یکصد و نهمین بخش از کتاب "صدام از این جا عبور کرد"
کمک های سی آی ای از زبان احمد چلبی
دیپلماسی ایرانی: خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار هنوز کنه بسیاری از مسائل غامض باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود.
کتاب "عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد" از جمله کتاب هایی است که تلاش دارد از چهار زاویه بر بخش هایی از دوران تاریک رژیم بعث و پس از آن نوری بتاباند و حقایقی را بر ملا کند. این کتاب که توسط غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات نوشته شده در حقیقت مصاحبه با چهار مقام سابق عالی رتبه عراقی است که هر کدام از دیدگاه خود به توصیف تاریخ عراق در دوران مسئولیتشان پرداخته اند. دیپلماسی ایرانی در چارچوب سلسله مصاحبه ها و مطالبی که هر هفته منتشر می کند، این بار به سراغ این کتاب رفته است که در این جا یک صد و نهمین بخش آن را می خوانید:
آیا وقتی تاریخ عراق را پیش خودت یادآوری می شوی از این که همه اش له کردن و ترور است، می ترسی؟
در تاریخ عراق خشونت بسیار است. اما معتقدم که ملت عراق زنده است و می تواند عراق را بیدار و هوشیار نگه دارد.
آیا یعنی از این بابت نگرانی داری؟
کمی.
آیا داستان می خوانی؟
داستان و شعر عربی و انگلیسی می خوانم.
آیا تو آدم ثروتمند یا خیلی ثروتمندی هستی؟
من آدم راحتی هستم.
عراق در معرض چپاول بی سابقه ای است. تا چه اندازه از این وضعیت استفاده کردی؟
من کسی بودم که این چپاول را کشف کردم. من مسئول کشف جزئیات این چپاولم، اما متاسفانه هیچ بازخواستی وجود ندارد. من هیچ سودی از این موضوع یا طرحی مربوط به دولت عراق نبرده ام.
آیا امریکایی ها را به چپاول عراق متهم می کنی؟
آنها فرهنگ چپاول برنامه ریزی شده در عراق را ایجاد کردند.
و عراقی ها هم آن را چپاول کردند؟
بیشترشان عراقی هستند و بعضی ها هم امریکایی. اما بیشتر چپاول حقیقی را عراقی ها انجام دادند.
و تو هیچ ارتباطی با این موضوع نداری؟
ابدا. من از مه 2005 به مدت یک سال ریاست کمیته قراردادهای دولتی را بر عهده داشتم. هر قراردادی در عراق که ارزشی بیش از سه میلیون دلار داشت از طریق این کمیته انجام می شد، این کمیته در این یک سال 75 بار تشکیل جلسه داد، یعنی هر دو هفته سه بار. می توانم بگویم این کمیته به هر شکلی درگیر سوء استفاده از درآمدها بود. در این مرحله فسادهای بزرگی را کشف کردیم. هم زمان، چپاولی که در وزارت دفاع و برق شد را کشف کردم، و به رسانه های خارجی بیش از رسانه های داخلی اهمیت دادم.
برنامه تو برای مرحله بعد چیست؟
من در خانه ام در عراق مانده ام. من مشغول هنر و فرهنگ و آثار باستانی در عراق هستم. من موضوع یکپارچه کردن نظام های ]فرهنگی[ عراق را دادم.
از چه چیز پشیمانی؟
من از این پشیمانم که خانواده ام را بیش از اندازه رها کردم. و بیشتر به مسائل عمومی پرداختم. من از این موضوع پشیمانم. لازم بود به این موضوع بیشتر اهمیت می دادم.
وقتی به خانه ات یورش بردند، چه اتفاقی افتاد؟
در 20 مه 2004 در خانه ام خواب بودم. یکی از کارگرها نزد من آمد و گفت که پلیس عراق و ارتش امریکا دم در هستند، از او خواستم که آنها را وارد خانه کند. با دیدن سه افسر پلیس که سلاح به کمر داشتند در حالی که عصبانی بودند و جلیقه ضد گلوله به تن داشتند، جا خوردم. سپس فرمانده شان که افسری با درجه سرهنگی بود و می لرزید را دیدم. از او پرسیدم: چه می خواهی؟ جواب داد: ما دستور بازداشت هشت نفر را داریم، و برگه ای را که به زبان انگلیسی بود به من داد. آن را خواندم و به نام های کامل نشده ای برخوردم، به او گفتم هیچ کدام از این افراد اینجا نیستند. بعضی از آنها از اعضای کنگره ملی بودند، و دیگران دوستانم بودند. جواب داد: نیروهایم را بیرون می برم و می روم. دم در، گارد با پلیس درگیر شد. و می رفت فاجعه ای پیش بیاید برای این که امریکایی ها برنامه کاملا سری ای داشتند که می توانست ما را به آتش بکشد. گارد آرام شد، و از آنها خواستم که آرام باشند و بروند. افسر رفت، سپس با 10 سرباز برگشت. به من گفته شد که وقتی او خارج شد، مترجمی با لباس عادی نزد امریکایی ها آمد که به او اهانت کرد، و به او گفت: چطور خارج می شوی در حالی که هیچ کس را بازداشت نکرده ای؟
وقتی که افسر برگشت، گفت: می خواهیم شخصی به اسم کامران را بازداشت کنیم، گفتم این جا کسی جز راننده ام که نامش کامران است، نیست، گفت او را می بریم. جواب دادم در حالی که دستم در دست کامران بود گفتم اگر می توانی مرا هم با او ببر، و به این ترتیب خارج شد. امریکایی ها به دفترم در ساختمانی به اسم «خانه چینی» رفتند که قبلا وابسته به سازمان امنیت سابق بود. عکس ها و ماشین ها را شکستند و غذاها را پخش زمین کردند. یک آشوب واقعی بود. همان روز، کنفرانس مطبوعاتی برگزار کردم و قضیه را شرح دادم و اخبار را به سراسر دنیا نقل کردم، و شبکه های خبری امریکایی با من تماس گرفتند. اتهام را متوجه رئیس سازمان امنیت مرکزی، جورج تنت کردم، و گفتم که او پشت این عملیات است، با وجود این که پیامی از طریق یکی از دوستانم دریافت کردم که بسیار تاکید شده بود که به سازمان امنیت امریکا حمله نکنم. 10 روز بعد از این اتفاق که تنت اخراج شد، هیلاری کلینتون که عضو مجلس سنا بود، گفت که احمد چلبی در اخراج تنت دست داشته است. وقتی که از من پرسیده شد، جواب دادم: من در نجف هستم، چگونه او را اخراج کنم؟
کمک هایی که کنگره ملی از سی آی ای به دست آورد، چقدر بود؟ بعضی جاها نوشتند که نزدیک 33 میلیون دلار بود.
همه اینها دروغ است. کنگره ملی عراق از سال 1992 بعد از کنفرانس صلاح الدین، برای اداره عملیات در کردستان و همچنین روابط بین المللی شروع کرد از سی آی ای پول می گرفت. کمک ها از 180 هزار دلار در ماه شروع شدند، تا آخرینشان به 320 هزار دلار در ماه رسید، یعنی به طور میانگین نیم میلیون دلار برای چهار سال دریافت می کرد.
یعنی حدود 12 میلیون دلار؟
بله. بعد از آن در سال 1996 روابط ما متوقف شد و برای چهار سال بدون هر گونه کمکی کار می کردیم. بعد از آن کمک ها از طریق اختصاص بودجه های کنگره به ما می رسید، و به عراق در بند کمک های خارجی 25 میلیون دلار اختصاص یافت که بیشتر آنها صرف رسانه ها و برنامه های جمع آوری اطلاعات شد که هدف از آن دستیابی به اطلاعات قابل نشر از عراق بود.
بعد از سال 2000 من دیگر مسئول پول هایی که به «کنگره ملی» می رسید، نبودم. وزارت امور خارجه شرط کمک ها را دور کردن من کرده بود، برای همین یک شورای رهبری متشکل از 7 نفر تشکیل شد که من هم یکی از آنها بودم. بیشتر این کمک ها صرف شبکه تلویزیونی و روزنامه و دفتر در لندن شد.
آیا کمکی هم از وزارت دفاع امریکا دریافت می کردید؟
در سال 2002، وزارت امور خارجه از تحمل مسئولیت ترسید، و عملیات با همان شرایط به وزارت دفاع تفویض شد. برنامه مشترکی میان ما وجود داشت.
خانواده ات شامل چند نفر می شود؟
همسرم و دو پسرم و دو دخترم که بعضی از آنها در عراق زندگی می کنند، اما همه آنها مرا آنجا دیده اند.
آیا انتظار داشتی نتایج بهتری در انتخابات به دست آوری؟ و حالا که به دست نیاورده ای احساس ناامیدی می کنی؟
نه. من مساله انتخابات در عراق را می دانم. باید ائتلافی وجود داشته باشد، و هیچ کس نمی تواند به تنهایی در انتخابات پیروز شود. ما مشارکت در ائتلاف به آن شکلی که تشکیل شد را رد کردیم. من سهمی حقیقی در تاسیس ائتلاف اول داشتم، و اولین کسی بودم که در می 2004 خواهان تشکیل آن شدم. ما می خواستیم که ائتلاف بر اساس تمایلات باشد. الآن بحث بر سر ایجاد ائتلافی عراقی غیر طایفه ای است که در آن سهیم باشیم.
روابطتت با دیک چنی چگونه بود؟
صمیمی. اما عمیق نبود.
برای چه روابطت با وزارت دفاع امریکا بهتر از وزارت امور خارجه و سازمان امنیت بود؟
کسانی که در وزارت دفاع مسئول شدند دوستان ما بودند. با وجود این که سازمان امنیت از ما رنجیده بود، اما این بر حضور ما در امریکا تاثیر نگذاشت، و توانستیم با وجود مخالفت آنها قانون آزادسازی عراق را تصویب کنیم.
ادامه دارد...
ترجمه: سید علی موسوی خلخالی
نظر شما :