انتظار رویارویی فعلا زود است
جمهوریخواهان و دو راهی ماندن یا گذر از ترامپ
دیپلماسی ایرانی: برخی از تحلیلگران، حضور ترامپ به عنوان رییس جمهور آمریکا را نوعی تهدیدی برای نظم موجود چه در نظام سیاسی داخلی آمریکا و چه در نظام بین الملل می دانند. تصمیم های آنی او موجب شده تا هنوز تصویر دقیق و روشنی از رفتارهایش به دست نیاید. این مساله حتی هم حزبی های ترامپ را نیز با چالش مواجه کرده است. گرچه حزب جمهوری خواه تا به امروز سعی بر مدارا کردن با ترامپ داشته، اما ورد ترامپ به برخی خطوط قرمز این حزب از جمله مساله برداشتن برخی تحریم ها علیه روسیه، واکنش های تعدادی از جمهوری خواهان را به همراه داشته است. با این وجود مساله ترامپ و آمریکای ترامپ محل پرسش و بحث بوده و هست. از این رو با رحمان قهرمانپور، تحلیلگر مسایل استراتژیک و بین الملل به گفت وگو پرداختیم:
اقدامات اخیر ترامپ مبنی بر ممنوعیت ورود اتباع خارجی و دیگر موارد، تا چه حد متاثر از خصیصه های فردی بوده و تا چه میزان متاثر از لابی یا حلقه نزدیک به اوست؟
رفتارهای ترامپ نشان می دهد، رویکردی که در پیش گرفته همان رویکردی است که در زمان کارزار انتخابی داشت و همان را به شکل دیگری در کاخ سفید ادامه می دهد. رویکردی که ترامپ نیز به آن اشاره کرده است و آن را نوعی غافلگیری و رو نکردن مشت در برابر حریف می داند. او در آخرین مصاحبه خود با فاکس نیوز به این موضوع اشاره کرد که در مسایل نظامی دست خود را افشا نمی کند. ترامپ معتقد است و ایمان درونی دارد که عامل اصلی پیروزی او در انتخابات، ویژگی و خصیصه پیش بینی ناپذیر بودن اوست. به نحوی که با وجود مخالفت احزاب، نخبگان سیاسی و رسانه ها او توانست پیروز شود. بنابراین برداشت ترامپ از پیروزی در رفتار سیاسی او مهم است. چنین خصیصه ای در رفتار دو هفته گذشته او نمایان شد. دستور اجرایی ترامپ باعث بروز واکنش جدی از سوی انجمن های طرفدار حقوق مدنی در آمریکا شد و شاهد اعتراض ها در فرودگاه ها بودیم. البته این دستور به صورت موقت، متوقف شده است. اقدامی که ممکن است در افکار عمومی به اعتبار سیاسی رییس جمهور خدشه وارد کند. طرفدراران رادیکال ترامپ را در نظر بگیرید. آنها با فرمان اجرایی رییس جمهور و مخالفت قوه قضاییه به این نتیجه رسیدند که هر آن چه ترامپ در کارزار انتخاباتی می گفت، درست بوده و سیستم سیاسی و دموکراسی آمریکایی اشکال دارد. زیرا اجازه نمی دهد افراد خواسته های خود را اجرایی کنند. حتی افرادی که با رای مستقیم مردم و با مشروعیت بالا پیروز شده اند. ترامپ طیف طرفدار خود را هدف قرار داده است. همان طیف رادیکال و افراطی که معتقد است، گرایش های بیش از حد لیبرال باعث تضعیف آمریکا شده است. گرچه ترامپ در افکار عمومی داخلی و حتی بین الملل با مخالفت مواجه شده، اما هدف از دستور اجرایی جلب رضایت افرادی است که به او رای داده اند. افرادی که می توان گفت بخشی از آنها عقاید افراطی داشته و از ممانعت اتباع خارجی حمایت می کنند؛ زیرا به نفع آمریکا می دانند. اما این که اثر چنین رفتارهایی از ترامپ در طولانی مدت چه خواهد بود؟ محل سوال است. الزاما این گونه نیست که ترامپ با ادامه چنین رفتارهایی، 45 درصد طرفدار خود را تا آخر به همراه داشته باشد. رفتاری که بیشتر جنبه سلبی دارد. بنابراین باید منتظر ماند و دید که در بعد ایجابی چه خواهد کرد. آیا چنین اقدامی موجب افزایش شغل و رونق اقتصادی در آمریکا می شود؟ اگر چنین شود، ممکن است 45 درصد طرفدار او تا آخر همراهش باشند. اما اگر صرفا به رفتارهای سیاسی اکتفا و جنجال رسانه ای به پا کند، تا در صدر اخبار باشد _ یعنی مجموعه اقدامات نمایشی _ ممکن است طرفدارانش از ادامه مسیر با او پشیمان شوند. بنابراین باید منتظر ادامه رفتارهای ترامپ بود که آیا تجدید نظر خواهد کرد یا نه؟ و تا چه میزان به وعده های انتخاباتی خود عمل می کند. در این صورت می توان تصویر جامع تری از این که دولت ترامپ به چه سمتی می رود، داشته باشیم.
به طور حتم برخی اقدامات ترامپ، مورد قبول جمهوریخواهان نیست و نخواهد بود. گرچه تا به الآن سکوت کرده یا کمتر اعتراض کرده اند. اما آستانه تحمل هم حزبی های ترامپ تا کجا خواهد بود؟
این سوال از چند نظر مهم است. از این نظر که بر اساس کدام نظریه یا تئوری برای تحلیل این سوال استفاده می کنیم. اگر از نظریه های چپ انتقادی استفاده کنیم، چندان به مشکل بر نمی خوریم. زیرا نظریه های چپ انتقادی، بر این عقیده اند، آن چه بر آمریکا حاکم بوده، نظام سرمایه داری است. بنابراین هر مقام سیاسی _ حتی رییس جمهور _ اگر بخواهد در مقابل نظام سرمایه داری قرار گیرد، با مقاومت این نظام مواجه می شود. بنابراین تحلیل بر اساس نظریه های افراد سرشناسی مانند نوآم چامسکی چندان دشورا نیست. زیرا حزب جمهوری خواه حافظ منافع نظام سرمایه داری است و در این مساله با حزب دموکرات منافع مشترک دارد. حال ترامپ نیز در مقابل بخشی از نظام سرمایه داری ایستاده است. گرچه خودش بخشی از نظام سرمایه داری _ نظام مالی _ است، اما گروهی که با او مخالفت خواهند کرد، شرکت های نفتی و سرمایه داری صنعتی است. حال اگر از الگوی تحلیلی چپ خارج شویم، مقداری با مشکل در تحلیل مواجه می شویم. و این سوال مطرح می شود که چرا حزب جمهوری خواه با ترامپ مخالف است. حداقل افراد سرشناسی مانند مک کین، خانواده بوش، و پل رایان با ترامپ مخالف هستند. بر اساس چنین الگویی به نظر می رسد ترامپ را باید در قالب پوپولیسم تحلیل کرد تا یک جمهوری خواه. رفتارهای سیاسی ترامپ بیشتر به رفتار پوپولیست های سیاسی شبیه است. البته به دلیل این که الگوی پوپولیست چندان در آمریکا جا نیفتاده، انتظار می رود که ترامپ الزاما از پوپولیست ها نباشد، که چنین هم هست. گرچه بخشی از حلقه درونی ترامپ در کاخ سفید مانند مشاور امنیت ملی پوپولیست هستند، اما افرادی مانند متیس و معاون وزیر امور خارجه، نئوکان هایی هستند از دوره جورج بوش وجود دارند. اینها جمهوری خواهان تندرو هستند. بنابراین تیم ترامپ ملغمه یا تلفیقی از نومحافظه کاران تندرو و پوپولیست هایی است که به عنوان مشاور در کنار او هستند. بنابراین مخالفت جمهوری خواهان بیشتر معطوف به طیف پوپولیستی اطراف ترامپ است. اما دیدگاه های سیاست خارجی مک کین در خاورمیانه هم راستا با دیدگاه های متیس است. بنابراین جمهوری خواهان با نئوکان های کاخ سفید مشکلی ندارند. آنها معتقدند پوپولیست ها از اصول حزب جمهوری خواه تخطی کرده و اعتبار این حزب در سیاست آمریکا را زیر سوال برده و احتمال پیروزی جمهوری خواهان در آینده را کاهش داده اند.
تا چه میزان این احتمال وجود دارد که حزب جمهوری خواه برای حفظ آبری و جلوگیری از شکست های آینده، ترامپ را در میانه راه کنار بگذارد؟
برای پاسخ به این سوال نباید ماهیت حزب در آمریکا را فراموش کرد. وقتی صحبت از حزب جمهوری خواه در آمریکا می شود، نباید آن را با حزب دموکرات مسیحی در آلمان مقایسه کرد. زیرا متفاوت است. در آمریکا چیزی به نام انضباط حزبی از نوع اروپایی وجود ندارد. وقتی صحبت از حزب جمهوری خواه در آمریکا می شود، به معنی یک سازمانی که دارای سلسله مراتب، دبیر کل و دستورالعملی که به صورت مرکزی تصمیم گیری می شود، نیست. نظام حزبی در امریکا بسیار منعطف تر از اروپاست. کما این که جمهوری خواهان در شرق آمریکا با جمهوری خواهان درغرب آمریکا متفاوت هستند. به واقع جمهوری خواهان درغرب آمریکا به مراتب لیبرال تر از جمهوری خواهان در شرق آمریکا هستند. همین مساله برای دموکرات ها صادق است. این که گفته می شود، ممکن است جمهوری خواهان با ترامپ برخورد کنند، درواقع باید جلوه آن ارا در مجلس نمایندگان، کنگره و سنا دید. اگر قرار باشد جمهوری خواهان کاری انجام دهند، باید از طریق کنگره انجام دهند. زیرا سازو کار مشخص سلسله مراتبی در حزب وجود ندارد که بر اساس آن برای برخورد با ترامپ تصمیم بگیرند. دیگر آن که باید منتظر آیند بود. در حال حاضر بسیار زود است که جمهوری خواهان و دموکرات ها برخورد شدید با ترامپ را آغاز کنند. گرچه ترامپ یکی از نامحبوب ترین روسای جمهوری آمریکا در زمان ورود به کاخ سفید است، اما حداقل 45 درصد از او حمایت کرده اند. بنابراین حزب جمهوری خواه به خوبی واقف است که جامعه آمریکا از نظر سیاسی دچار نوعی قطب بندی، افراط گرایی و رادیکالیسم شده است. این واقعیت جامعه آمریکاست، آنهایی که به ترامپ رای دادند، دیدگاه منفی نسبت به خانم کلینتون داشتند. بنابراین حزب جمهوری خواه نمی تواند خود را در برابر 45 درصد قرار دهد. حزب دموکرات هم نمی تواند. هرچند حزب جمهوری خواه از سوی جامعه روشنفکر، نخگان و جامعه مدنی متهم به سطحی نگری، گرایش های فاشیستی و ناسیونالیسم افراطی شده است، اما بخشی از واقعیت موجود سیاسی آمریکا _ همین 45 درصد _ را نمی توانند نادیده بگیرند. همان طور که سیاهپوستان و مهاجران بخشی از واقعیت موجود آمریکا هستند. به همین دلیل بعید است که بخواهند با طرفداران ترامپ مقابله کنند. از طرفی ترامپ از حزب جمهوری خواه برخاسته است و باید به نوعی با او مدارا کنند تا زمانی که اتفاق خاصی روی دهد و محبوبیت ترامپ به شدت کاهش یابد. در این صورت وارد فضای دیگری می شوند. به همین دلیل است که می گویم الآن خیلی زود است که حزب جمهوری خواه یا دموکرات وارد فاز تقابل جدی با ترامپ شوند. این تقابل به معنی تقابل با بخشی از افکار عمومی آمریکا خواهد بود.
انتشار اولیه: چهارشنبه 20 بهمن 1395 / انتشار مجدد: دوشنبه 25 بهمن 1395
نظر شما :