سینمای هالیوود تغییر فاز داد
تروریسم، جایگزین کمونیسم در دوران پسا جنگ سرد
بشیر اسماعیلی،عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی
دیپلماسی ایرانی: بین سال های 1970 تا 1990 و در آخرین روزهای جنگ سرد، در جامعه آمریکا و در میان مردم این کشور، وحشت عمومی از مقوله کمونیسم جای خود را به ترس از پدیده تروریسم داد. این دگرگونی در نگرش اجتماعی و واکنش صنعت فیلمسازی ایالات متحده را به آن می توان در فیلم هایی چون «بازی های میهن پرستانه»، فیلیپ نویس و «جان سخت»، جان مک تیرنان به وضوح مشاهده کرد. برای درک ترس و وحشت آمریکا از تروریسم باید ابتدا به بررسی ریشه ها و منبع آن پرداخت. سرآغاز سیاست تنش زدایی دولت اتحاد جماهیر شوروی به سال های اولیه دهه 70 باز می گردد؛ هنگامی که شوروی و ایالات متحده با کنار گذاشتن حالت تهاجمی، در نوعی هم زیستی مسالمت آمیز نسبت به هم به سر می بردند که آن هم نشان از فقدان یک رهبری قدرتمند در شوروی بود. از اواخر دهه 70 تا اواسط دهه 80 میلادی وضعیت انفعال در میان رهبران سال خورده کرملین قابل مشاهده بود تا نهایتا در سال 1985 میخائیل گورباچف سر کار آمد که مجموعه حوادث دوران وی تا فروپاشی شوروری در 1991 ادامه یافت .
با انحلال شوروی و فروپاشی بلوک شرق، هالیوود با تولید آثاری مثل «راکی 5» سقوط کمونیسم را جشن گرفت. در سکانسی که راکی مشتزن روسی را شکست می دهد، گویی نه تنها حریف خود که همه روس ها و عقاید آنها را نابود می کند. راکی یکی از اولین فیلم هایی است که در گذار از ژانر تریلر به اکشن ساخته شده و پس از آن آثار مشابه دیگری نیز به بازار آمد. سقوط کمونیسم نقطه عطفی در تاریخ سینمای هالیوود تلقی می شود. در دوره پس از جنگ سرد، جامعه آمریکا دیگر تهدیدی به نام کمونیسم را احساس نمی کرد؛ چرا که موضوع تروریسم به بحث روز تبدیل شده بود. در نتیجه صنعت فیلمسازی هم از موجود تازه متولد شده نهایت استفاده را برد و تروریسم را محور اصلی تولیدات خود قرار داد. مهم ترین فیلم هایی که بر اساس وقایع تروریستی داخلی و خارجی روی پرده رفتند «بازی های میهن پرستانه» و «جان سخت» بودند. «بازی های میهن پرستانه» تفسیری سیاسی و اجتماعی از نقش آمریکا در جامعه جهانی و واکنش دنیا نسبت به ایالات متحده را در معرض دید عموم قرار می داد. آمریکا با تمام ارزش ها و عقایدی که بنیان آن را تشکیل می دهد، به قطب مثبت دنیا تبدیل شده بود. در ابتدای فیلم هریسون فورد که قهرمان ماجراست، جان اعضای خانواده سلطنتی را از توطئه سوقصد ارتش آزادیبخش ایرلند نجات می دهد و همین عمل او که به قتل یکی از اعضای ارتش آزادیبخش می انجامد، پیامدهای باقی مانده فیلم را رقم می زند.
در فیلم، تروریست های ایرلندی در پی گرفتن انتقام و طرح ریزی نقشه ای پیچیده برای قتل شخصیت فورد، همسر و فرزند او هستند. سوء قصد به جان فورد قرین موفقیت نیست ولی همسر و فرزندش در یک تصادف ساختگی وحشتناک به سختی مجروح شده و به بیمارستان منتقل می شوند. مشابه این اتفاقات در عالم واقع نیز رخ می دهد و افراد غیر نظامی معمولا هدف اصلی تروریست ها هستند. در بیمارستان زن فورد از وی درخواست می کند تا عوامل ماجرا را به سزای اعمالشان برساند. این صحنه نیز بازتابی از واکنش عمومی جامعه و مردم آمریکا به پدیده تروریسم است. به عقیده آنها کیفر کسانی که جرات حمله به شهروندان و سرزمین آمریکا را می کنند، فقط و تنها مرگ است و خواستار آن هستند که تروریست ها و اهدافشان به کل از صفحه روزگار محو شوند. اما به فرض که کینه شخصی و غرور ملی در رویارویی با تروریسم، عامل غالب باشد اما متوقف کردن همه اشکال تروریسم به واقع غیر ممکن است. به رغم برتری تکنولوژیکی ایالات متحده باز هم هیچ راهی برای خلع سلاح سازمان های متعدد تروریستی وجود ندارد. مثلا در صحنه های نهایی «بازی های میهن پرستانه» هنگامی که فورد ناچار در داخل خانه و اطراف خانه اش با تروریست ها مبارزه می کند، تصاویر بیانگر ایده نیاز ابتدایی آمریکایی ها به محافظت از خود است و پیام فیلم هم گوش به زنگ نگه داشتن مردم برای مقابله با تلاش تروریست هایی است که می خواهند به آنها صدمه بزنند و در عین حال هم باید به عنوان پیام آوران صلح برای جامعه جهانی ایفای نقش کنند.
از اوایل دهه 80 تا اواخر آن تروریسم معمول تری موضوع سینمای آمریکا بود؛ در سال 1988 «جان سخت» با بازی بروس ویلیس در نقش جان مک لین، به روی پرده رفت. موضوع فیلم درباره تعدادی تروریست آلمانی است که چند نفر را در دفتر کارشان به گروگان می گیرند و همسر مک لین هم در میان گروگان هاست. اما سرنوشت همه این افراد دردست یک نفر قرار دارد: جان مک لین پلیسی که سابقه چندان روشنی در دوران خدمت در نیروی پلیس ندارد و از روشی منحصر به فرد در حرفه خود استفاده می کند: «هیچ گاه زندانی نگیرید». او به راحتی و بسیار خشن به مبارزه با تروریست ها می رود و پیروز هم می شود. مخاطبان فیلم، قهرمان داستان و اصول مبارزه او در جنگ با اشرار را تحسین کردند و شاهد آن نیز فروش 140 میلیون دلاری آن در سراسر جهان بود. آمریکاییان بسیار فیلم را پسندیدند و با وجود اقدامات خشن مک لین به آن افتخار هم کردند چرا که اعمال این پلیس برای دفاع از ایده های جامعه آمریکا بود. مخاطبان «جان سخت» غلبه بر تروریست های آلمانی را نوعی جامه عمل پوشاندن به آرزوی غلبه بر تروریست هایی بالقوه کشور خود می دانستند که هر شب اخبار آن را در شبکه های تلویزیونی ایالات متحده تماشا می کردند. به جای تروریست های آلمانی می شد هر گروه دیگری را جایگزین کرد که ایده آل های بنیادین جامعه آمریکا را به چالش کشیده اند. گروه تروریستی موجود در فیلم، تنها نشانه ای بود از ترس فزاینده از اعمال تروریستی در سراسر آمریکا. مهم نبود مک لین در برابر چه گروهی قرار می گیرد و پیروز می شود، بلکه آمریکایی بودن این فرد غالب، موضوع اصلی تلقی می شد. موج بعدی فیلم های اکشن هالیوود بر اساس تقابل خیر و شر و مبارزه شخصیت های تیز هوش و جسور آمریکایی با تروریست ها، تا یک دهه بعد ادامه یافت. فیلم هایی چون (57 مسافر) ، (در محاصره) ، (سرعت) و (Soldires Toy) از نمونه های موفق این جریان محسوب می شوند. این جریان تا اواسط دهه نود که کاملا رو به افول گذاشت، با فراز و فرودهایی مواجه شد. به طور مثال با وقوع حوادث تروریستی سال های 1993 و 1995 در مرکز تجارت جهانی و ساختمان فدرال اوکلاهما سیتی، مجددا فیلم هایی با محوریت خطر تروریسم که دچار رکود شده بودند، مد توجه قرار گرفت و به طور مثال «محاصره» و «جاده آرلینگتون» ساخته شدند؛ اما نهایتا دوره این گونه فیلم ها به پایان رسید تا زمانی که با به وقوع پیوستن حوادث یازده سپتامبر 2001، موج جدیدی در هالیوود با محوریت تروریسم و با رویکرد خاورمیانه ای به راه انداخته شد.
اسلام هراسی، محتوای نوین هالیوود
با وقوع یازده سپتامبر به مدت یک دهه توجه رسانه ای آمریکا ابتدا به القاعده و سپس اسلام و فعالیت های مسلمانان معطوف شد. خبرهای مربوط به مسلمانان در فاصله زمانی چند سال بعد از سال 2001 به طور محسوسی با مقوله «جنگ علیه ترور» پیوند داشته اند. اولین مرحله از بازنمایی از چاپ کاریکاتورهای موهن درباره پیامبر اکرم (ص) اجرایی شد که یاد آور چاپ کاریکاتورهایی بود که نازی ها علیه کسانی که دشمن خود قلمداد می کردند، انتشار دادند. در آن ایام با وجود اعتراض گسترده مسلمین سراسر جهان، حداقل 143 روزنامه در 54 کشور همه یا تعدادی از کاریکاتور های ضد اسلامی را منتشر کرده بودند. این حرکت، سر آغازی برای تسری بازنمایی علیه مسلمانان در بسیاری از حوزه های رسانه ای به ویژه سینمای هالیوود بود.
نکته ای قابل توجه درباره پروژه بازنمایی هالیوود در دوران جنگ سرد وجود دارد و آن این که سینمای آمریکا پس از فروپاشی شوروی به یک باره روند بازنمایی پیشین خود را کنار نهاد و در مواردی حتی حسی نوستالژیک در رابطه با دشمن از پا در آمده خود به نمایش گذاشت. به عنوان مثال کوین کاستنر با فیلم «سیزده روز» دست به کالبد شکافی بحران موشکی کوبا به عنوان یکی از مهمترین وقایع جنگ سرد زد و جان فرانکن هایمر هم در مجموعه تلویزیونی «راهی به جنگ» به ترسیم رویدادهای آن زمان از زاویه ای متفاوت دست زد. کاترین بیگلو گام را حتی فراهم نهاد و در فیلم «: K19 تله انفجاری» محصول سال 2002 از مقام دریانوردان شجاع و متهور شوروی ستایش کرد! تولید چنین فیلم هایی ی توسط هالیوود در دوران جنگ سرد و پیش فروپاشی شوروری، تقریبا محال به نظر می رسید چرا که در مورد فیلم بیگلو به عنوان نمونه، جامعه آمریکا نه تنها در آن موقع علاقه ای به مشاهده تصویری دقیق و عمیق از زندگی در زیر دریایی های شوروی سابق نداشته، بلکه هرگز برای آنها قابل توجیه نبود که ستاره بزرگ سینما «هریسون فورد» نقش یک کمونیست دو آتشه را بازی کند.
از چین هم دلجویی می شود
در مورد چین هم پس از کاهش تنش ها میان آمریکا و این کشور و همچنین نابودی کمونیسم، هالیوود بر خلاف گذشته که تصویری جنایت کار، خشن و با ضریب هوشی پایین از چینی ها به نمایش می گذاشت، به دلجویی هدف داری از آنان پرداخت. فیلم های «پاندای کونگ فو کار 2» و «2012» مثال های عالی راهبرد موفقیت آمیز هالیوود در ارتباط با چین هستند و تصویر مثبتی از این کشور ارائه می دهند. «پاندای کونگ فو کار 1»: (2008) موفقیت قابل قبولی در چین به دست. پیش از شروع به ساخت "پاندای کونگ فو کار 2 " کمپانی "دریم ورکرز" پیشنهاد مقامات استان سیچوان برای اعزام گروهی به این استان را پذیرفت، این گروه قرار بود از زیستگاه واقعی پانداها بازدید کند. همان طور که طراح صحنه "ریموند زیباک" خاطرنشان می کند، بازدید از چین الهام بخش بود و اساس بسیاری از صحنه هایی شد که در بخش دوم فیلم دیده می شود؛ روزنامه "وال استریت تایمز" در این مورد می گوید: "درحال حاضر بیشتر شهرهای چینی تحت تاثیر جاذبه مضمون فیلم های هالیوود قرار گرفته اند و به دنبال چنین پیوندهایی هستند، چرا که پیوندها ابزار نهایی دستیابی به قدرت نرم هستند."
"2012 " به بررسی نقش مثبت "ارتش آزادی" چین می پردازد؛ رسانه های غربی غالبا این گروه را به عنوان گروهی ملی گرا با هدف گسترش نفوذ چین به تصویر می کشند، نه یک دولت مردمی محافظه کار. فیلم "2012 " در دلجویی از جامعه چین اثرگذارتر و به چشم مخاطبان چینی جذاب تر بود. به عنوان مثال فیلم آشکارا می گوید که در مقابل فجایع طبیعی که آمریکای شمالی را تهدید می کند، تنها چین قادر به ساخت پناهگاه هایی برای نجات سیاره است. "2012 " به بررسی نقش مثبت "ارتش آزادی " چین می پردازد؛ رسانه های غربی غالبا این گروه را گروهی ملی گرا با هدف گسترش نفوذ چین به تصویر می کشند، نه یک دولت مردمی محافظه کار، و نکته اخیر به طور خاص در این فیلم مورد تاکید قرار گرفته است.
آیا روسیه هراسی به اسلام هراسی ضمیمه خواهد شد؟
این رویکرد غیر خصومت آمیز به دشمنان دوران جنگ سرد موید آن است که هالیوود نیز همگام با سیاست خارجی آمریکا دشمن جدیدی در قالب تروریسم و در میان کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا شناسایی شده است. پس از سال 2001 به مدت تقریبا یک دهه سیاست خارجی آمریکا با همراهی نسبی ناتو در این راستا قرار داشته و بنابرتعبیر پاره ای صاحبنظران، مبارزه با تروریسم خلاء به وجود آمده برای فلسفه وجودی ناتو پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را مرتفع ساخته است. اما از سال 2014 ، تحولات اروپای شرقی و دخالت روسیه در تجزیه کشور اوکراین و بعد از آن حضور فعال در جمگ سوریه، همچنین افزایش نفوذ این کشور در اروپا با توسل به حربه فروش گاز، آمریکا و ناتو را در آستانه یک جنگ سرد نوین قرار داده است. با این احتساب، سئوال اینجاست که آیا در صورت تعمیق اختلاف مابین روسیه و آمریکا و قدرت گیری بیش از پیش روسیه، مجددا هالیوود به بازنمایی ضد روسی خود همانند دوران جنگ سرد بازخواهد گشت؟ آیا راکی و رمبوی نوینی ظهور خواهند کرد و ماموریت های جیمز باند، به سان جنگ سرد در روسیه و کشور های نزدیک به آن معین خواهد گشت؟ در صورت تحقق چنین مساله ای خاورمیانه از اولویت نخست خارج شده و به حوزه ی ثانویه تمرکز سیاست خارجی آمریکا بدل خواهد شد و طبعا تاثیر آن بر سیاست کلان فیلمسازی در هالیوود نیز مشهود خواهد بود. در حال حاضر اما همچنان دشمن اصلی در هالیوود، تروریسمی است که به تعبیر روند بازنمایی سینمای آمریکا، برآمده از خاورمیانه و منبعث از اسلام است. در این بین اما تفاوتی مابین اسلام بنیادگرا و سلفی با اسلام میانه رو و مترقی لحاظ نمی شود .
- در قسمت آغازین این نوشتار، از بخش هایی از مقاله مهدی فروتن، تحت عنوان مانیفیست وحشت: نگرش هالیوود به تروریسم در سایه جنگ سرد بهره برده شده است
نظر شما :