حکومتی که به دنبال خزان عربی است
راهبرد عربستان سعودی: حاشیهسازی در داخل و خارج
نویسنده: مجید مرادی*
دیپلماسی ایرانی: از زمان به قدرت رسیدن ملک سلمان و به ویژه همزمان با جستن محمد بن سلمان بر کرسی نایب ولیعهد که با صعود محمد بن نایف بر جایگاه ولیعهد و کنار زده شدن مقرن بن عبد العزیز که نوعی کودتای آرام بود میسر شد، راهبردی که این کشور از سال 2011 برای مقابله با نسیم بهار انقلاب های عربی و کشیده شدن آن به درون مرزهای سعودی در پیش گرفته بود با شدت بیشتری دنبال شد.
هدف اساسی پادشاهی سعودی ناکام نهادن بهار عربی و تبدیل آن به خزانی سیاسی - اجتماعی بود و برای همین است که بیش از 20 میلیارد دلار در مصر برای سرنگونی دولت اخوان المسلمین هزینه کرد و در تونس هم سیاست به شکست کشاندن دولت اسلام گرا را در پیش گرفت و در بحرین هم کاسه داغ تر از آش شد و در حالی که حزب الوفاق در حال مذاکره و سازش با دولت بود تانک های سعودی از میدان لؤلؤ سر بر آوردند و معترضان را به بهانه حفاظت از اموال عمومی و موسسات دولتی سرکوب کردند.
در سوریه نیز راهبرد عربستان در ابتدا و تا حدود یک سال نخست شروع ناآرامی ها بر عدم حمایت از مخالفان متمرکز بود، زیرا بیم کشیده شدن موج انقلاب به داخل را داشت و با بالا گرفتن آشوب در این کشور و به ویژه انتقال انقلاب آرام مسالمت آمیز به فاز نظامی، عربستان هم درهای کشور را باز کرد تا سلفی های جهادی مشتاق تشکیل دولت اسلامی از این کشور خارج شوند و با این سیاست خود را از شر بخش عمده ای از این تروریست ها خلاص کرد.
همزمان با اعزام یا عزیمت نیروهای سلفی جهادی به سوریه که در حقیقت باری از دوش دولت عربستان بر می داشت این دولت با مشکلاتی بزرگ در داخل مواجه بود که آن عبارت از ظهور مطالبات دموکراسی خواهانه نیروهای لیبرال در داخل است که از دل طبقه متوسط شهری بر آمده بود.
تحرک نیروهای لیبرال در مناطق سنی نشین با مشت آهنین دولت مواجه شد و دولت برای فرونشاندن بخشی از این اعتراضات دست به توزیع دست و دلبازانه دلارهای نفتی به شکلی بی سابقه کرد و برای هر شهروند سعودی سه هزار دلار اختصاص داد و مقررات بیمه بیکاری و درمان و اعطای تسهیلات بانکی و غیره را ابلاغ کرد و البته تدبیر توزیع پول مسبوق به سابقه است و دولت سعودی برای ساکت کردن قبایل سالانه هزینه مالی هنگفتی می کند تا از طریق خریدن روسای قبایل، خطر شورش های قبیله ای را برطرف کند.
اما طبقه متوسط شهری که از سلطه منابع سنتی قدرت در قبایل آزاد شده و جهان خارج را در خلال تحصیل و سیاحت تجربه کرده است خواسته هایی دارد که پاسخگویی بدان در توان دولت سعودی نیست.
با اوج گرفتن اعتراضات نیروهای لیبرال -که بخش قابل توجهی از آن را زنان شهری نوگرا تشکیل می دهند – و هم مخالف سلفی ها هستند و هم الگوی دولت خانوادگی را بر نمی تابند، دولت عربستان تلاش کرد برای بی اعتبار و بدنام کردن این حرکت به بزرگ نمایی اعتراضات شیعیان در مناطق احسا و قطیف بپردازد و در این کار با دقت عمل کرد.
بدین ترتیب دولت سعودی توانست صدای اعتراضی اقلیت شیعه را به عنوان صدای بهار عربی جلوه دهد تا هم بتواند خواسته عامه ملت را به خواسته اقلیت تقلیل دهد و صدای نیروهای لیبرال سنی طبقه متوسط شهری را به عنوان صدای نیروهای اسلام گرای شیعی که قوی ترین نشانه های مذهبی را دارند جلوه دهد و در این نقطه حساس است که صدای اعتراضی شهید شیخ نمر باقر النمر بیش از آنچه حقیقت و واقعیت داشت پوشش داده شد.
به عبارتی روشن تر می توان گفت که این دامی بود که خود دولت پیش پای بخشی از شیعیان نهاد و با تشویق این اعتراضات و بزرگ نمایی رسانه ای آن توانست به خواسته اش که خفه کردن حرکت اعتراضی نیروهای لیبرال بود برسد.
تحرک جریان شهید نمر حتی با گلایه نیروهای لیبرال معارض دولت مواجه شد که معتقدند اوج گیری اعتراضات شیعی سبب شد تا حرکت آزادی خواهانه آنان به حاشیه رانده شود و هزینه سرکوبش هم برای دولت کاهش یابد. آنان بر آنند که جریان اعتراضی شیعه اجازه نداد تا تحرکشان به ثمر بنشیند.
از اواسط دهه ۹۰ که نیروهای شیعه معارض خارج نشین با وساطت مرحوم آیت الله شمس الدین رییس شورای عالی شیعیان لبنان به مصالحه ای با نظام دست زدند تا سال 2011 این وضعیت آشتی استمرار داشت و البته به رغم حرکت اعتراضی شیخ نمر باقر النمر هنوز غالب علمای شیعه سیاست صبر و مماشات را دنبال می کنند.
به نظر می رسد عربستان سعودی که بیشتر عرصه ها را در طی یکی دو دهه پیش باخته است و نشانه های شکستش در عراق و سوریه و لبنان به روشنی قابل مشاهده است برای جبران این شکست ها به سیاست حاشیه سازی روی آورده است. همه جا عربستان را در حال حاشیه سازی و برگرداندن نگاه ها به موضوعات فرعی می بینیم.
وقتی در سوریه و لبنان و عراق، بازی را به ایران می بازد در یمن جنگی مسخره به راه می اندازد و به عنوان قوی ترین کشور عربی و با همراهی چند کشور هم پیمان به جنگ فقیرترین کشور عربی می رود و اصلا هدف مشخصی هم جز حاشیه سازی و شلوغ کردن اوضاع و سرپوش نهادن بر شکست های رسوایی بارش ندارد.
وقتی با موج اخوانی شدن فزاینده فضای سیاسی جهان عرب مواجه می شود که از مصر شروع شد و در حال فتح دیگر کشورهای عرب بود دست به کار شده و با حاشیه سازی برای دولت مرسی و ایجاد تفرقه میان دولت و ارتش اجازه نمی دهد نخستین تجربه دموکراتیک انتقال قدرت در مصر به بار بنشیند و به جای این که مصر الگو و درسی برای دیگر ملتهای عربی شود به عبرتی برای آنان تبدیل شود. و زمانی که نغمه های آزادی خواهی و دموکراسی خواهی از سوی نیروهای داخلی بلند می شود باز هم کار دولت حاشیه سازی و بدنام کردن این حرکت به نام شیعیان است.
حتی به نظر می رسد که سعودی ها پس از قتل شیخ نمر هم توانسته اند حاشیه های مترتب بر این فاجعه شنیع را تبدیل به متن کنند و متن را به حاشیه بکشانند و این زمانی بود که جماعتی خودسر به سفارت عربستان در تهران هجوم بردند و سبب شدند تا عربستان بدهکار شود و اصل ماجرا به حاشیه برود.
خوشبختانه در این اوضاع تیره بخشی از سخنان یکشنبه حجة الاسلام سید حسن نصرالله که شیعیان از تبدیل موضوع شهید نمر به مساله شیعه - سنی پرهیز کنند سخنی حکیمانه و دقیق و زیرکانه بود.
شهید نمر شهید آزادی و دموکراسی است و خون او باید انگیزه ای برای وحدت شیعه و سنی در جامعه عربستان فراهم کند که اکثریت آن خواهان آزادی و دموکراسی هستند و استمرار نظام پادشاهی را بر نمی تابند. خواسته ملت عربستان به داشتن حق رانندگی برای زنان که این همه در بوق و کرناها دمیده می شود محدود نیست. این ملت تشنه آزادی و سیادت بر خویش و بیرون آمدن از عبودیت آل سعود است که اکنون جوانی مست قدرت بر آن حکومت می کند که می خواهد پادشاهی را به قیمت سرکوب و کشتار و اعدام به چنگ آورد.
*دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه سن ژوزف- بیروت و عضو شورای علمی دانشنامه اسلام معاصر- تهران
انتشار اولیه: دوشنبه 14 دی 1394 / انتشار مجدد: جمعه 25 دی 1394
نظر شما :