نهمین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»
قصه اولین هواپیماربایی گروه مقاومت فلسطین
دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرت های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش نهم این کتاب را می خوانید:
فصل دوم
عملیات اول
«فرودگاه الثورة» در امان
ودیع حداد در دانشکده پزشکی در بیروت دانشجو بود که قضیه نکبت علیه مردمش رخ داد. به سرعت داوطلب شد تا به استقبال آورگانی برود که به اردوگاه های لبنانی می آمدند و از نزدیک عذاب های کسانی که بی وطن شده بودند را دید. کسانی که نه می توانستند به زمین و خانه هایشان بازگردند و نه می توانستند به صفد برگردند. آن صحنه ها فراموس نمی شوند و می رفت تا زندگی اش را صرف رفع ستم از ملتش کند. در «جنبش ملی گراهای عرب» که در تاسیس آن در ابتدای دهه پنجاه در واکنش به نکبت شرکت داشت، همچنین در تاسیس «جبهه مردمی برای آزادی فلسطین» که در آخرین ماه از سال 1967 در واکنش به شکست و آن باخت تشکیل شده بود، مشارکت کرد، عجله داشت تا عملیات نظامی را فورا شروع کند و به واسطه آن به جاهای دور برود. در اواخر 1963 اقلیم فلسطینی در جنبش تشکیل شد و حداد تعهد داد که رهبر آن باشد. در 1968 مسئول کمیته عملیات خاص در «جبهه ملی» کار خود را آغاز کرد، و رهبری آن به عهده حداد افتاد. به این ترتیب «بخش خارجی» که می رفت دایره جنگ را علیه اشغالگر اسرائیلی آغاز کند جنگ هایی را در پایتخت های دور و دیگر قاره ها آغاز کرد تا به این ترتیب دشمن را «در هر جا» تعقیب کند.
در 6 سپتامبر 1970 نفس ها در سینه جهانیان حبس شد. وحشت بر فضا و فرودگاه ها حاکم شد. نام فلسطین در پیام هایی که خبرگزاری های خبری و رادیوها و تلویزیون ها پخش می کردند، به میان آمد. از آن روز حداد، تا فوتش در 1978، خطرناک ترین فرد در خاورمیانه شد و سازمان های امنیتی اسرائیل و غرب عملیات تعقیب طولانی او را آغاز کردند. اما تعدادی از هواپیماهایی که حداد در «فرودگاه الثوره» در محله «قیعان خنا» در اردن هدف عملیات قرار داده بود غرض اصلی را محقق نکرد، غرض از این کار این بود که میان اسرائیلی های گروگان گرفته شده با فلسطینی های بازداشت شده در زندان های اسرائیلی مبادله شود افرادی که تنها چند روز بعد از درگیری میان ارتش اردن با فدائیان فلسطین در سپتامبر 1970 دستگیر شده بودند.
ایستگاهی دیگر در این چارچوب. در 22 فوریه 1972 عناصر وابسته به «بخش خارجی» هواپیمای وابسته به شرکت «لوفتهانزا» در آلمان غربی که از نیودلهی پرواز می کرد ربودند و آن را به عدن بردند. بعد از مدت کوتاهی که از موفقیت عملیات هواپیماربایی مطمئن شدند، جوانی عرب در صندوق پست در مقر شرکت در فرانکفورت نامه ای را انداخت و تاکید کرد که در رساندن آن به دفتر مدیر تاخیری صورت نگیرد. هدف او از این کار مالی بود و هدفش حل مشکل مالی ای بود که «جبهه ملی» با آن مواجه شده بود. و این گزینه در اختیار آلمان غربی قرار داده شده بود که این مابه ازای کمک هایی است که این کشور به اسرائیل می دهد و این رژیم از این کمک ها برای ادامه اشغال خود استفاده می کند.
در این جا می توانیم بگوییم که داستانی که در این جا درباره این عملیات مالی نقل می کنیم اولین داستان کاملی است که درباره این حادثه از زبان یکی از افراد تصمیم گیر و مجری بیان می شود. شرکت لوفتهانزا شفاهی اجرای پیام – هشدار را پذیرفت. نماینده شرکت آلمانی به فرودگاه بین المللی بیروت رسید در حالی که با خود کیفی با پنج میلیون دلار پول داشت، بر اساس توصیه هایی که به او شده بود سوار خودرویی شد که خودش می بایست آن را می راند، کیف را در شهر صیدا در جنوب لبنان تحویل داد.
در این جا با دو نفر از همکاران مستقیم حداد که نخواستند نامشان فاش شود، گفت و گو کردم که در ادامه می خوانید.
وقتی که کلمه «سازمان» را به کار می بری، منظورت چیست؟
سازمان در اصل کمیته مسئول در عملیات ویژه داخل «جبهه ملی» بود. این کمیته به نام «بخش خارجی نظامی» معروف شده است. مسئولیت کمیته فقط عملیات خارجی نبود اما از آن جا که بیشتر عملیات در خارج از عرصه ]کشورهای[ عربی رخ دادند برای همین به عملیات خارجی معروف شد. کمیته کار خود را در 1968 آغاز کرد.
چرا و چگونه این کمیته تشکیل شد؟
در 1968 و در سایه استراتژی نظامی برای ]جبهه[ «ملی» تحلیلی منتشر شد که می گفت دشمن صهیونیستی بر سه چیز تمرکز خواهد کرد: اقتصاد و عنصر انسانی و نهاد نظامی. در آن روزها این گونه برداشت می شد که حمله به هر کدام از این سه یا یکی از آنها در ضربه زدن به دشمن با هدف پیروزی بر او سهیم خواهد بود. عملیات ویژه حمله به اهدافی را که سرباز عادی در داخل یا خارج نمی توانست از راه های خصمانه به آن برسد را هدف قرار داده بود. اهدافی در داخل رژیم صهیونیستی و منافع صهیونیستی در خارج از سرزمین های اشغالی مطرح بود. شخصیت های اسرائیلی بودند که لازم بود در داخل یا خارج با شیوه های متفاوت از عملیات نظامی عادی تصفیه می شدند. فرماندهی «جبهه ملی» این کمیته را به ریاست ودیع حداد تشکیل داد و همه اعضای کمیته هم متشکل از اعضای جبهه نبودند.
به ودیع حداد آزادی عمل داده شد تا بتواند از افرادی خارج از جبهه کمک بگیرد. او از دوستان قدیمی از «جنبش ملی گرایان عرب» یا اشخاص عرب و غیر عربی دیگری که می توانستند سهمی داشته باشند، کمک می گرفت.
مسئولیت کمیته به طور دقیق تر چه بود؟
کمیته درباره اهداف اطلاعات جمع می کرد سپس اهداف مورد نظر را برای حمله انتخاب می کرد، سازمان نظامی برای هر عملیات تعیین شده ای عناصری را برای اجرا تعیین می کرد. بعد از انتخاب اسامی عناصر واحدهای نظامی آنها را می گرفت و تحویل نیروهای ویژه برای آموزش مناسب برای انجام عملیات می داد. البته این مساله هزینه های مالی داشت. کار سری هزینه بر است. عملیات نیاز به جمع آوری اطلاعات و انتقال اسلحه و انتقال عناصر و اجاره مکان های اقامتی دارد.
آیا دوری او از کادر رهبری در ایجاد حساسیت علیه او موثر بود؟
حساسیت ها از مرحله امان آغاز شد. در عین حال عده ای بودند که می گفتند این عملیات هزینه بر است. دیگران گفتند که نمی دانیم ودیع در بیروت چه می کند. بعضی ها او را متهم کردند که منضبط نیست. حیقیقت این است که کادر رهبری قبل از او از عملیات اطلاع داشت، یعنی قبل از این که عملیات اجرا شود. نمی گویم همه کادر رهبری اما بخشی از آنها در جریان جزئیات بودند. اعتراض ها به این که باید ودیع در امان باشد تا فرماندهی او را منضبط کند افزایش یافت. در این جا عنصر دیگری را هم اضافه می کنم. در این مرحله نگاه مارکسیستی در جبهه نمایان شده بود. در حالی که کشورهای بلوک شرق چنین عملیاتی را به رسمیت نمی شناختند. تقاضاهایی بر این که از انجام این نوع عملیات کاسته شود نمایان شد که غرص اصلی مدعیان آنها توقف عملی آنها بود. همه اینها زمانی انجام می شد که این عملیات می رفت میزان تاثیرگذاری خود را در آزار دشمن یا کلافگی او و همچنین ناکامی رسانه ای در توقف آن را نشان دهد.
ادامه دارد...
نظر شما :