آینده سیستم سیاسی روسیه
کشتی پوتین کی غرق میشود؟
نویسنده: آندری کولسینکوف
دیپلماسی ایرانی: چشم انداز سیاسی روسیه ده سال دیگر چگونه خواهد بود؟ آیا روسیه به سوی شوروی سابق حرکت می کند؟ آیا اقتدارگرایی و تجاوزطلبی در آن بیشتر می شود؟ آیا تغییری در فعالیت مدنی ایجاد می شود و موج جدید دموکراسی خواهی در اعتراضات کارگری شکل می گیرد؟ با وجود همه اختلاف نظرها، همه تحول سیاسی را اجتناب ناپذیر می بینند.
اشاره به بازه ده ساله در گفتمان سیاسی روسیه بسیار شایع است. «میخائیل خودورکوسکی» یکی از سرمایه داران نفتی روسیه و از منتقدان کرملین معتقد است که نظام فعلی حدود ده سال دیگر دوام خواهد آورد. گزارشی دیگر نیز که از سوی مدرسه عالی اقتصاد مسکو منتشر شده با اشاره به افزایش سن بازنشستگی و اصلاحات نظام بازنشستگی، به همین بازه زمانی اشاره می کند.
کمپین های انتخاباتی همچنان برای مشروعیت این نظام واجد اهمیت هستند. سیستم بیانگر خواست اکثریت و در عین حال مشروعیت زدایی از اقلیت و محروم کردن آنها از هرگونه حق ابراز نظر است. در ماه سپتامبر، چهار حزبی که هم اکنون در کنگره حضور دارند، باز هم با یکدیگر بر سر تصدی کرسی های مجلس رقابت خواهند کرد. بازیگران سیاسی جدید- بازیگرانی تهاجمی تر که در رقابت های مقدماتی حزب حاکم ایجاد شده اند- در حین آمادگی برای انتخابات ریاست جمهوری 2018 از نظام حاکم محافظت خواهند کرد. ولادیمیر پوتین با توجه به جو سردرگمی، بی تفاوتی و ناامیدی حاکم بر کشور، برای پیروزی خیز برداشته است.
بنابراین 2018 می تواند بهترین زمان برای تحول باشد. سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که این تحول را چگونه می توان هدایت کرد؟
حامیان نظریه تحول طی یک دوره ده ساله معتقدند که گذشت دو سال تا 2018 و طی کردن یک دوره شش ساله دیگر از ریاست جمهوری پوتین و پس از آن سپری شدن دو سال دوران پس از پوتین، سرانجام منتهی به پیروزی دموکرسی خواهد شد. در این دوره ده ساله، رهبران تحول سیاسی- نظیر میخائیل خودورکوسکی و الکسی کودرین، وزیر دارایی سابق - می توانند روسیه را به سوی انتخابات آزاد و سیستمی هدایت کنند که اجازه انتقال قدرت را می دهد.
مشکل این تفکر این است که رژیم مستقر فاقد هرگونه توانایی ترویج دموکراسی و آزادی است و ساده لوحانه است که انتظار داشته باشیم این تحول در سیکل بعدی به وقوع بپیوندد. در دوران باقی مانده تا انتخابات و با توجه به رکود اقتصادی حاکم، دولت مجبور است شعارهای وطن پرستانه خود مبنی بر قدرت بزرگ بودن روسیه را برجسته کند تا بتواند افکار عمومی تشنه پیشرفت را اقناع کند.
درست به همین دلیل همه صحبت ها در مورد استراتژی دولت به بحث در مورد اقدامات کوتاه مدت مانند حرکت های تکنوکراتیکی ختم می شود که هیچ تاثیری روی مدل سیاسی و اقتصادی روسیه ندارد. حتی انتظارات از کودرین اصلاح طلب هم محدود به ارائه طرح های تحولات اقتصادی کوتاه مدتی می شود که بتواند زودبازده باشد. همه تلاش ها معطوف به تحریک اقتصادی و بالا بردن سطح تولید، به منظور رساندن نرخ تولید ناخالص داخلی به نرخ مشابه آن در دهه اول قرن بیست و یکم شده است. هدف از این کار جلب نظر مجدد طبقه متوسط روسیه است، بدون اینکه سیستم سیاسی اقتدارگرای کشور تضعیف شود.
با همه این ها روسیه اگر خواهان جذب سرمایه باشد، باید رژیم سیاسی خود و ایدئولوژی مبتنی بر تئوری توطئه و غرور ملی را کنار بگذارد. همان طور که مشخص است کل سیاست اقتصادی کشور هم اکنون بر پایه امید به افزایش قیمت نفت بنا شده است.
هر سیستم سیاسی بی ثباتی که نگران سقوط خود است، در ظاهر خودنمایی زیادی می کند، اما در خفا بیم فروپاشی دارد. رژیم پوتین با تکیه بر گارد ملی و پول الیگارش های وفادار بقای خود را تضمین کرده است. مشروعیت نظام بر پایه گذشته آن، یعنی دوران اتحاد جماهیر شوروری سابق تامین شده است. نوستالژی نیروی مشروعیت زای قدرت در روسیه شده است.
افزون بر این، در سیستم های سیاسی قائم به شخص، شخصیت فرد حاکم اهمیت دارد. اعلام دغدغه بقا، سلامت و رفاه می تواند شانس پوتین را برای انتخاب مجدد حتی در 2024 هم بالا ببرد.
بر این اساس، می تواند یک جنگ قدرت مستقیم و یا یک تحول تدریجی صورت بگیرد.
این نکته کاملا درست است که کنار رفتن پوتین از قدرت منجر به رفاه سریع مردم روسیه نخواهد شد. ممکن است جانشین وی یک ناسیونالیست افراط گرا باشد. با این حال، تاریخ نشان داده است که تحول معمولا سیری از اقتدارگرایی به سوی دموکراسی و آزادی دارد و این تحول می تواند ملایم و تدریجی یا ناگهانی باشد. افراد نقش مهمی در این تحول دارند، اما اجماع میان نخبگان و جامعه مدنی است که در این شرایط می تواند از تحول حمایت کند.
منبع: بنیاد کارنگی / ترجمه: تحریریه دیپلماسی ایرانی / 25
نظر شما :