اصولی مدون با گفتمانی متفاوت
اشتباهاتی که در بررسی سند جدید حماس انجام می شود
صابر گل عنبری، کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه
دیپلماسی ایرانی: پس از اعلان سند جدید حماس بحث ها و تحلیلات زیادی نه تنها در ایران، بلکه در منطقه و جهان صورت گرفت و از زوایا و خاستگاه های مختلفی به این سند پرداخته شد. در این میان، عمده بحث ها درباره بند بیستم این سند بوده که در آن به تشکیل کشور فلسطین در مرزهای 1967 اشاره شده است. غالب تحلیلات داخل کشور با برجسته کردن این بند و یکی دو بند دیگر، خوانشی ارائه کردند که حماس را به تکرار تجربه فتح و پا گذاشتن در مسیر سازش متهم می کند .برخی فراتر از آن هم رفته و گفتند حماس در حال مذاکره با اسرائیل است. درباره دلایل تهیه و اعلان این سند هم گفته شد که تحت فشار نظام های رسمی عربی و غیر عربی از قطر، عربستان، ترکیه و حتی آمریکا بوده است و در چارچوب رویکرد عادی سازی روابط برخی نظام های عربی هم تفسیر و تحلیل شد.
از لابه لای تحلیلات مشخص است که نگاه غالب سیاسی است نه علمی، و زاویه دید غالب هم اختلافات با حماس درباره برخی مسائل منطقه از جمله پرونده سوریه بوده است. در برخی تحلیلات به جای پرداختن به محتوای سند نهایت تلاش می شد تا با اشاره ای کوتاه به آن، خروجی تحلیل در نهایت تخطئه سیاست منطقه ای حماس به ویژه در قبال سوریه و قبولاندن این نگاه قدیمی باشد که این سند نتیجه خروج حماس از سوریه و ترجمان نصی فاصله گرفتن حماس از محور مقاومت است که از 2011 همواره در این نوع تحلیلات مطرح بوده است. از مجموع تحلیلات ارائه شده در روزهای گذشته مشخص است که دو عامل موجب به اشتباه رفتن تحلیلگران شده است، یکی نداشتن دیتا و اطلاعات کافی از حماس و قوانین داخلی این جنبش است و دیگری هم نگاه سیاسی سوگیرانه تحت تاثیر اختلاف با حماس بر سر برخی مسائل منطقه ای.
به عنوان مثال، چند ماه قبل که یحیی سنوار به عنوان رئیس دفتر سیاسی حماس در نوار غزه انتخاب شد، در تحلیلات داخلی گفته شد که اسماعیل هنیه از رهبری حماس کنار گذاشته شده و گردان های قسام موفق شده است رهبری حماس را به دست بگیرد و جریان موافق سوریه و ایران قدرت را در حماس به دست گرفته است. در حالی که قوانین داخلی حماس به هنیه اجازه نمی داد بیش از دو دوره رئیس دفتر سیاسی حماس در نوار غزه شود، خوب این دیتایی است که تحلیلگران از آن اطلاع نداشته و پیروزی سنوار را به معنای شکست هنیه و پیروزی یک جریان خاص بر جریانی دیگر تفسیر کردند و پیروزی سنوار در نوار غزه به رادیکال شدن حماس تفسیر و گفته شد مقاومت بیش از گذشته در سر لوحه برنامه های خود قرار خواهد گرفت.
اکنون هم درست دو ماه بعد از آن، پس از انتشار سند جدید حماس در چرخشی 180 درجه ای عده قابل توجهی از همان تحلیلگران ما می گویند که حماس سازشکار شده است. این جا می بینیم که در عرض دو ماه حماس، هم مقاومتی می شود و هم سازشکار!
در رابطه با سند هم این اشتباه خوانشی به خاطر به دلایل یاد شده از جمله عدم اطلاع صحیح از منشور 1988 تکرار شد؛ به گونه ای که از همان لحظات اول اعلان سند اعلام شد که حماس بند "نابودی اسرائیل" را از سند جدید خود حذف کرده است.
در حقیقت این دیتای نادرست به محور تحلیل تعداد قابل توجهی از تحلیلگران برجسته داخلی تبدیل شد. همین نکته نشان از آن دارد که اساسا منشور 1988 حماس و چه بسا سند جدید 2017 مورد مطالعه دقیق قرار نگرفته است، به این علت که در منشور اصلا نه بندی و نه اصطلاحی تحت عنوان "نابودی اسرائیل" (تدمیر اسرائیل) وجود ندارد تا در سند جدید حذف شده باشد. آنچه در ادبیات سیاسی جنبش های مقاومت فلسطین رایج است و در منشور (میثاق 1988) و سند (وثیقه 2017) جنبش حماس به آن اشاره شده است اصطلاحاتی چون "آزاد سازی فلسطین تاریخی"، "آزاد سازی فلسطین از رود اردن تا دریای مدیترانه" و "آزادی فلسطین از ام رشراش در شمال تا راس الناقوره در جنوب" است که نتیجه آن زوال اسرائیل است.
دو مولفه فهم سند
در فهم سند جدید حماس دو مساله را باید مورد توجه قرار داد، یکی بحث زمانی است و دیگری بحث محتوایی. این دو مقوله در کنار هم می تواند به ما در ارائه یک تحلیل علمی نسبتا دقیق کمک کند.
- مولفه زمان
درباره مساله زمانی سند، باید دو زمان را در نظر گرفت، یکی زمان تصمیم سازمانی حماس برای تهیه سند و دیگری زمان اعلام خود سند است که متفاوت هستند. آنچه در تحلیلات و نظرات پیرامون سند به آن پرداخته شده، صرفا درباره زمان اعلام سند است. تاکید صرف بر زمان اعلام و نادیده گرفتن زمان تصمیم گیری برای تهیه سند و دلایل آن به فهم سند کمکی نمی کند و ما را به اشتباه می برد. همچنان که خالد مشعل، رئیس سابق دفتر سیاسی حماس نیز در کنفرانس خبری به آن اشاره کرد حماس از چهار سال پیش، کار بر روی این سند را آغاز کرده است. از دهه نود میلادی قرن بیستم بحث بر سر ضرورت بازنگری در منشور 1988 مطرح شد، علت آن هم غیر مدون بودن و ادبیات تند و وجود برخی مواد غیر ضروری اما جنجال برانگیز بوده است، مثل دشمنی با کل یهودیان و سخن گفتن از شرق کمونیستی و غرب صلیبی. پس از سال 2006 و پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی، این جنبش بیش از گذشته به این نتیجه رسید که پیراهن منشور دیگر بر تنش تنگ است و نیاز است پیراهن بزرگ تری دوخته شود. به عبارتی حماس به این نتیجه رسید که منشور نه پاسخگوی سوالات نیروهایش است و نه قادر است با ادبیات و گفتمان منشورش جهان را مخاطب قرار دهد و ارتباط برقرار کند. به همین خاطر از این سال به بعد همواره زمزمه تغییر منشور 1988 مطرح بود، تا این که بالاخره نهادهای تصمیم ساز حماس به این نتیجه رسیدند که تعدیل منشور مشکل آفرین است و خاطره تغییر منشور سازمان آزادی بخش فلسین در دهه نود میلادی را در اذهان زنده خواهد کرد. از این رو، تصمیم گرفت که در کنار منشور، سندی جدید تهیه کند و به عنوان مبنای سیاسی مورد اتکا قرار دهد، بدون این که حرفی از تغییر منشور گفته باشد یا کوچک ترین اشاره ای هم به آن شود.
به همین خاطر می بینیم که حماس در سند جدید خود هیچ اشاره ای به منشور 1988 نمی کند و حرفی از جایگزینی و لغو آن نه در سند نه در اظهارات مقامات حماس دیده نمی شود. با این حال، عملا سند جدید مبنا و اساس کار حماس در آینده خواهد بود.
سیر زمانی شکل گیری این نگاه که باید در منشور بازنگری شود، خود نشان از رشد و نضوج فکری و سیاسی جنبش حماس است، این که با گفتمان دهه هفتاد یا هشتاد میلادی قرن گذشته نمی توان اهداف و آرمان ها را دنبال کرد. این همان چیزی است که خالد مشعل در سخنان خود از آن به عنوان توسعه فکری و پویایی حماس نام برد.
با این توصیف درباره مولفه های زمانی سند، ارجاع تصمیم حماس برای تهیه این سند به فشارهای ناشی از تحولات بهار عربی درست نیست، و اساسا ارتباطی میان تصمیم اولیه حماس برای بازنگری در منشور خود با این تحولات وجود ندارد. حتی زمانی هم که حماس عملا وارد فاز اجرایی تصمیم خود شد، یعنی اواسط سال 2012 هنوز تحولات بهار عربی در آغاز راه و نوید بخش بود و علی رغم خروج رهبری حماس از سوریه و شکرآب شدن روابطش با ایران، اما این تحولات در آن زمان فشاری بر حماس ایجاد نمی کرد و این جنبش در انتظار به قدرت رسیدن اخوان المسلمین در مصر بود.
به همین خاطر، گفتن این که تهیه این سند تحت فشار تحولات خونین و تاسف بار بهار عربی بوده است، دقیق نیست. اما تاثیر این تحولات در فرایند تهیه سند و محتوای آن ملموس است و به آن خواهیم پرداخت.
درباره دلالت های زمان اعلام سند در دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 نیز عمده تحلیلات بر پاشنه تقارن آن با یک سری حوادث و تحولات بود، از روی کار آمدن ترامپ گرفته تا سفر محمود عباس به آمریکا سرعت گرفتن روند عادی سازی روابط میان اسرائیل و کشورهای عربی و به خصوص خلیجی و غیره.
این همزمانی حوادث لزوما به معنای ارتباط میان آن ها نیست، با اطلاعی که بنده دارم، قرار بود که ماه ها قبل از این سند رونمایی شود، اما به دلایلی از جمله نگرانی از همین تفسیرات اشتباه به خاطر تقارن زمانی با حوادث مختلف منطقه از جمله تحولات بهار عربی که هر روز کم و بیش وجود داشته اند، به تاخیر می افتاد تا این که تصمیم قطعی گرفته شد چند روز مانده به انتخابات ریاست دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی حماس به وسیله رئیس دفتر سیاسی وقت یعنی خالد مشعل اعلام شود. اینجا علت اصلی انتخاب تاریخ اعلام سند به رغبت خود خالد مشعل برای رونمایی به وسیله خود وی و در زمان ریاستش می باشد و ارتباط دادن آن به مسائل دیگر به خاطر تقارن زمانی درست به نظر نمی رسد. البته این هم طبیعی است که روسا و دولت ها رغبت دارند که خود آن ها از دستاوردهای دورانشان رونمایی کنند تا جانشینان آن ها.
- تحلیل محتوا
در فهم سند به دو روش می توان عمل کرد، کلیت مواد و گفتمان غالب بر آن ها را در نظر گرفت و از این زاویه به آن نگاه کرد و به یک خوانش رسید، یا این که برخورد گزینشی با مواد داشت و برخی مواد را برجسته کرد و به تجزیه و تحلیل آنها پرداخت و به خوانشی دیگر دست یافت. در روزهای گذشته غالب تحلیلات بر پاشنه روش دوم چرخیده است و عمدتا ماده بیستم سند که در آن به مساله تشکیل کشور فلسطین در مرزهای 1967 اشاره شده، برجسته شده و از دریچه آن به سند نگاه شده است، نه این که از کانال کلیت سند به این ماده نگاه شود.
سند جدید حماس یک مقدمه و 42 ماده دارد و در مقایسه با منشور 36 ماده ای 1988، شش ماده بیشتر دارد. این سند حکم قانون اساسی را برای حماس دارد و نمی توان از آن به عنوان یک طرح یا ابتکار نام برد.
در مقدمه به تعریف هویت فلسطین، اشغال آن، ماهیت پروژه صهیونیسم، بطلان وعده بالفور، تاکید بر مقاومت، آزادسازی، حق بازگشت آوارگان، تشکیل کشور فلسطین با حاکمیت کامل و به پایتختی قدس، شراکت با جریان های فلسطینی و جایگاه مساله فلسطین برای جهان عرب و اسلام اشاره دارد.
42 ماده سند در چارچوب 12 بخش آمده است که سرفصل این بخش ها عبارتند از: معرفی جنبش حماس، سرزمین فلسطین، ملت فلسطین، اسلام و فلسطین، قدس، آوارگان و حق بازگشت، پروژه صهیونیزم، موضع در قبال رژیم صهیونیستی و سازش سیاسی، مقاومت و پروژه آزادسازی، نظام سیاسی فلسطین، امت اسلامی و عربی، بعد انسانی و بین المللی.
سه اصل راهبردی سند
قبل از اشاره به اصول سند جدید حماس، ذکر این نکته ضروری است که از این سه اصل تنها دو اصل یکم و سوم، آن هم به صورت کلی در منشور سال 1988 آمده است. در حقیقت سند جدید به صورت شفاف و واضح بر خلاف منشور، اصول راهبردی حماس را مشخص کرده است.
1- تعریف سرزمینی فلسطین و تاکید بر آزادسازی کل آن
در چند ماده در سند به صورت تصریحی و تلویحی به این تعریف اشاره شده است. دو ماده 2 و 20 در این تعریف صراحت دارند. در ماده 2 آمده است: «فلسطین با مرزهای تاریخی و شناخته شده اش از رود اردن در شرق تا دریای مدیترانه در غرب و منطقه راس الناقوره در شمال تا ام رشراش در جنوب، جغرافیایی واحد و یکپارچه، غیر قابل تجزیه و سرزمین و وطن ملت فلسطین است.» در ماده 20 نیز قبل از اشاره به تشکیل کشور فلسطین در مرزهای 1967 مستقیما به سرزمین فلسطین از رود اردن تا دریای مدیترانه اشاره دارد. در مواد 4، 12، 27 نیز اشاره تلویحی به تعریف سرزمین شده است. در کنار این تعریف سرزمینی، بر آزادی کل آن نیز تاکید شده است، به عنوان مثال در ماده بیست آمده است: «حماس مخالف هرگونه طرح جایگزین به جای آزادسازی کامل سرزمین فلسطین از رود اردن تا دریای مدیترانه است.» با وجود این که در منشور 1988 صرفا واژه فلسطین به کار رفته است و از سیاق جملات مشخص است که منظور همان فلسطین تاریخی است، اما هیچ گونه اشاره ای به حدود جغرافیایی فلسطین آن و از رود تا دریا نشده است. در حالی که در سند جدید دو بار و به صورت کاملا مشخص و مجزا به سرزمین فلسطین با مرزهای جغرافیایی تاریخی آن اشاره شده است.
2- به رسمیت نشناختن موجودیت اسرائیل
در کنار تعریف سند حماس از سرزمین فلسطین و دلالت آن بر بر نپذیرفتن موجودیت اسرائیل و عدم شناسایی آن، در مواد 19 و 20 صراحتا بر به رسمیت نشناختن رژیم اسرائیل تاکید دارد، اما منشور 1988 هیچ گونه اشاره ای به این اصل نشده است.
3- مقاومت
سند جدید حماس یک بخش کامل را تحت عنوان "مقاومت و آزادسازی" با 3 ماده (24، 25 و 26) به این مساله اختصاص داده است. سند 13 بار واژه مقاومت و یک بار واژه جهاد را به کار برده است و بر انواع آن از جمله مقاومت مسلحانه (مواد 25 و 26) تاکید دارد. در ماده 25 حماس مقاومت مسلحانه را یک گزینه راهبردی می شمارد و در ماده 26 مقاومت را یک اصل دانسته است. در منشور 1988 واژه مقاومت به کار نرفته است و تنها 12 بار واژه جهاد آمده است که بیشتر آن در تعریف اصل جهاد در اسلام به عنوان گزینه آزادسازی فلسطین اشاره کرده است.
تفاوت های آشکار منشور و سند
در مقایسه منشور (میثاق) و سند (وثیقه) تفاوت های آشکاری وجود دارد که به مهم ترین آن ها عبارتند از:
1ـ گفتمان متفاوت
بارزترین تفاوت منشور و سند در گفتمان متفاوت آن دو است.
در تحلیل گفتمانی این دو اساسنامه پر واضح است که:
الف: گفتمان منشور کاملا ایدئولوژیک است
گفتمان منشور 1988 بیشتر به یک خطبه نماز جمعه شباهت دارد تا یک مرام نامه حزبی و گروهی. در آن به 42 آیه قرآن و 5 حدیث از پیامبر (ص) و اشعاری دینی و اخلاقی از اقبال لاهوری و قیس بن عاصم، ابو العتاهیه، طَرَفه بن العبد که صاحب یکی از معلقات سبع است، و سخنانی از حسن بنا، بنیانگذار اخوان المسلمین و غیره استشهاد شده است. تقریبا هر کدام از مواد منشور به یکی تا دو آیه قرآن استناد داده شده است.
در منشور پربسامدترین واژگان به شرح زیر هستند که رنگ و بوی کاملا ایدئولوژیک و بار دینی دارند:
یهود، یهودیت، مسیحیت، دشمن، جهاد، لائیک، اسلامیت، شرق کمونیست، غرب صلیبی و غیره.
هر چند حماس در مواد مختلف منشور از جهاد برای آزادسازی فلسطین سخن می گوید، اما در ماده ششم منشور حماس به صراحت تاکید می کند که برای برافراشتن پرچم الهی در سرزمین فلسطین تلاش می کند.
ب: گفتمان سند کاملا سیاسی و حقوقی است
سند گفتمانی کاملا سیاسی و حقوقی و ادبیاتی جهانی پسند دارد و با وجود این که به مرجعیت اسلام در نزد حماس اشاره دارد، اما در آن هیچ خبری از واژگانی که در بخش گفتمان منشور به آنها اشاره شد، نیست. این سند بر خلاف منشور خالی از استشهاد به آیات قرآن، احادیث، اشعار دینی و اخلاقی است. حتی در مقدمه سند هم یک آیه قرآن بیان نشده است.
در سند در کنار این که جملات رنگ و بوی سیاسی و حقوقی و زبانی بین المللی دارند، واژگان پرکاربرد نیز سیاسی و حقوقی هستند و بر ارزش های مشترک انسانی و مسائل حقوق بشری اشاره شده است.
مهم ترین واژگان سند:
اشغالگری، صهیونیسم، مقاومت، رژیم صهیونیستی، استعمار، تبعیض، حق، عدالت، ظلم، ارزش های انسانی، دمکراسی، شراکت، گفتگوی ملی، حقوق بین الملل، قواعد آمره، تجاوز، حق بازگشت، حق تعیین سرنوشت، قوانین بین المللی، معاهدات بین المللی، قطعنامه، وعده بالفور، قیمومت انگلیس، پیمان اسلو، نهادهای مدنی، سندیکا.
حماس در سند جدید خود به مسائل حقوق بشری نه در فلسطین، بلکه در کل جهان اهتمام ورزیده است؛ در حالی که در منشور چنین چیزی وجود ندارد. به عنوان مثال در ماده 17 سند جدید آمده است: «حماس مخالف ظلم علیه هر انسانی یا سلب حقوق او به خاطر مسائل قومیتی، دینی یا فرقه ای است.»
سند گفتمانی حقوقی آشکاری دارد و در سند جدید، حقوق و قوانین بین الملل مورد استناد قرار گرفته است، ولی در منشور 1988 چنین چیزی به چشم نمی خورد. به عنوان مثال، ماده 21 سند جدید از قواعد آمره حقوق بین الملل سخن گفته و پیمان اسلو را در تعارض با این قواعد می داند.
2ـ تقلیل مفهوم دشمن
با توجه به گفتمان ایدئولوژیک منشور تعریف دقیقی از مفهوم دشمن صورت نگرفته است و از ساختار متن مشخص است که همه یهودیان در دایره دشمنی می گنجند، به همین خاطر واژگانی چون "یهود" و "یهودیت" و غیره نمود واضحی دارد، اما در سند جدید مفهوم دشمن به "اشغالگران فلسطین" تقلیل یافته است، کما این که واژگان یهود و یهودیت جای خود را به صهیونیست ها و صهیونیسم داده اند. ماده 16 سند جدید به صراحت تاکید می کند که حماس تنها با صهیونیست ها نه به خاطر یهودی بودن آنها، بلکه به خاطر اشغالگر بودن شان مبارزه می کند. از سوی دیگر، سند جدید ضمن مخالفت تلویحی با یهودی ستیزی، مسلمانان را از آن مبرا دانسته است. از سوی دیگر، حماس فراتر از آن هم رفته و ضمن انتقاد از یهودی ستیزی، اروپا را مسئول آن می داند. در این باره در ماده 17 سند جدید آمده است: «مشکل یهود و یهودی ستیزی و آزار و اذیت یهودیان مسائلی است که اساسا با تاریخ اروپا پیوند خورده است و هیچ ارتباطی به تاریخ عرب ها، مسلمانان و میراث آنان ندارد.» تقلیل مصادیق دشمنی خود نشانی از بالندگی فکر سیاسی حماس با هدف تمرکز بر اشغالگران در فلسطین و تنش زدایی در عرصه بین المللی است.
3ـ دامنه تعریفی و وابستگی فکری و سازمانی جنبش حماس
حماس در منشور خود را شاخه ای از اخوان المسلمین فلسطین می داند و هیچ اشاره ای به ارتباط سازمانی و تشکیلاتی آن با اخوان المسلمین مصر نشده، بلکه به ارتباط فکری اشاره شده است. در ماده دوم منشور حماس خود را به عنوان شاخه ای از جماعت اخوان المسلمین فلسطین می داند. در همین ماده هم اخوان المسلمین را سازمانی جهانی می داند. با وجود این که حماس در ماده ششم منشور خود را جنبشی فلسطینی معرفی می کند، اما در ماده هفتم همین منشور خود را از لحاظ مفهومی جنبشی جهانی می داند و می گوید که با توجه به گستره جغرافیایی مسلمانان در جهان و هواداری آنها از حماس، این جنبش جهانی محسوب می شود. حماس در سند نه تنها نامی از اخوان المسلمین نمی برد و این ماده را حذف کرده است، بلکه در ماده یک خود را یک جنبش فلسطینی می داند. در ماده سوم منشور، حماس اعضای خود را مسلمانان باورمند و عابد می داند، اما در سند خبری از این ماده و اوصاف اعضا نیست و این احتمالا بدان معنا باشد که مسیحیان فلسطین نیز می توانند به عضویت این جنبش درآیند.
همچنین در ماده چهارم منشور آمده است که حماس می تواند از مسلمانان جهان عضوگیری کند و از عضویت مسلمانان استقبال می کند، اما در سند خبری از این نیست و حماس صرفا خود را یک جنبش فلسطینی می داند.
4ـ سازمان آزادی بخش فلسطین "ساف"
زمانی که حماس منشور خود را در سال 1988 منتشر کرد، هنوز ساف به عنوان یک جنبش آزادی بخش مطرح بود و وارد فاز سیاسی و مذاکرات سازش نشده بود و اساسنامه خود را تغییر نداده بود. به همین خاطر می بینیم که حماس در ماده 27 منشور به ساف اشاره احساسی و عاطفی دارد و از آن به عنوان نزدیک ترین نزدیکان خود نام می برد و می گوید اعضای این سازمان پسران، برادران و پدران ما هستند، اما در تتمه این ماده با این سازمان زاویه می گیرد و از آن به خاطر تفکر سکولار انتقاد می کند و آن را به اسلامی بودن دعوت می کند. در ماده 29 سند اشاره ای سیاسی و نه عاطفی به سازمان آزادی بخش فلسطین می شود و از آن به عنوان یک چارچوب ملی نام برده می شود و خواستار اصلاح ساختار و برنامه های آن می شود. 5ـ در منشور هیچ اشاره ای به تشکیل کشور فلسطین در مرزهای 1967 و لو به صورت تاکتیکی و مرحله ای نشده است، اما در ماده 20 سند جدید این مساله مطرح شده است که به آن می پردازیم.
تشکیل کشور فلسطین در مرزهای 1967
جنجالی ترین بخش سند جدید حماس مربوط به اشاره این جنبش به مساله تشکیل کشور فلسطین در مرزهای چهارم ژوئن 1967 در ماده بیستم است.
قبل از تشریح این ماده، ذکر این نکته ضروری است که در سند جدید در سه جا به تشکیل کشور فلسطین اشاره شده است:
1ـ در مقدمه
در مقدمه سند آمده است: «فلسطین سرزمین مقاومتی است که تا تحقق پروژه آزادسازی، بازگشت آوارگان و تشکیل کشور با حاکمیت کامل به پایتختی قدس ادامه خواهد داشت.»
اینجا به فلسطین به عنوان سرزمین محل تشکیل کشور فلسطین به پایتختی قدس اشاره شده است و آن را به اراضی اشغالی 1967 تخصیص نداده است. با توجه به تعریف سند از سرزمین فلسطین مواد 2 و 20، مشخص است که منظور تشکیل این کشور در کل فلسطین است.
2ـ در ماده 27
ماده 27 سند به تشکیل کشور فلسطین در سرتاسر خاک فلسطین اشاره می کند. در این ماده آمده است: «کشور حقیقی فلسطین ثمره آزادی است و هیچ جایگزینی برای تشکیل کشور مستقل فلسطین در سرتاسر خاک ملی فلسطین به پایتختی قدس وجود ندارد.»
با توجه به تعریف مواد 2 و 20 از سرزمین فلسطین و ذکر قید "حقیقی" برای کشور مشخص است که منظور از سرتاسر فلسطین همان فلسطین از رود تا دریا یعنی فلسطین 1948 و فلسطین 1967 است.
3ـ در ماده 20
در این ماده به موافقت ضمنی حماس با تشکیل کشور فلسطین در مرزهای 1967 اشاره شده است.
در این جا ابتدا یک بار دیگر ماده 20 سند جدید را که در آن به این مساله پرداخته است، مرور می کنیم: «هرگز از ذره ای از خاک فلسطین تحت هیچ شرایط و فشاری و هر اندازه اشغالگری ادامه یابد، چشم پوشی نخواهیم کرد و حماس مخالف هرگونه طرح جایگزین به جای آزادسازی کامل سرزمین فلسطین از رود اردن تا دریای مدیترانه است و حماس بدون به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی و بدون چشم پوشی از هیچکدام از حقوق فلسطینیان، تشکیل کشور مستقل فلسطینی با حاکمیت کامل به پایتختی قدس در مرزهای چهارم ژوئن 1967 همراه با بازگشت آوارگان و پناهندگان به منازل خود را یک صیغه توافقی ملی مشترک می داند.»
درباره اشاره این ماده به تشکیل کشور فلسطین ذکر چند نکته بسیار ضروری است:
نخست: پذیرش تشکیل کشور فلسطینی در سرزمین های اشغالی 1967 به وسیله حماس چیز تازه ای نیست، اولین بار به وسیله شیخ احمد یاسین مطرح شد و سپس در سند وفاق ملی گروه های فلسطینی در سال 2006 و توافقنامه های داخلی فلسطینی این اتفاق افتاده است و حماس با آن موافقت کرده است.
دوم: اشاره حماس به پذیرش این مساله در سند خود واضح و شفاف نیست و تلویحی است نه تصریحی. اگر دقت شود در این ماده حماس می گوید: «تشکیل کشور مستقل فلسطینی با حاکمیت کامل به پایتختی قدس در مرزهای چهارم ژوئن 1967 همراه با بازگشت آوارگان و پناهندگان به منازل خود را یک صیغه توافقی ملی مشترک می داند.»
اینجا هیچ گونه اشاره صریحی به پذیرش این مساله وجود ندارد و اگر از ساختار جمله مساله موافقت و پذیرش آن را برداشت کنیم که این گونه است، نوعی موافقت ضمنی مشروط به سه شرط است:
ـ وجود توافق ملی مشترک
ـ بازگشت همه آوارگان و پناهندگان فلسطینی به سرزمین خود (حدود شش میلیون فلسطینی)
ـ پایتختی کل قدس و عدم تخصیص آن به قدس شرقی
دلایل تاکتیکی بودن موافقت با تشکیل کشور فلسطین در مرزهای 1967
دلایل زیادی در دل خود سند وجود دارد که نشان می دهد موافقت ضمنی حماس با تشکیل کشور فلسطین در مرزهای چهارم ژوئن 1967 اقدامی تاکتیکی و تدریجی در چارچوب یک برنامه برای آزادی کل فلسطین است. این دلایل عبارتند از:
1ـ اشاره واضح حماس به تشکیل کشور فلسطین در سرتاسر فلسطین در مقدمه و ماده 27 سند. در این میان، ماده 27 با ذکر "سرتاسر خاک ملی فلسطین" صریح تر از مقدمه به تشکیل کشور در کل سرزمین تاریخی فلسطین اشاره دارد.
2ـ در ماده 27 در اشاره به تشکیل کشور فلسطین در سرتاسر خاک ملی فلسطین از اصطلاح "کشور حقیقی" استفاده شده است، این بدان معناست که کشور فلسطین مورد اشاره در ماده 20 در سرزمین های اشغالی 1967 اصلی و حقیقی نیست و تنها بخشی از کشور حقیقی فلسطین مورد اشاره در ماده 27 است.
3ـ تعریف صریح سند از سرزمین فلسطین در دو ماده 2 و 20 نشان می دهد که فلسطین مد نظر حماس تنها اراضی 1967 نیست، بلکه اراضی 1948 را نیز شامل می شود. در ماده 2 آمده است: «فلسطین با مرزهای تاریخی و شناخته شده اش از رود اردن در شرق تا دریای مدیترانه در غرب و منطقه راس الناقوره در شمال تا ام رشراش در جنوب، جغرافیایی واحد و یکپارچه، غیر قابل تجزیه و سرزمین و وطن ملت فلسطین است.»
در ماده 20 نیز بر "آزاد سازی کامل سرزمین فلسطین از رود اردن تا دریای مدیترانه" تاکید شده است.
4ـ دو بار تاکید بر عدم به رسمیت شناختن اسرائیل در مواد 19 و 20 به معنای قائل نشدن هیچ گونه حقی برای اسرائیل در سرزمین های 1948 است که در آنها تشکیل شده است.
5ـ خود ماده 20 قبل از اشاره به موافقت ضمنی با تشکیل کشور فلسطین در مرزهای 1967 بر موارد زیر تاکید کرده است:
الف: پایبندی به ذره ذره خاک فلسطین و کل سرزمین فلسطین و ضرورت آزادسازی کل آن
ب: حماس رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمی شناسد.
ج: حماس از هیچ کدام از حقوق فلسطینیان چشم پوشی نخواهد کرد.
6ـ عدم تخصیص قدس به قدس شرقی
در مقدمه و سه ماده 10، 20 و 27 وقتی حماس به قدس به عنوان پایتخت کشور فلسطین یاد می کند، آن را به قدس شرقی تخصیص نداده است، در حالی که آنچه از نگاه جنبش فتح و ساف و جامعه بین الملل اشغالی محسوب می شود تنها قدس شرقی است و قدس غربی را شامل نمی شود، اما عدم تخصیص قدس به شرقی نشان از آن است که کل قدس از جمله قدس غربی اشغال شده در سال 1948 مد نظر حماس است.
7ـ شروط غیر قابل اجرای حماس
همچنان که بیان شد حماس دو شرط اساسی یعنی "توافق ملی مشترک" و "بازگشت همه آوارگان" را برای تشکیل کشور فلسطین در اراضی 1967 مطرح کرد. از سوی دیگر، کل قدس را پایتخت این کشور دانسته است و این هم یک شرط ضمنی سوم است. این سه شرط اساسی در کنار شرایط بغرنج فلسطین و عدم توازن قدرت میان فلسطینیان و اسرائیلی ها و همچنین اوضاع دشوار منطقه و جهان عرب تشکیل کشور فلسطین در این مرزها را به امر محالی تبدیل کرده است.
با توجه به شروط امکان ناپذیر حماس (در شرایط کنونی) مشخص است که تنها در صورتی اسرائیل به تشکیل کشور در همین مرزها تن خواهد داد که از طریق قدرت نظامی چیره تری بر آن تحمیل شود که در مذاکرات چنین چیزی قابل تحمیل نیست. در حال حاضر هم اساسا چنین قدرتی در فلسطین که بتواند مساله ای به این مهمی را به اسرائیل دیکته کند، وجود ندارد.
اهداف احتمالی اشاره به تشکیل کشور فلسطینی در مرزهای 1967
مجموع دلایل ذکر شده نشان می دهد که راهبرد اصلی حماس همچنان آزادسازی کل فلسطین و تشکیل کشور فلسطین در سراسر سرزمین تاریخی فلسطین است و آنچه در ماده 20 آمده است با توجه به اشارات پسینی و پیشینی یک اقدام تاکتیکی و تدریجی بیش در مسیر آزادی کل فلسطین نیست.
اما با توجه به فرض محال تشکیل کشور فلسطین به علل مذکور، و علم حماس به این مساله، می توان چهار هدف راهبردی را برای طرح مساله تشکیل کشور فلسطین در مرزهای 1967 و در کنار آن تغییر گفتمانی و ادبیات سیاسی در سند جدید حماس متصور بود.
این چهار هدف عبارتند از:
1- کمک به تحقق آشتی ملی در فلسطین با فتح و تشکیلات خودگردان
حماس در سند خود تلاش کرده است که این هدف را از طریق ارسال پیام های زیر دنبال کند: پذیرش سازمان آزادی بخش فلسطین به عنوان یک چارچوب ملی و تاکید بر ضرورت حفظ و بازسازی آن، موافقت ضمنی با تشکیل کشور فلسطینی در مرزهای 1967 و به کار بردن واژگانی چون "تکثرگرایی"، "دموکراسی"، "شراکت ملی"، "گفتگو" و غیره
2- کاستن از فشارهای منطقه ای و بین المللی و به حداقل رساندن آسیب ها در این شرایط سخت و دشوار
در این میان، نظام های عربی می تواند یکی از مخاطبین اصلی سند جدید حماس هستند. ذکر نکردن نامی از اخوان المسلمین، اعلام موافقت با تشکیل کشور فلسطین در مرزهای 1967، پذیرش ساف به عنوان یک چهارچوب ملی که تنها نماینده قانونی به رسمیت شناخته شده در اتحادیه عرب است، تاکید بر عدم مداخله در امور داخلی کشورها می تواند چهار پیام اصلی به رژیم های عربی باشد.
همچنین موافقت ضمنی با تشکیل کشور فلسطین در مرزهای 1967 می تواند به کاهش فشارهای غربی و اسرائیلی به قطر و ترکیه به عنوان همپیمانان حماس منجر شود و راه را برای مقبولیت حماس در نزد بقیه نظام های عربی هموار سازد. هر چند این مقبولیت در شرایط کنونی بعید به نظر می رسد.
3- ایجاد مقبولیت بین المللی و ورود به جامعه جهانی
یکی از طرف های مهم مورد خطاب حماس در این سند، جهان غرب اعم از افکار عمومی و دولت های غربی است که موافقت ضمنی با تشکیل کشور فلسطین در مرزهای 1967 و گفتمان سیاسی و حقوقی و ادبیات بین المللی سند با توجه به تحولات یک دهه اخیر افکار عمومی جهان غرب به نفع مردم فلسطین و به ضرر اسرائیل، می تواند پالس های مثبتی در این زمینه تلقی شود. این جا حماس با کاربرد ادبیات سیاسی ملایم، تاکید بر مسائل حقوق بشر، حقوق بین الملل، طرح موافقت با تشکیل کشور فلسطین در مرزهای 1967، پذیرش ساف به عنوان یک چهارچوب ملی که تنها نماینده قانونی به رسمیت شناخته شده فلسطین در سازمان ملل محسوب می شود، مخالفت با یهودی ستیزی و غیره تلاش کرده است که روند این تحولات را در غرب تسریع ببخشد و اسرائیل را در تنگنای بیشتری قرار دهد. برجسته شد این نکات در رسانه های غربی که ظاهرا خود حماس و نزدیکان رسانه ای آن در جهان در آن دخیل بوده اند، در این راستا قابل تفسیر و معنادار است. این که قبل از انتشار سند، رویترز به نقل از منابع آگاه عربی و خلیجی نکات غرب پسندی را برجسته نمود و خبر آن در سطح بسیار وسیعی بازتاب داشت، به احتمال زیاد در چارچوب یک برنامه رسانه ای هدفمند برای خطاب قرار دادن غرب و انداختن توپ به زمین اسرائیلی ها بوده باشد.
4- انداختن توپ به زمین اسرائیل و در تنگنا قرار دادن آن در جامعه بین الملل به ویژه در میان افکار عمومی غربی ها.
عصبانیت شدید نتانیاهو در واکنش به سند جدید حماس و حمله وی به رسانه های غربی از جمله نیویورک تایمز و گاردین نشان می دهد که این هدف حماس در حال تحقق است و اسرائیل بیش از گذشته در جوامع غربی تحت فشار افکار عمومی و حتی دولت های غربی قرار خواهد گرفت. در پایان باید گفت که حماس 2017 حماس 1988 نیست و سند جدید تطور و توسعه فکری حماس را نشان می دهد، البته این هم امری طبیعی در سیر تکامل جنبش های سیاسی و اجتماعی است، اما بدان معنا نیست حماس از اصول و آرمان های خود دست کشیده است. آنچه در رفتارها و سیاست های عملی حماس از اوایل هزاره سوم تاکنون و در نص سند ملموس است این که، این جنبش ضمن حفظ اصول و مبانی خود، گفتمان و ادبیات سیاسی خود را متناسب با سیر تکاملی و شرایط جدید دستخوش تغییری جدی کرده است. حماسِ امروز بهتر از منشور 1988 اهداف و اصول خود را به شکلی مدون تعریف کرده است که آنها را با یک گفتمان سیاسی، حقوقی، انسانی و اخلاقی مشخص و نه ایدئولوژیک و با راهکار مقاومتی از جمله مقاومت مسلحانه پیگیری می کند.
بنابراین سخن گفتن از سازشکار شدن حماس و پا جای پای فتح گذاشتن صرفا یک پیش داوری زودهنگام است و از سند جدید حماس چنین خوانشی به دست نمی آید. حماس در اصول همچنان آرمانی می اندیشد اما در راهکارها و شیوه های مبارزاتی انعطاف پذیر شده و واقع بینانه فکر می کند. حال، این سوال مطرح است که آیا این تغییر گفتمانی حماس در آینده به دست کشیدن از آرمان ها و اصول خواهد شد ختم خواهد شد یا نه، باید به انتظار نشست و دید، اما با توجه به رادیکال شدن شرایط منطقه ای، راستگراتر شدن جامعه اسرائیل، نبود کور سوی امیدی برای روند صلح خاورمیانه در سایه رئیس جمهور جدید آمریکا که اعتقاد چندانی به راهکار "دو کشوری" ندارد، و همچنین تجربه زنده جنبش فتح و گروه های چپ فلسطینی بعید به نظر می رسد که آرمان ها و مبانی حماس دستخوش تغییر شود و چه بسا شرایط در آینده رفتار حماس را رادیکال تر کند.
نظر شما :