چهل و هشتمین بخش از سلسله یادداشتهای جدید سرکیس نعوم:
بر خلاف پیشبینیها اسد در قدرت میماند
دیپلماسی ایرانی: برای ششمین سال است که دیپلماسی ایرانی یادداشت های سرکیس نعوم را که در پی دیدارش با مقام های فعلی و سابق امریکایی نوشته است، منتشر می کند. امسال نیز بر اساس همان رویه دیپلماسی ایرانی تلاش دارد این یادداشت ها را ترجمه و منتشر کند. با این تفاوت که از لحاظ زمانی تلاش می شود نزدیک تر به زمان انتشار آن در روزنامه مرجع یعنی روزنامه النهار باشد و کاربردی ترین آنها در این جا انتخاب و منتشر شود. اهمیت این یادداشت ها در این است که به روز هستند و مطابق با تحولات جاری در منطقه تهیه شده اند و در آنها نکاتی مشاهده می شود که برای خوانندگان می تواند جذاب باشند. در این جا قسمت چهل و هشتم آن را می خوانید:
در ابتدای دیدارم با مقام امریکایی که در دومین اداره مهم کاخ سفید کار می کند، او پیش دستی کرد و گفت: «برایم از لبنان بگو.» جواب دادم: «عادت دارم در جلساتم در داخل امریکا درباره لبنان صحبت نمی کنم بلکه درباره کل منطقه صحبت می کنم. این را تو می دانی.»
نظر داد: «بد نیست که بدانی من به لبنان علاقه دارم و به آن اهمیت می دهم و درباره آن کار می کنم. بد نیست بعضی سوال ها را از تو بپرسم. در آن جا چه می گذرد؟» جواب دادم: «دولت که در مسیری پیش می رود که شبه فشل است. دو سال است رئیس جمهور ندارد البته اگر باشد به معنای این نیست که می تواند معجزه کند. دولت ضعیف است و چیزی از آن در نمی آید. مجلس نمایندگان قفل شده است. زباله ها سراسر پایتخت و شهرها را تصرف کرده است. البته در مقایسه با سوریه اوضاع لبنان معقول است. اما عوامل انفجار در آن همیشه وجود داشته است.»
نظر داد: «حتی در موضوع داعش با وجود این که ارتش هر چه در توان دارد برای مبارزه با تروریسم به کار می گیرد با این حال دیگر نهادها و موسسات امنیتی نمی توانند، حداقل در ظاهر، بر آن پیروز شوند. در سوریه به نظر می رسد بر خلاف همه پیش بینی ها و اطمینان ها اسد در قدرت می ماند و به این سرعت کنار نمی رود. همه اعم از عرب ها و خارجی ها و بعضی امریکایی ها می گفتند که کار او تمام است. و انفجار آصف شوکت و همراهانش سبب شد که به این باور برسند که پایان کار او نزدیک است.»
گفتم: «من از معدود کسانی بودم که از همان ابتدای آغاز "بهار سوری" در سال 2011 می گفتم که اسد پیروز نمی شود و شکست هم نمی خورد و مخالفان نیز نه پیروز می شوند و نه شکست می خورند، جنگ داخلی سال های زیادی طول خواهد کشید. اما به نظر می رسد در چند ماه اخیر که اسد اگر دخالت روسیه نبود سقوط می کرد.»
پرسید: «چطور؟» برایش آن چه خودش هم می دانست را توضیح دادم و آن چه از آن غافل می شد مثل خواسته ایران از روسیه برای مداخله و ورود خود ایران توسط گروه های مسلح لبنانی و عراقی و افغانی و کارشناسان نظامی را یادآور شدم و گفتم که اگر اینها نبودند ارتش سوریه نمی توانست مقاومت کند و باقی بماند و بعد از چهار سال و نیم جنگ احتمال شکستش بسیار بود. نظر داد: «حق با توست، به مصلحت روسیه بود که در سوریه دخالت نظامی کند برای این که نگاه غرب و اروپا را از اشغال شبه جزیره کریمه و جنگی که در شرق اوکراین می گذرد، منحرف کند. هدف رسمی و اعلام شده، حمله به داعش است که همه دنیا به خصوص امریکا و روسیه و چین و اروپا آن را خطری علیه خود می دانند.»
گفتم: «به اعتقاد من ایران از روسیه خواست که دخالت نظامی کند اما نمی خواست که همه جانبه ورود کند. آغوش اسد نسبت به روسیه باز بوده است. اما این را هم درک کن که وابستگی کامل به ایران دارد اما با ورود روسیه تصمیم هایش اسیر روسیه هم می شود و اسد مجبور است در تصمیم گیری مصالح روسیه را هم لحاظ کند، این مساله او را خوشحال نمی کند. به هر حال روس ها نسبت به دو چیز احساس خطر می کردند، یکی می ترسیدند که به قول معروف مَثَلی که در کشورهای ما می زنند "اسد روی دو بند بازی کند"، و همه آن چه از او می خواهند یا به او پیشنهاد می دهند را انجام ندهد. او در بعضی قضایا لج بازی می کند. اما نمی تواند تا آخر لج بازی کند.»
جواب داد: «حق با توست. مقایسه زیبا و صحیحی است. ما در امریکا به خصوص در "دولتمان" دو مشکل داریم، یکی روسیه و دیگری چین و رقابت میان ما با آنها و رقابت آنها با خودشان همیشه وجود داشته است. مشکل چین بزرگ تر است. روسیه امکانات و توانایی هایی دارد که می تواند دوباره ابرقدرت شود یا به عنوان ابرقدرت با امریکا رقابت کند در حالی که چین چنین امکاناتی ندارد. برای همین ما باید با این وضعیت تعامل کنیم. ما همچنین مشکل داعش و تروریسم را هم داریم.»
گفتم: «مشکل داعش همه را متحد کرد و بخشی از دنیا را علیه تروریسم بسیج کرد. شاید درگیری ای که به آن اشاره می کنی در مرتبه دوم باشد، مگر این که بنا باشد همه شوکه شوند. مثل روسیه که به اروپا آمد و اوکراین را گرفت. به اعتقاد من اگر روس ها عاقل بودند بعد از این که خود را درگیر سوریه کردند نمی بایست این کار را می کردند. اما وقتی پوتین دیوانه شد و به سمت اروپای شرقی رفت دیگر انجام این کار گریزناپذیر بود. و وقتی که تصمیم به دخالت در سوریه با تمایل بشار اسد گرفت تا این که او بر کل سوریه مسلط شود به نظر من خود را درگیر افغانستان دوم کرد.»
نظر داد: «مشکل داعش این است که هم خطر ایدئولوژیک است هم این که باعث پناهندگی هزاران شاید هم میلیون ها نفر شده است که اکثرشان هم مسلمان هستند. نظرت چیست؟»
جواب دادم: «داعش ثابت کرد یک شبکه کاملا سازمان یافته است، دولت خلافت تاسیس کرد و نبود عجله ای برای حذف آن سبب شد تا بتواند از سراسر جهان اسلام نیروهای تندرو را جذب کند. این مساله سبب می شود خلاص شدن از دست آن سخت شود. پناهندگان خطری برای کشورهایی که پناهندگی آنها را می پذیرند، محسوب می شوند. در میان آنها داعشی است و تندروها عمدا به همراه موج پناهندگان ارسال شده اند. اگر با آنها بدرفتاری شود می توانند با توانایی بیشتری سربازگیری کنند، همچنین اگر جنگ در کشورهایشان ادامه یابد و وضعیت زندگی شان در محل پناهندگی شان بهبود نیابد.»
ادامه دارد...
نظر شما :