خاکستری که از فیدل کاسترو بر جای ماند
مرگ چریک پیر
دیپلماسی ایرانی: رهبری که از ۶۳۸ ترور جان سالم بدر برده بود، از ملاقات با فرشته مرگ در ۹۰ سالگی تن زنده بیرون نبرد. گرچه سیگار برگ مرگ آور سازمان سیا با درایت بادیگارد ها خاکستر نشد، اما تن انقلابی کهنسال علیرغم تدبیر پزشکان خاکستر می شود و آنچه این بار مرگ را باورپذیر می کند، تصویر تلویزیون دولتی کوباست که رائول کاسترو را نشان داد که خبر از مرگ برادرش در واپسین ساعات جمعه شب (۲۵ نوامبر/ ۵ آذر) می داد؛ خبری که یکی دیگر از چهره های تاریخ ساز قرن بیستم را از فهرست زندگان خط می زد؛ چنانکه ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه گفت او «نماد یک دوره از تاریخ معاصر» بود.
«رفیق فیدل» به «رفیق چه» پیوست؛ گرچه راه شان سال ها قبل از هم جدا شده بود؛ یکی رهبری کرد و دیگری انقلابی ماند. همان ارنستو چه گوارا که فیدل کاسترو در مهر ۱۳۴۶ مرگش را اینطور تائید کرد: «عکس ها واقعی است و خاطرات تقویم بغلی او عین حقیقت است. برای ما هرگز امکان ندارد باور کنیم ادعای دولت بولیوی اساسی دروغ دارد و باید با کمال تاسف اعلام کنیم که درگذشت چه گوارا، حقیقت محض است.» کاسترو برای مرگ چه گوارا در کوبا سه روز عزای عمومی اعلام کرد. مرگ چه با آن عکس معروفش که یادآور مسیح پایین کشیده از صلیب بود، در محاصره سربازان بهت زده باورپذیر شد. «روبرتو» برادر ارنستو مدعی بود چه همچنان زنده است و آن فرد کشته شده شخص دیگری بود و این فیدل بود که مرگ را تائید کرد. اما تقدیر چنین بود که مرگ فیدل را برادرش «رائول» تائید کند؛ برادری که از سال ۲۰۰۶ بر جایش نشسته و البته در دوره او کوبایی دیگر سربرآورده است.
کاسترو در سال ۱۹۵۹ با انقلاب علیه رژیم باتیستا به قدرت رسید. ۵۰ سال رهبر حزب کمونیست، نخست وزیر و رئیس جمهور کوبا بود تا اینکه ۱۰ سال پیش عنان دولت و ۵ سال قبل رهبری حزب کمونیست را واگذر کرد. او برای سال ها نماد انقلابیونی بود که از کوه های «سیرا ماسترا» بر سر دیکتاتوری وقت سرازیر شدند؛ برخی از جنگل فن انقلابی گری آموختند و برخی در روستا ها انبان مبارزه را دوختند. از ایرانیان جوانان حزب توده راهی کوبا شدند و ماحصل سفرشان شد مقالات «کوبا، جزیره امید» به قلم بابک امیرخسروی در نشریه دنیا، ارگان حزب توده. اما نماد انقلاب کوبا نه فیدل که چه گوارا بود که انقلابی ماند و انقلابی مرد. به تعبیر آریل دورفمن، شاعر و نویسنده شیلیایی، چه گوارا شد «قدیس بی دین جوانان عصر ما»: «بدل شده به هیبتی که همه جا هست: چهره اش از روی لیوان های قهوه و پوستر ها زُل زده به ما، تهِ دسته کلید و لای جواهرات جرینگ جرینگ می کند، سروکله اش وسطِ قطعه های راک و اُپرا ها و اجراهای هنری پیدا می شود. این تقدس یافتن تصویرش همراه بوده با محو شدن تصویر واقعی این آدم، تصویری که افسانه و اسطوره آن را فروخورده اند.» بهترین توصیف را یک مغازه دار خیابان انقلاب تهران می کند که فروشنده پوستر عکس های چه گواراست: «بیشتر مشتریان دنبال عکس هایی هستند که در آنچه گوارا متفکر است یا عکسی که سیگار برگ کوبایی در دست دارد، این ها جزو پرفروش ترین هاست، اما عکسش با فیدل کاسترو فروش چندانی ندارد. گویا مشتریان به دنبال چه گوارا بدون فیدل هستند.» (چه گوارا در تهران امروز - سایت تاریخ ایرانی)
مراودات مخفیانه با دشمن
«اینجا احساس می کنید در یکی از اقمار شوروی در اروپای شرقی هستید. جایی که پشت دیوار آهنین کمونیسم قرار دارد. فضای افسرده و ناراحتی بر اینجا حاکم است، جایی که قبلا پر از توریست های خوشحال آمریکایی بود. شب سال نو در یکی از معروف ترین رستوران های هاوانا، در ساعت دوازده شب مشتریان ساکت نشسته بودند و به بشقاب هایشان خیره می نگریستند. هیچ کدامشان سخنی از آغاز سال ۱۹۶۱ به زبان نیاورد.» این را یک گزارشگر آمریکایی در سومین سال به قدرت رسیدن فیدل کاسترو نوشت. کوبا در سال ۱۹۶۲ در صدر اخبار جهان بود. خبر رسید که اتحاد جماهیر شوروی در فاصله ای بسیار اندک با دشمن جنگ سردش، در شمال کوبا مشغول نصب موشک های هسته ای است؛ رویارویی اتحاد جماهیر شوروی با دولت کندی که به بحران موشکی کوبا مشهور شد و جهان را تا مرز جنگ هسته ای پیش راند. برای کاسترو، آمریکا «دشمن شماره یک» بود؛ کشوری که با ابزار تحریم با این کشور کمونیستی می جنگید. دو سال قبل بود که فاش شد فرانک منکوویچ سیاستمدار مشهور و استراتژیست رسانه و رئیس اسبق ان پی آر (رادیو ملی آمریکا) در اواسط دههٔ ۱۹۷۰ به عنوان رابط ویژه میان هنری کیسینجر وزیر امور خارجه آمریکا و فیدل کاسترو ایفای نقش می کرد. جیمز داناوان، قهرمان اصلی فیلم «پل جاسوس ها» به کارگردانی استیون اسپیلبرگ که نامزد بهترین فیلم در اسکار ۲۰۱۶ بود نیز فاش کرد با حمایت سیا نخستین مذاکرات محرمانه را با کاسترو انجام داده است. داناوان پس از بحران موشکی کوبا با کاسترو مذاکره کرد تا روابط میان دو کشور بهبود بیابد و پیش بینی کرد که نهایتا «می توان به سازش دست یافت». طبق اسنادی که به آرشیو امنیت ملی آمریکا به تازگی منتشر کرده در حین مذاکرات متعددی که در فاصلهٔ ماه ژانویه تا ماه آوریل سال ۱۹۶۳ صورت گرفت، کاسترو به وضوح ابراز تمایل کرد تا از آزادی زندانی ها به عنوان دریچه ای برای عادی سازی روابط میان دو کشور بهره بگیرد. پس از یک ملاقات در اواخر ژانویه، داناوان به کاخ سفید و سیا گزارش داد که مشاور ارشد کاسترو «حتی موضوع از سرگیری روابط دیپلماتیک با ایالات متحده را مطرح کرده است». یک گزارش سیا با عنوان « دستورالعمل هایی برای داناوان» (برگرفته از کتاب «کانال مخفی به کوبا») اضافه کرده که کاسترو «باید متقاعد شود تا کمونیست ها را از دولتش اخراج کند». در دستورالعمل پیشنهادی سیا آمده بود که اگر کاسترو درخواست ایالات متحده را نپذیرد داناوان باید «تصویر تاریکی برای کاسترو ترسیم کند تا نشان دهد که عواقب دشمنی با آمریکا فقط به یک راه ختم خواهد شد».
در نوامبر ۱۹۶۳ کندی به قتل رسید و گزارش ها حاکی از آن بودند که لی هاروی اسوالد، مارکسیست بوده و چند هفته پیش از ارتکاب قتل در تلاش برای سفر به کوبا بوده است. اسوشیتدپرس در گزارشی دربارهٔ فعالیت های اسوالد در آوریل ۱۹۶۳ نوشت: «اسوالد در نیواورلئان، برگه هایی را در حمایت از فیدل کاسترو، رهبر کمونیست کوبا چاپ و منتشر کرده و با معترضان دولت کاسترو وارد نزاع خیابانی شده است. در ماه سپتامبر او با اتوبوس به مکزیکوسیتی رفته و به سفارت کوبا و شوروی مراجعه کرده تا در خواست ویزا کند ولی با درخواست او مخالفت شده است.»
غلبه رئالیسم رائول بر رمانتیسم فیدل
با شکست کانال های مذاکره، تحریم و ترور و تهدید بر روابط دو کشور آمریکای شمالی و جنوبی سایه افکند. تحریم های اعمال شده توسط ایالات متحده آمریکا بر کوبا در اوایل دههٔ ۱۹۶۰ تاثیرات منفی بسیاری بر اقتصاد این کشور گذاشت. این سقوط اقتصادی باعث شد تا مهاجرت حدود ۱۲۵ هزار کوبایی به آمریکا صورت بگیرد؛ مهاجرتی که از آوریل تا اکتبر ۱۹۸۰ ادامه داشت و با عنوان «ماریل»، بندرگاهی در شمال غربی جزیره مشهور شد.
یک کارگر کوبایی به گزارشگر آمریکایی گفت: «با انقلاب کمونیستی کسی انتظار آرمانشهر نداشت، هیچ کس منتظر نبود که فیدل کاسترو خیابان ها را با طلا سنگفرش کند، همه زندگی بهتری می خواستند اما کابوس نصیبشان شد.» دیگر کسی مثل روخلیو ۲۳ ساله امید نداشت که کاسترو که آب گرم و سرد و برق و حمام مدرن و مدرسه و کلینیک داده، کم کم جیپ یا ماشین کوچک هم خواهد داد. نیم قرن بعد این لیموزین های قدیمی کاسترو بود که جاذبه توریست های خارجی شد؛ مردم دسته دسته می رفتند دیدن ماشین های سیاه رنگ قدیمی دولتی ساخت شوروی که در هاوانا به عنوان تاکسی استفاده می شود و سرنشینانش گردشگران خارجی هستند. کوبا پس از فروپاشی شوروی، دل به سفر همین توریست های کانادایی، انگلیسی، ایتالیایی، اسپانیایی و فرانسوی بست که این کشور را به یکی از ۲۰ مقصد بر تر گردشگری جهان تبدیل کرده اند و هزینه کرایه اتاقی که می پردازند، ۱۴ برابر کمتر از اجاره اتاق در آمریکاست. گردشگری با اصلاحات اقتصادی رونق گرفت و اجاره خانه با به رسمیت شناختن مالکیت املاک.
اعتراف بزرگی بود این حرف رائول کاسترو که گفت: «اشتباهات خود ما بزرگترین دشمن ماست و نه امپریالیسم آمریکا.» این را دیر ولی درست فهمیدند. رائول کاسترو گفت آماده مذاکره با آمریکاست به شرطی که «منصفانه» باشد و ظاهراً از همان زمان گفت وگوهای مخفیانه شروع شده بود، حقیقت تلخی را برای کوباییان شرح داد: وضعیت اقتصادی ضعیف است، بسیاری از کوبایی ها فقط با ۲۰ دلار در ماه زندگی می کنند. اما کوبا مستقل می ماند. یک سال قبل بود که رائول با خوش بینی درباره اینکه روابط آمریکا و کوبا اگر برقرار شود، می تواند متمدنانه باشد، گفته بود حتی اگر این گونه هم نشود «ما برای ۵۵ سال دیگر هم مثل آنچه تاکنون گذشته، آماده ایم». اقتصاد کوبا که روزگاری چشم به جیب شوروی داشت و دوره ای امید به دست ونزوئلا دوخته بود، در دوره رائول خواست تغییر کند. شاید دارد پیش بینی ۷ سال قبل لوموند دیپلماتیک محقق می شود که نوشته بود: «رائول کاسترو بر آن است که به واسطه رفرم های اقتصادی، ساختار سیاسی را برای دوران بعد از فیدل کاسترو آماده سازد البته بدون متزلزل کردن آن. برای همین است که بر استفاده از تجربه ویتنام تاکید دارد که ثابت کرده می توان اقتصاد بازار را از سرمایه داری امانت گرفت، بدون زیر سوال بردن سیستم سیاسی و تک حزبی.» سوسیالیسم رائولی چشم بر واقعیت ها گشود، به بهانه ایدئولوژی راه را بر تغییر نبست و نشان داد راه استقلال از رفاه مردم می گذرد.
فیدل مذاکرات رائول با دولت باراک اوباما را تأیید کرد اما گفت «به آمریکا اعتماد ندارم.» یک هفته پس از سفر تاریخی رئیس جمهور آمریکا به کوبا در ماه مارس ۲۰۱۶ طی نامه ای نظرش را نسبت به این سفر اعلام کرد. او گفت مردم کوبا نیازی تفقد امپراتوری آمریکا ندارند. رئالیسم رائول بر رمانتیسم فیدل غلبه کرد. گرچه کوبای فیدل با خدمات بهداشتی و آموزشی نمونه شد اما این کوبایی بود که خود فیدل در سال ۱۹۹۲ تائید کرد پدیده تن فروشی در آن رواج یافته و «تن فروشان کوبایی از تحصیلات عالیه برخوردارند و بسیار سالم هستند.» فیدل چنین میراثی را برای برادرش به جای گذاشت؛ او اسطوره ای با سیگار برگ و کلاه و ریش معروف بود؛ مردی که خواست تا آخر انقلابی بماند.
نظر شما :