از حسین فاطمی تا جواد ظریف

ناگفته‌های جنجالی و دیپلماتیک صادق خرازی

۲۸ مهر ۱۳۹۴ | ۱۴:۱۲ کد : ۱۹۵۲۷۴۹ انتخاب سردبیر
متخصص‌ترین وزیر خارجه تاریخ بعد از انقلاب ایران آقای ظریف است/جای ظریف بودم با کسی که دستش را دراز می‌کند حتماً دست می‌دادم.
ناگفته‌های جنجالی و دیپلماتیک صادق خرازی

روایت رضا رشیدپور از مصاحبه با دکتر خرازی:

در تمام این سال ها با بیش از یکصد چهره سیاسی ارشد گفت وگو کرده ام اما گمان می کنم گفت وگو با دکتر صادق خرازی با همهٔ آن ها فرق دارد. به ایشان گفتم که پرسش هایم تند است. شاید از قاچاق عتیقه بپرسم یا شاید هم از نمایندهٔ کشورمان در سازمان ملل که حتی دیپلم هم نداشت. لبخند زد و گفت پس برنامه تان حسابی تماشایی می شود. انصافا خم به ابرو نیاورد و بسیار شفاف پاسخ داد. دقایق سخت و گاه ترسناکی را پشت سر گذاشتیم. از روایت ایشان مبنی بر دست دادن دکتر بهشتی و امام موسی صدر با خانم های اهل کتاب تا مقایسه دکتر قالیباف با ژاک شیراک. معتقد بودند که شهردار تهران هنوز سودای ماراتن ریاست جمهوری دارد. به صراحت پذیرفتند که در صحن سازمان ملل کراوات زده اند و با طیب خاطر خودشان را یک دیپلمات پولدار معرفی کردند... برنامه دید در شب چهارم را از دست ندهید. نگاهتان را به پشت پردهٔ سیاست روشن تر خواهد کرد.

***

دیپلماسی ایرانی: سید محمدصادق خرازی، سفیر پیشین ایران در سازمان ملل و فرانسه، با شرکت در برنامه «دید در شب»، گفت وگویی جنجالی و بی سابقه با رضا رشیدپور داشت که روز پنجشنبه ۱۶ مهر در سایت آپارات منتشر شد. 

گزیده ای از این گفت وگو را در ادامه می خوانید: 
 
- حتی در جنگ هم لباس اتوکشیده داشتم. 

- مرحوم مهندس بازرگان و بسیاری از اعضای کابینه ایشان کراوات داشتند. متاسفانه ابوالحسن بنی صدر اولین کسی بود که علیه کراوات صحبت کرد. 

- چطور کت و شلوار غربی ها را می پوشیم اما می گوییم کراوات غربی است؟ کراوات از بخش های صحرایی و کویری جهان یعنی فلات ایران به اروپا رفته است. مردم دستمالی را به عنوان کراوات می بستند تا هنگام بادهای موسمی جلوی بینی بگیرند. مردم ایران مبدع کراوات بوده اند. کراوات مال ایرانی ها بوده است. کراوات باعث نظم است. 

- من به اتفاق آقای خاتمی در دانشگاه هاروارد بودم. دکتر احمد مهدوی دامغانی کراوات داشت، من کراوات ایشان را زدم. همان موقع ملاقات آقای خاتمی شروع شد من هم با کراوات نشستم و عکاس طناز عکس گرفت و در سایت ها گذاشتند. 

- دست دادن با خانم ها در عرف و حکم جمهوری اسلامی امر غیرقابل قبولی است. مراجع قبول ندارند و شخص رهبری هم نسبت به این کار موضع دارد. در حالی که بسیاری از بزرگان با خانم ها دست می دادند. مرحوم آیت الله بهشتی و امام موسی صدر کسانی بودند که اگر خانمی از اهل کتاب دست دراز می کرد به قول علما تسامح در ادله سنن می کردند و دست می دادند. من کارمند نظام جمهوری اسلامی هستم و رجحانم بر رعایت قانون است. کراوات نمی زنم اما مخالفم که بگویند هر کس کراوات دارد مخالف نظام است. 

- من از علمای حکومتی تقلید می کنم و الان با خانم ها دست نمی دهم. بعد از اینکه فتوا را دانستم دیگر دست ندادم. 

- من در دبیرستان حکیم نظامی قم دیپلم گرفتم. شاگرد خوبی نبودم. معدلم با دعا و توسل و زور ۱۵ شد. دیپلمم را خیلی دیر گرفتم. من سال ۶۴ دیپلم گرفتم در ۲۱ سالگی. سال بعد وارد دانشگاه آزاد اسلامی شدم و مدیریت خواندم. ۴۰ واحد هم در دانشگاه شهید بهشتی دوره آزاد رشته مدیریت را گذراندم. 

- جنگ که تمام شد، من بنا نداشتم به سازمان ملل بروم یا حتی مسئولیت دولتی قبول کنم. حضرت آیت الله خامنه ای و آقای هاشمی رفسنجانی و دکتر کمال خرازی هستند و می توانند تائید کنند. من از دانشگاه سواز انگلستان پذیرش گرفتم. فشار بر من خیلی زیاد بود.

 

- اجلاسی بود در کانبرا درباره خلع سلاح شیمیایی که من به عنوان مشاور وزیر امور خارجه آقای دکتر ولایتی، رئیس هیات بودم. افراد زیادی در آن هیات بودند مانند آقایان رحیم مشایی، شیخ عطار، کیا طباطبایی. 

- مقام معظم رهبری ۴۲ ساله بودند که رئیس جمهور شدند. آقای دکتر نجفی در ۲۷ سالگی وزیر کابینه شدند. من معتقد به جوان گرایی هستم. این سیکل بسته مدیریتی و پیرسالاری بزرگترین تهدید کشور است. 

- من ۵۳ ساله هستم درحالیکه در ۳۳ سالگی نماینده ویژه رئیس جمهور در برگزاری اجلاس سران کنفرانس اسلامی شدم و در جلسات کابینه شرکت می کردم. الان توان روحی و فکری و جسمی آن روزها را ندارم. 

- من و آقایان دکتر ظریف، دکتر روانچی و دکتر خوشرو در سازمان ملل همکار بودیم. مسئولیت کمیته بخش اول سازمان ملل (خلع سلاح و شیمیایی) را برعهده داشتم که حوزه مورد علاقه من بود. مسئولیت امور ایرانیان و مسلمانان در آمریکا را هم برعهده گرفتم. در سازمان ملل کارنامه مثبتی از خودم به جا گذاشتم. 

- هنوز بعضی داوری های شیرین را درباره خودم می بینم که مربوط به سال های ۵۹ و ۶۰ است. 

- من از دانشگاه ایالتی نیویورک لیسانس گرفتم. لیسانسم را با نمره خوب گرفتم. از نیویورک یونیورسیتی هم فوق لیسانس گرفتم. تمام تحصیلاتم از ساعت ۵ بعدازظهر به بعد بود. 

- منع قانونی داشت که یک دیپلمات درس بخواند. من با آقایان شرط کردم. از رئیس جمهور و وزیر محترم خارجه وقت مجوز کتبی گرفتم. 

- مناسبات خانوادگی از من چیز دیگری ساخته بود. ما خانواده متمولی بودیم. پدربزرگم از تجار شناخته شده ایران بود. 

- اگر می خواهند بگویند دارایی ام ۱۰۰۰ میلیارد تومان است دو صفر دیگر هم بگذارند تا ما خوشحال شویم. 

- من همیشه دارایی ام را به جایی که باید اعلام کنم، اعلام کرده ام. 

- یک شغل دولتی و اقتصادی نداشتم. در یک قرارداد حکومتی و اقتصادی نمی توانید امضایی از من پیدا کنید. 

- بخشی از ثروت ما ثروت خانوادگی من و همسرم بوده است. مقداری هم خودم ساخته ام. دوستان زیرکی داشته ام. در سه بستر سرمایه گذاری کردم. تا سال ۶۲ هم در سپاه بوده ام و هم در تجارتخانه پدربزرگم در بازار تهران. از افتخاراتم حضور در سپاه است. 

- بدهی کلان من شایعه است. شهرام کارمند تجارتخانه ما بود، من به او بدهی نداشتم. 

- مشکل من این بود که با عموی بزرگم، آقای دکتر کمال خرازی به سازمان ملل رفتم. ایشان را مربی و مدیر خودم می دانم و برای ایشان احترام ویژه ای قائلم و در تربیت سیاسی من نقش اول را آقای خرازی برعهده داشتند. در سپاه که بودم از من دعوت کرد به ستاد تبلیغات جنگ بروم. من در سن ۲۱ سالگی به ایشان پیوستم. ایشان رئیس هیات نمایندگی ایران در سازمان ملل و من سفیر بودم. عده ای حسادت می کردند که ایشان اعمال نفوذ کرده من را به عنوان سفیر به نیویورک برده درحالیکه اینطور نبود. آقای محلاتی سفیر ایران در سازمان ملل بودند که به دلایلی تغییر کردند و از آقای دکتر خرازی دعوت شد به سازمان ملل بروند. اواخر اسفند ۶۷، حضرت امام هنوز زنده بودند. آقایان ولایتی و خرازی به این جمع بندی رسیدند که من را به عنوان حکم به سازمان ملل بفرستند تا بررسی کنم نمایندگی که ایشان قرار است اداره کند در خور شان و شخصیت آقای خرازی باشد که جزو نیروهای ملی کشور بود. در حالیکه آقایان ظریف، خوشرو و روانچی هم بودند. تقریباً تمام تیم دکتر خرازی را من چیدم. من دو هفته در نیویورک بودم و گزارش ۲۶۰ صفحه ای را تدوین کردم، آن موقع ۲۶ ساله بودم و این گزارش را خدمت رهبری و آقای دکتر ولایتی و خرازی دادم. آن گزارش مبتنی بر این بود که به دلیل فقدان مناسبات با آمریکا یک کار جدی در نمایندگی ایران بکنیم تا نیویورک تبدیل به مرکز ثقل مناسبات دوجانبه، چندجانبه و بین المللی ایران شود. روحیه من چالشی بودم، الان حزب ندا را نگاه کنید. این حزب از موقعی که درست شد چقدر حاشیه ایجاد شده است؟

 

- قبل از اینکه حزب ندا درست شود در میان اصلاح طلبان چنان آقا صادق آقا صادق می گفتند که نگو. اما بعد مطرح کردند که مگر صادق خرازی اصلاً اصلاح طلب هم هست؟ 

- متاسفانه یکی از بدبختی های ما در دوره اصلاحات همین بی تقوایی ها و عدم عفت کلام و حرمت بیان بود. بنده افتخار می کنم که یک مجموعه دار هستم. سرم را بالا گرفتم، همه در کشور می دانند. از صدر تا ذیل نظام می دانند. من تا الان ۹ قرآن نفیس چاپ کردم. بیش از ۴۰۰،۵۰۰ قرآن از سراسر جهان و ایران خریداری کردم. همه آن ها هم وقف است. 

- من به دلیل اینکه از وزارت خارجه مرخصی بدون حقوق گرفتم، درآمد ماهانه ندارم. 

- مخارج حزب ندای ایرانیان با حق عضویت اعضا تأمین می شود. 

- ندا اسم عام است. مخفف نسل دوم اصلاح طلبان بوده است. اول می خواستیم اسم آن را نسیم دوباره اصلاحات بگذاریم. 

- من گفتم کسانی که به دشمن گرا می دادند را قبول ندارم، این ها اصلاح طلب نیستند. خبرنگار پرسید این ها چه کسانی هستند من گفتم افرادی هستند، اسامی شان هست ولی این ها جزو مستندات زندگی من است و لازم نمی بینم راجع به آن ها با کسی صحبت کنم. تا این ساعت هم با احدی درباره اینکه چه کسی چگونه ارتباط داشته، صحبت نکردم. من سفیر سیاسی بودم، به من ربطی ندارد. یک سفیر در مظان بسیاری از اطلاعات آشکار و پنهان آن کشور است. ما از لحظه اول که در سفارت می نشینیم به ما اطلاعات می رسد.

 

- افراد زیادی هستند که شاید از نظر سیاسی و فکری آن ها را قبول نداشته باشم اما دستشان را می بوسم، افراد بزرگواری هستند. افرادی هستند که در بدترین شرایط زندگی کردند و وابسته به قدرت خارجی نشدند. یکی از آن افراد را آقای ابراهیم نبوی، طنزپرداز می دانم. آقای نبوی زندگی شخصی اش فوق العاده پاکیزه است. هیچ وقت حاضر نشد برای عقیده و باور و قلم و زبانش که علیه نظام است و من قبول ندارم، دستش را به سوی بیگانه دراز کند. فرد محترمی است، عقاید من را قبول ندارد. من جزو کسانی هستم که حتماً می روم در هر جایی امضا می کنم که این فرد حاضر نشد یک ریال پول از بیگانه بگیرد علیه ملت خودش حرف بزند. 

- افشای اسامی افرادی که با بیگانگان ارتباط داشتند، وظیفه دستگاه اطلاعاتی است که گزارش آن را هم منتقل کرده است. 

- الزاماً هر کسی که خارج از کشور می رود خائن نیست، الزاماً هر کس که مخالف من یا حکومت باشد خائن نیست. 
 
- [کسی که اتهام قاچاق زد] خیلی از بزرگان اصلاحات حتی آقای خاتمی به ایشان اعتراض کردند و حتی عذرخواهی کرده است. آقای خاتمی و مهندس بهزاد نبوی به ایشان انتقاد کرده بودند که این چه حرفیست زدید، ایشان هم پست خودش را برداشت. به من از دستگاه های قضایی و امنیتی فشار آوردند که شکایت کنم. من نکردم. دنبال این هستند که بین ما اختلاف بیندازند، من این کار را نمی کنم. 

- نتیجه عملکرد جبهه اصلاح طلبان شد ۸۴ و ۸۸. ببینید چه بلایی سر آقای هاشمی در انتخابات مجلس در سال ۷۸ و ریاست جمهوری آوردند؟ همه آن ها با آقای هاشمی صحبت کردند که کاندیدای ریاست جمهوری شوید، دقیقه ۹۰ همه آن ها چرخیدند، رفتند سراغ آقای کروبی یا معین. یا آقای خاتمی برای انتخابات ریاست جمهوری آمدند، دیگری کاندیدا شد، آقای خاتمی کنار کشید و نتیجه آن سال ۸۸ شد. 

- حزب مشارکت حزب سیاسی فعالی بود. با تعطیلی حزب مشارکت مخالفم، تلاش کردم حزب مشارکت برگردد. حزبی که به آن می گویند برانداز است را باید محاکمه کنند و ادله شان را بگویند. این را هنوز نگفتند. اعضای حزب مشارکت می گویند ما هنوز قانونی هستیم. دوستان ما در حزب مشارکت می گویند بینه و ادله ای نداریم که مبتنی بر این باشد که حزب را باید تحویل دهیم. به آن ها ابلاغ شده که باید حزب را تعطیل کنید. من امروز که در حزب ندا هستم و در چارچوب نظام رجیستر شدم، یک روز می خواهند نباشم باید به من بگویند چرا نیستی. باید بگویند تو این تخلفات را داشتی. تو ارتباط با بیگانه داشتی. 

- حزب مشارکت دچار اشتباهات سیاسی شد که آن را در جای خودش باید بررسی کرد. اگر حزب مشارکت را می خواهند تعطیل کنند آن را هم باید بررسی کرد. اگر من مخالفتی با یک موضع حزب مشارکت دارم نمی توانم تمام حزب مشارکت را نادیده بگیرم. 

- بعد از رایزنی هایی که شد دیدم آقایان اجازه نمی دهند حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب به صحنه سیاسی برگردند. عده ای از رفقای جوان من آمدند سراغم و دنبال این بودند که کار سیاسی کنند. من هم با تمام بزرگان کشور مشورت کردم. با بعضی ها مشورت کردم و بعضی ها را مطلع کردم. از بعضی ها اجازه گرفتم احتراماً و تبرکا و با بعضی ها هم اخلاقاً مشورت کردم که می خواهم چنین کاری کنم. تا این لحظه به طور آشکار و پنهان با کسانی که ما با آن ها موضع داریم و کسانی که حتی نظر سیاسی من را قبول ندارند و در جناح اصولگرا هم هستند مانند آقای ناطق نوری یا مرحوم آقای مهدوی کنی مشورت کردم. با تمام بزرگان اصلاحات مانند آقای خوئینی ها و جناب آقای خاتمی مشورت کردم. من این افراد را بزرگان سیاسی کشور می دانم. معتقدم اگر کاری می خواهیم بکنیم خوبست که این آقایان را توجیه کنیم، اگر آقای مهندس موسوی و کروبی هم گرفتار نبودند و بیرون نبودند با آن ها هم مشورت می کردم. اگر مرحوم مهندس بازرگان فوت نکرده بود، با ایشان هم مشورت و صحبت می کردم. مشورت و مطلع کردن، رضایت نیست. مشورت، اجازه نیست. آقای موسوی خوئینی ها در تاریخ سیاسی ایران فرد مهمی بوده است. کسی بوده که موقعی بخشی از جوانان کشور را رهبری کرده است. آیت الله مهدوی کنی زمانی نخست وزیر و وزیر کشور و در عین حال فرد متعبد و متدینی بوده است. آقای روحانی را مطلع کردم، مشورت نکردم. 

- حسین فریدون برادر گل من هست. اختلافی با ایشان ندارم. من حسین فریدون را دوست دارم. رفیق شفیق دوران ۳۴ ساله زندگی من است. ایشان در مقطعی برداشت هایی داشت که اشتباهات بود. ایشان احساس می کرد من در انتخابات ریاست جمهوری تعلق به آقای روحانی ندارم و نمی خواهم برای ایشان کار کنم و رأی بدهم. درحالیکه آقای روحانی در سال ۱۳۸۸ برای ریاست جمهوری قصد کاندیداتوری داشت. من با ایشان طی کردم که اگر آقای موسوی یا خاتمی بیایند من دنبال آن ها می روم. تا روزی که آقای خاتمی آمد من ستاد آقای روحانی را اداره می کردم. مسئول ستاد انتخاباتی آقای روحانی بودم. جلساتی هم در منزلم داشتم که آقای روحانی و بسیاری از بزرگان نشستند، مشورت و صحبت کردند. سال ۸۸ آقای روحانی به من گفت اگر آقای موسوی یا خاتمی هر دو بیایند، احمدی نژاد رئیس جمهور ایران می شود، من به تو قول می دهم و این هم شد. ظهر روز انتخابات ۹۲ با آقای روحانی بودم. شرایط جسمی من طوری نبود که بتوانم کمک کنم. آقای روحانی انصافاً در حق من مردانگی و بزرگی کرد. من آن موقع با دستگاه اکسیژن راه می رفتم. 

- بعضی ها فکر می کردند من اختلاف کوچکی با آقای حسین فریدون دارم. این اختلاف نه اقتصادی بود نه اختلاف سیاسی. یک اختلاف حسی بود. من حسین فریدون را دوست دارم، برادرم است و به او علاقه دارم. منتهی شاید بعضی سلیقه هایش را قبول نداشته باشم. آقای فریدون خیلی مردم دار است. به برادرش وفادار است. برادری که وفاداری کند در این دوره زمانه خیلی کم است. آقای فریدون هر کس احتیاج داشته باشد به او می رسد. جوانمردی های خاصی دارد. با خیلی ها فرق می کند. 
 
- من در آن مقطع [تشکیل دولت روحانی] از نظر جسمانی صلاحیت وزیر امور خارجه شدن نداشتم. آقای دکتر ظریف در آن مقطع مهم ترین انتخاب و شاهکار آقای رئیس جمهور برای وزارت خارجه بود. از نظر من بهترین وزیر کابینه آقای روحانی، وزیر خارجه است. 

- من با مهندس موسوی، دکتر ولایتی، دکتر خرازی، منوچهر متکی و دکتر صالحی کار کردم، با دکتر ظریف هم رفیقم هم برادرم و هم کار کردم. هر کدام یک ویژگی داشتند. اما متخصص ترین وزیر خارجه تاریخ بعد از انقلاب ایران آقای ظریف است. قبل از انقلاب وزرای خارجه بسیار نخبه و متنفذ و قوی داشتیم منتهی سیستم سیاست خارجی زمان شاه با زمان انقلاب کاملاً متفاوت بود. سیاست خارجی در اختیار شاه بود، وزیر خارجه کاره ای نبود. اردشیر زاهدی یک وزیر خارجه قدر بود. مرحوم دکتر خلعتبری وزیر خارجه ای ملی بود. دکتر فاطمی ۱۱ ماه وزیر خارجه بود اما ۶۰ سال است در تاریخ ایران ماندگار شده است. آقای دکتر ظریف قابل مقایسه با هیچ یک از آن ها نیست، ویژگی هایی دارد که آن ها نداشتند. اما به دلیل تخصصی که آقای ظریف دارد می توانیم ایشان را با مرحوم انتظام مقایسه کنیم. مرحوم انتظام یک وزیر خارجه باسواد در حقوق بین الملل بود. 

- با من احدی درباره وزیر خارجه شدن صحبت نکرده است. شایعه زیاد است. این را در سایت های خبری خواندم که صادق خرازی می خواهد از قم کاندیدای مجلس شود به دلیل اینکه مثلاً بخواهد روی علی لاریجانی را کم کند. نیاز نیست ما روی کسی را کم کنیم. هنوز تصمیم ندارم کاندیدا شوم. تصمیم را حزب من می گیرد. الان بنده که حزب را به وجود آوردم تحت قانون و نظر حزب تصمیم می گیرم. 

- اشهد بالله (با ۳ بار تکرار) استعفا کردم که حزب زیر بار فشار خردکننده ای که به من وارد می شد، نباشد. می خواستم روند دموکراسی را در حزب انقدر قوی کنم که در شورای مرکزی حزب به من انتقاد کنند و در موقع استعفا از خودم دفاع کنم. استعفا تبدیل به یک استیضاح شود و دوباره رأی گیری شود. در جلسه استعفا ۴ نفر مخالف و ۴ نفر موافق استعفا صحبت کردند، یکی از ۴ نفری که در باب موافقت با استعفا صحبت کرد خودم بودم. ادله ام را گفتم و آرزو می کردم که استعفایم قبول شود. 

- اینطور نیست حزب به خاطر ارتباطات من مجوز گرفته باشد. مگر حزب اتحاد ملت ارتباط داشت؟ همان پروانه ای که به ما برای برگزاری کنگره دادند، به حزب اتحاد هم دادند. اتحاد هم اعضایش مشخص است، تابلوی خودشان را دارند. مگر برای اتحاد کسی لابی کرد؟ من والله بالله برای کار حزب هیچ جا نرفتم لابی کنم. الان سه نفر از اعضای ما را برای عضویت در شورای مرکزی رد کرده اند به دلیل اینکه پرونده قضایی دارند. داریم با وکلا و حقوقدانان صحبت می کنیم راه حلی برایش پیدا کنیم که تا می توانیم از کسی درخواست نکنیم. من به هیچ وجه از ارتباطاتم برای حزب استفاده نکردم. بچه های حزب دنبال پروانه بودند. بچه های حزب انقدر پشت در اتاق وزیر کشور نشستند تا مجوز را گرفتند. 

- نهادینه شدن دموکراسی و فرهنگ پاسخگویی و فرهنگ سیاسی در ایران مبتنی بر حزب است. حزبی که حکومت ساخته و دولت ساخته نباشد. تا امروز کسی نمی تواند ادعا کند حزب ندا، حزب حکومت ساخته و دولت ساخته است. مجاهدین انقلاب اسلامی در دوره اقتدار آقای مهندس موسوی ایجاد شد. حزب کارگزاران در دوره اقتدار دولت آقای هاشمی رفسنجانی ایجاد شد. حزب مشارکت در زمان اقتدار دولت آقای خاتمی شکل گرفت. حزب ندا در زمان غربت شکل گرفته است. ما کسی نداشتیم برود صحبت کند. 

- من جزو هیات مذاکره کننده ایران در قطعنامه ۵۹۸ بودم؛ جزو ۱۳-۱۲ نفر اعضای این هیات که دکتر ولایتی، مرحوم دکتر حبیبی، دکتر روحانی، آقای ناصری و آقای ظریف. در مذاکرات اتمی با فرانسوی ها کار کردم و مذاکرات ایران با سه کشور اروپایی را طراحی کردم و به این نتیجه رسید. این ها تجارب من در کشور است و باعث شده در سطح ملی جا بیافتم. این ها نتیجه کارهای بزرگی است که خداوند در حق من لطف کرده است. خالصانه بگویم شاید با آقای دکتر خرازی اختلافات فکری یا مشربی داشته باشم ولی یکی از کسانی که در تربیت من نقش داشت آقای دکتر خرازی بود. 

- من از رساله دکترای خودم در رشته تاریخ و سیاست در دانشگاه دورهام انگلیس دفاع کردم. 

- من عاشق صدای شارل آزناوور، خواننده ۹۲ ساله فرانسوی هستم که هنوز می خواند. بی نظیر است، ارمنی است. شارل آزناوور در اوج صداست، وقتی می خواند فرد را مبهوت می کند، می برد به دنیای دیگری. در ایران الان خیلی از خواننده های جوان ما رشد بی نظیری کردند. آقای شجریان خواننده ملی و سلطان قلب هاست. 

- هنرپیشه محبوب من عزت الله انتظامی است. آقای انتظامی نابغه سینمای ایران است. دومی ندارد. 

- جواد ظریف، دوست دوست داشتنی است. مرد ملی ایران است. جواد ظریف می تواند همه کاری بکند. ظریف لیاقتش را دارد که رئیس جمهور شود. اگر جای جواد ظریف بودم با کسی که دستش را دراز می کند حتماً دست می دادم. ادب سیاسی و فرهنگی حکم می کند به عنوان نماد ملت ایران با او دست بدهم. دست کسی را کوتاه نمی کنم. حتماً با او دست می دهم. من دیپلماتم، من را برای جنگ آنجا نفرستادند، برای آشتی و صلح فرستادند. مگر می شود دیپلمات برود آنجا بگوید من دست نمی دهم. سلام می کنند بگوید سلام نمی دهم. نمی توانم بگویم قبلاً مقامات ایران با روسای جمهور آمریکا دست دادند یا نه. دست دادن را ایراد نمی دانم. با دست دادن صلح و با دست ندادن جنگ ایجاد نمی شود. وقتی طرف دست دراز می کند، اخلاق و ادب اسلامی حکم می کند دست بدهیم. دستی به نفوذ بیگانه کمک می کند که با قدرت فکر و قلم چیزی امضا کند که بیگانه را راه دهد. آن دست و قلم و فکری که توانسته مذاکره را به جایی برساند که قبول کنند در ایران سانتریفیوژ بچرخد، قبول کنند ایران تحقیق و توسعه کند، ایران انرژی هسته ای اش را دنبال کند، آن دست را باید بوسید. نباید آن دست را محکوم کرد و گفت آن دست شکسته باد. ما برای وصل کردن آمدیم. آقای ظریف که وزیر جنگ یا دفاع نیست که کسی که می خواهد دست بدهد در گوشش بزند. وزیر خارجه نماد ملت ایران است. با یک دست دادن نه تمام تلخی ها و ظلم آشکار ایالات متحده در ایران نفی می شود و نه رفاقت ایجاد می شود. این عرف عقلانی و اخلاقی است. وقتی کسی با شریکش اختلاف پیدا می کند و به دادگاه می رود اولین کاری که می کنند با هم دست می دهند. 

- آقای احمد پورنجاتی یکی از دوستان عزیز من است. انسان آزادیخواهی هستند. همیشه دغدغه آزادی را داشتند. پورنجاتی خیلی عوض شده، فرزند زمانه اش بوده است. آقای پورنجاتی با تحولات زمان متحول شده است. مثل خود من. اگر کسی می خواهد من را در زمانی که در بازار بودم داوری کند، این ظلم است. من تحولات آقای پورنجاتی را کلاً مثبت می دانم. در برخی جاها سرعتش را زیاد، تند و شتاب زده می بینم. به عنوان برادر به ایشان توصیه می کنم کمی شتابش را کم کند. 

- احمد بورقانی، رفیق شفیق دوران جنگ، نیویورک، اصلاحات، فترت و مهجوری و مشتاقی است. احمد یکی از عزیزترین دوستان زندگی من بوده است. هر شب به یادش هستم. اگر بورقانی الان بود، همان بورقانی بود. فردی ملی که مثل اصلاح طلبان فکر می کرد. 

- آقای حمید هوشنگی انسان خوبی است و من برای او همیشه داشتن انصاف را دعا می کنم. هیچ وقت یادم نمی آید با آقای هوشنگی اختلاف مالی یا سلیقه داشته باشم. هر چه ایشان فحش دادند نگاه کردم، گوش دادم، برایش دعا کردم که خداوند صحت و عمرش را طولانی کند و منصف باشد. وقتی چیزهایی که از ایشان نمی پسندم می بینم هیچ حسی به عنوان انتقام در من به وجود نمی آید. خوبی هایش را بیشتر می بینم و برایش دعا می کنم. هر موقع مشکلی داشته باشد برای رفع مشکلش هر کاری می کنم. 

- دفتر ساختمان سفارت ایران در فرانسه را من ساختم. این یکی از زیباترین منظره ها را دارد که قبلاً این دفتر مخروبه بود. وقتی ساختم اول دولت فرانسه به من اعتراض کرد وقتی به آن ها نشان دادم از من تقدیر کردند. این ساختمان مشرف بر رود سن است. 
 
- آقای روحانی شخصیت استثنایی تاریخ انقلاب ایران است. کسی در میان روسای جمهور قدرت، سابقه، تجربه فکری و اجرایی ایشان را نداشته است. من مطمئنم آقای روحانی دینش را برای دنیایش واگذار نمی کند. من با آقای روحانی ۹، ۸ سفر به مکه رفتم. مشاور ایشان بودم. از ایشان چند حکم داشتم. وقتی به میدان آمد یک هدف داشت که گره از کار فروبسته مردم ایران بگشاید که به نظرم موفق شد. 

- بدترین رئیس جمهور تاریخ ایران، احمدی نژاد بود. من احمدی نژادیسم را خطر جدی، بالقوه و بالفعل بزرگ کشور می دانم. بزرگترین خطری که می تواند زوال امنیت، صلابت و قدرت ملت ایران را به دنبال داشته باشد، احمدی نژادیسم است. روحانیتی که احمدی نژاد بر دوش آن ها نشست ولی با ۵۰۰ کیلومتر از دین و جمهوری اسلامی عبور کرد، هرگز نمی گذارند احمدی نژاد برگردد، ولی احمدی نژادیسم احتمال دارد که برگردد. احمدی نژاد محال است دیگر برگردد. 

- درباره اسفندیار رحیم مشایی نمی دانم چه بگویم. با هم آشنا بودیم. در زمان جنگ با همدیگر همکاری داشتیم. ایشان در وزارت اطلاعات روی اکراد کار می کرد. زمانی که به حلبچه حمله شیمیایی شد، ما برای اینکه به دنیا ثابت کنیم که صدام چه جنایتی کرده، هیات های زیادی را به دنیا فرستادیم که من ایشان را مسئول هماهنگی کردم. گروه های مختلف اکراد و بیماران را به جاهای مختلف دنیا می برد و تلاش جدی کرد. آقای مشایی آن موقع آدم متدینی بود ولی حرف هایی که راجع به ارتباطات خاص فضایی شان می گویند، من چیزی از ایشان نشنیدم و نمی توانم قضاوت داشته باشم. اگر قرار باشد در دولت های نهم و دهم از چند نفر سؤال کنند و باید پاسخگو باشند، یکی از آن ها ایشان است. از آقای مشایی سؤال می کنم آیا فکر می کنی امام زمان از کارهایی که کرده ای راضی هستند؟ 

- حسین فریدون خیلی گل است، ماه است، دوست داشتنی است، یک گلوله نمک است. حسین شیرین است، خوبی هایش شیرین است، بدی هایش شیرین است. 

- آقای دکتر کمال خرازی استاد و مرشد من است. هر چه خوبی و موفقیت دارم از ایشان است. نقش بسیار بزرگی در من از ۱۶، ۱۵ سالگی تا الان داشته است. 

- آقای قالیباف شهردار خدمتگزار و مدیر شهری تهران است. زحمات زیادی کشیده است. فکر می کنم مثل شیراک می خواهد ۴۰ سال مبارزه کند تا رئیس جمهور شود. 

- اگر حالم خوب باشد و در شرایط کار باشم هم به آقای روحانی کمک می کنم هم به آقای قالیباف. من فقط در عمرم به یک نفر گفتم کمک نمی کنم و با او کار نمی کنم آن هم محمود احمدی نژاد بود و بس. غیر از او به همه کمک می کنم. 

- اگر کسی ۵۰ میلیارد تومان به من دهد همه زندگی و اموالم را به او می دهم. 

- آقای رشیدپور جزو استثنائات کشور است. حیف که صداوسیما نتوانست از این ظرفیت که در سطح ملی می توانست نقش آفرینی کند، استفاده کند. آرزو می کنم ایشان به صداوسیما برگردند. من اگر در صداوسیما مسئولیتی پیدا کنم در همان دو، سه روز اول کسی که دعوت به همکاری می کنم ایشان خواهد بود، به دلیل استعداد و هوشی و قدرت بیانی که دارد. می تواند فحش دهد و آدم خوشحال شود. 

- یکی از توصیه های من به بینندگان و شنوندگان عزیز اینست که پشت سر هم سیاستمداری می تواند حرف های درست یا غلطی باشد. هنر مردم است که سیاستمداران سره را از ناسره تشخیص دهند. اگر سیاستمداری حقد و کینه دارد او رد شده و رفوزه است. با تطبیق واقعیت می توان آن شناخت را از افراد به دست آورد. همه موفق باشید. به امید پیروزی ندا.

انتشار اولیه: جمعه 17 مهر 1394 / انتشار مجدد: سه شنبه 28 مهر 1394

کلید واژه ها: سید صادق خرازی


( ۶۳ )

نظر شما :