آنان که میخواهند برجام را بر هم زنند
دیپلماسی جانشینان اوباما؛ واقعگرایی یا تحول؟
دیپلماسی ایرانی: آمریکا از معدود دموکراسی هایی است که کمپین انتخاباتی آن بیش از یک سال طول می کشد و میلیاردها دلار هزینه بر می دارد. در این بازه زمانی، رسانه های آمریکایی با شور و هیجان اخبار لحظه به لحظه انتخابات را مخابره می کنند. آنچه تاکنون از رقابت های انتخاباتی روشن شده این است که بن کارسون، مارتین اومالی، کریس کریستی، رند پال، کارلی فیورینا و جب بوش نمی توانند چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا شوند. بنابراین این سوال مطرح می شود که هر یک از پنج نامزد باقیمانده چه دیدگاهی در زمینه سیاست خارجی دارند؟
هیلاری کلینتون
دیدگاه های هیلاری کلینتون در مورد سیاست خارجی ممکن است به فراخور موقعیت تغییر کند. وی علاوه بر اینکه هشت سال بانوی اول ایالات متحده بوده است، سابقه یک دوره تصدی گری وزارت خارجه و دو دوره عضویت در سنای آمریکا را دارد. تیم سیاست خارجی وی متشکل از افراد تحصیلکرده و باتجربه در این زمینه است. اما اگر مردم عملکرد سیاست خارجی را معیار انتخاب قرار دهند، کلینتون هیچ شانسی برای برد در انتخابات نخواهد داشت.
سیاست خارجی هیلاری کلینتون در بسیاری از جنبه ها به سیاست خارجی اوباما شبیه خواهد بود، اما ابعاد نظامی گری آن بیشتر می شود. کلینتون در مقام سناتور، همواره از استفاده از نیروی نظامی حمایت می کرد - بطور مثال می توان از حمایت وی از جنگ عراق یاد کرد - در مقام وزیر خارجه نیز وی از حمله به لیبی و حضور نیروهای آمریکا در افغانستان حمایت کرد. تجاوز روسیه به اوکراین و غافلگیری آمریکا در زمان وزارت وی صورت گرفت و اگر آمریکا به توصیه های وی برای ورود به جنگ سوریه ترتیب اثر داده بود، در حال حاضر آمریکا عمیقا در جنگ سوریه فرو رفته بود. اما در کل می توان گفت که انتخاب وی تحول رادیکالی را در سیاست خارجی آمریکا به همراه نخواهد داشت.
نگرانی و دغدغه اصلی این است که کلینتون و مشاوران آن عمیقا به استراتژی هژمونی لیبرال پایبند هستند. این استراتژی از زمان پایان جنگ سرد توسط آمریکا دنبال شده است. این استراتژی رهبری آمریکا را بلامنازع می داند و به منافع سایر کشورها توجه نمی کند. آمریکا همواره رهبری جهانی را حق طبیعی خود دیده است، اما شرایط پس از 1993 بسیار پیچیده شده است. با لحاظ کردن شرایط جدید حاکم بر خاورمیانه، آسیا و اروپا و خلاقیت لازم برای حل معضلات نوظهور آن، کلینتون نمی تواند گزینه مناسب ریاست جمهوری باشد.
دونالد ترامپ
بر خلاف بعضی دعاوی، رویکرد وی در سیاست خارجی از واقع گرایی فاصله زیادی دارد و صرفا نوعی بیگانه هراسی است. رئالیسم هیچ گاه سخنرانی های توهین آمیز وی را تصدیق نمی کند. واقع گرا بودن مستلزم ارائه استراتژی دقیق، هشدار نسبت به دشمن سازی های بی مورد و توجه به همکاری با سایر کشورها و ماهیت پیچیده مشکلات جهانی و راه حل های آن است. دغدغه رئالیست ها چگونگی توزیع منافع ناشی از همکاری است، اما هیچ رئالیستی با نظم تجاری آزاد مخالف نیست و از اعمال تعرفه های تجاری سنگین علیه چین، یا ممانعت از ورود مهاجران حمایت نمی کند. واقع گرایان به خوبی می دانند که ترساندن مسلمانان به گونه ای که از حرف های ترامپ بر می آید، تا چه اندازه به ضرر منافع آمریکا است.
تاجری که به دفعات دچار ورشکستگی شده و سرمایه گذاری های آن بطور مداوم عملکرد بازار را دچار مشکل کرده است، نمی تواند گزینه مناسبی برای هدایت سیاست خارجی کشوری بزرگ چون آمریکا باشد.
دغدغه اصلی این است که هیچ پیش بینی ای در مورد سیاست خارجی ترامپ نمی توان انجام داد. اینکه مشاوران وی در سیاست خارجی چه کسانی خواهند بود و چه کتاب هایی در این زمینه خوانده مشخص نیست. ریاست جمهوری ترامپ می تواند یک افول بسیار بزرگ باشد. ریاست جمهوری ترامپ می تواند تجربه ایتالیا دوره موسولینی و برلوسکونی را برای مردم آمریکا تکرار کند.
تد کروز
تد کروز شخصی است که حتی در خود حزب نیز اکثرا از وی متنفر هستند. تد کروز بسیار به اوانجلیست ها نزدیک است. سیاست خارجی و ملزومات آن به جز دعاوی کلی مبنی بر ضعیف خواندن عملکرد اوباما در این حوزه، تقویت بنیان های دفاعی و مخالفت با مهاجرت، هیچ جایگاهی در کمپین انتخاباتی تد کروز نداشته است. کروز متعهد شده است که توافق هسته ای با ایران را در صورت موفقیت در انتخابات بر هم بزند. این به معنای بی توجهی به گسترش دامنه فعالیت های هسته ای ایران و نارضایتی سایر کشورهایی است که از توافق حمایت می کنند. در مورد کروز و تیم امنیت ملی و سیاست خارجی وی نیز همه چیز در هاله ای از ابهام قرار دارد. مهم ترین مشاور سیاست خارجی وی تحصیلکرده هنر است.
برنی سندرز
کمپین ریاست جمهوری سندرز در سیاست خارجی حرفی برای گفتن ندارد، اگرچه قضاوت وی در مورد جنگ عراق و مخالفت با آن بسیار ستودنی است. سندرز از برخورداری از تسلیحاتی نظیر اف 35 و مشروعیت استفاده از نیروی نظامی به فراخور موقعیت حمایت کرده است، اما برنامه وی در سیاست خارجی و برای مناطق مختلف روشن نیست.
به یک معنا می توان گفت که کمپین سندرز به کمپین بیل کلینتون در 1992 شباهت دارد. جورج دبلیو بوش توانسته بود اولین جنگ خلیج فارس را پیروز شود و سقوط کمونیسم را مدیریت کند و بدین ترتیب دست وی در عرصه سیاست خارجی پر بود. اما در این فضا کلینتون سخن از اهمیت اقتصاد را پیش کشید. در حالی که کلینتون از جهانی شدن با تمام ملزومات آن حمایت کرد، سندرز مدعی است که شرکت های خصوصی سیستم را به نفع خود قبضه کرده اند. همین سخنان توانسته جمع بزرگی از جوانان آمریکایی را که جایی در صنعت مالی آمریکا ندارند به دور سندرز جمع کند.
سیاست خارجی برای سندرز اولویت نیست. بدین ترتیب وی در صورت موفقیت حاضر نمی شود مبالغ هنگفتی را صرف سیاست خارجی ایده آل گرایانه و جنگ با کشورهایی کند که مستقیما تهدیدی علیه ایالات متحده محسوب نمی شوند. این نکته قابل تحسین است، اما معلوم نیست که وی چه راهکاری برای مواجهه با مشکلات مهمی که هم اکنون در دستور کار سیاست خارجی وجود دارد، پیش خواهد گرفت.
مارکو روبیو
کسانی که حامی جنگ عراق هستند، می توانند روبیو را به عنوان نامزد ایده آل خود انتخاب کنند. حامیان مالی وی عقاید نومحافظه کارانه دارند و مشاورین وی در زمره کسانی هستند که به بوش مشورت می دادند و آمریکا را دچار بحران جدی کردند.
روبیو فردی بی تجربه و ناآگاه است و نومحافظه کاران به دنبال حمایت از وی و نزدیک کردن دیدگاه وی به جهان بینی افراطی خود هستند. روبیو معتقد است که آمریکا به شکلی فزاینده رو به ضعف است و باید قدرت آمریکا تقویت شود. در عین حال، روبیو از بخشودگی مالیاتی و کاهش هزینه ها در واشنگتن سخن به میان می آورد. سخنان وی بازتاب همان تناقضاتی است که کمپین های جمهوری خواهان در دوره پس از ریگان با آنها مواجه بوده است.
از یک طرف روبیو سخن از ارتقای سطح آزادی افراد به میان می آورد و از طرف دیگر از بند 215 قانون وطن پرستی که به ان.اس.ای اجازه می دهد از تماس ها و ایمیل های شخصی افراد جاسوسی کند حمایت می کند. وی ایران را با وجود این که اقتصادش یک بیستم اقتصاد آمریکاست، مهم ترین دشمن آمریکا معرفی کرده است. در مورد چین نیز وی تداوم روابط اقتصادی دوطرفه، اجرای پیمان ترنس پاسیفیک و مقابله با حملات سایبری و محکوم کردن این کشور در نقض حقوق بشر را خواستار شده است. تنها مشکلی که وجود دارد این است که روبیو مشخص نمی کند چگونه پیشبرد این تناقضات ممکن است. انتخاب روبیو نشان می دهد که آمریکا نتوانسته از نتایج تراژیک انتخاب نومحافظه کاران درس لازم را بگیرد.
منبع: فارن پالسی/ ترجمه: تحریریه دیپلماسی ایرانی/ 25
انتشار اولیه: پنج شنبه 15 بهمن 1394 / انتشار مجدد: سه شنبه 27 بهمن 1394
نظر شما :