سی و سومین بخش از سلسله یادداشتهای جدید سرکیس نعوم:
همه با داعش مخالفند اما از آن استفاده میکنند
دیپلماسی ایرانی: برای پنجمین سال است که دیپلماسی ایرانی یادداشت های سرکیس نعوم را که در پی دیدارش با مقام های فعلی و سابق امریکایی نوشته است، منتشر می کند. امسال نیز بر اساس همان رویه دیپلماسی ایرانی تلاش دارد این یادداشت های را ترجمه و منتشر کند. با این تفاوت که از لحاظ زمانی تلاش می شود نزدیک تر به زمان انتشار آن در روزنامه مرجع یعنی روزنامه النهار باشد و کاربردی ترین آنها در این جا انتخاب و منتشر شود. اهمیت این یادداشت ها در این است که به روز هستند و مطابق با تحولات جاری در منطقه تهیه شده اند و در آنها نکاتی مشاهده می شوند که برای خوانندگان می تواند جذاب باشند. در ادامه بخش سی و سوم این یادداشت ها می آید:
با یکی از مسئولان پیگیری پرونده مبارزه با تروریسم در کاخ سفید که به اقتضای کارش عملی تر با تروریسم برخورد می کند، دیدار کردم، گفت: «من در تیم کاری رئیس جمهور در کاخ سفید به عنوان وکیل فعالیت می کنم. اما رئیس جمهور از من خواست در کارهای دیگری غیر از امور قانونی و حقوقی دخالت کنم. بر این اساس سفرهای متعددی بعد از انتخاب او به خصوص به ترکیه و مصر انجام دادم. تروریسم این بار عنوان اسلام را یدک می کشد. موسسه ای وجود دارد که مورد حمایت عربستان سعودی است به نام "سازمان کنفرانس اسلامی" که آن طور باید و شاید کار خود را نمی کند. من مسلمانم و بر اساس آن چه تربیت شده ام معتقدم که اسلام اجازه کشتار مردم را به شیوه ای که داعش و جبهه النصره و غیره می کشند، نمی دهد. باید سازمان کنفرانس اسلامی دست به کار شود و کاری کند. فعالیت های آن در حال حاضر بسیار ضرورت دارد و باید حتما انجام شود.»
نظر دادم: «سازمان کنفرانس اسلامی همان طور که گفتی مورد حمایت عربستان است. شاید عربستان به آن فشار نمی آورد که به طور جدی کار کند و پرونده ها را به پایان برساند. به خصوص در مسائل دینی. در حالی که این سازمان باید وارد عمل شود و برای مردم خیر و شر و حلال و حرام را در اسلام روشن کند.»
جواب داد: «امریکا کارهای بسیاری در طول سال های گذشته انجام داده است اما خیلی کارها را هم نکرده است، مساله ای که باعث شده صداقتش را کسی باور نکند، بارزترین آنها قضیه فلسطین و درگیری اسرائیلی – فلسطینی است. یا آسان گرفتن امریکا یا بی توجهی آن به سرکوب سازمان های مردمی ای است که تلاش می کنند با فساد و فقر مبارزه کنند. امریکا با چنین دولت هایی تعامل دارد و از آنها حمایت می کند. این مساله سبب شده تا نسل جوان به مبارزه و ضرورت رویارویی با امریکا یا نهادهای مورد حمایت امریکا متمایل شوند. داعش و القاعده به همین شکل پدید آمدند و دیدیم که چه کردند. به هر حال باید آموزش مدرن شود. چندی پیش در پاکستان بودم. از یک مدرسه مدرن و مجهز دیدن کردم. گفتم تغییر جدی در پاکستان به زودی آغاز می شود. وقتی مدیر آن مدرسه آمد تا ما را ببیند دیدم که لباس عربستانی نه پاکستانی به تن دارد. فهمیدم که پولی که برای ایجاد این مدرسه و مجهز کردن آن صرف شده از عربستان آمده است. پس در نهایت به دانش آموزان و دانشجویان آن شیوه دینی عربستانی را آموزش می دهند نه شیوه غیر دینی.»
نظر دادم: «حق با توست. اما القاعده از رحم وهابیت با موافقت امریکا خارج شد، حالا نمی خواهم در این جا در این زمینه از امریکا انتقاد کنم. اما این شبکه جنایت های وحشتناک و واقعا غیر انسانی ای انجام می دهد و کسانی که این جنایت ها را انجام می دهند متاسفانه اجازه از مرجعیت های دینی اهل تسنن و موافقت آنها را دارند؟»
گفت: «الازهر و نهادهایی مثل آن زیر نظر حکومت ها کار می کنند. الازهر مصر زیر نظر حکومت مصر است. بنابراین نهادی حکومتی است. پس هر دستور یا بیانیه ای که صادر می کند زیر نظر دولت های آن کشورها است.»
گفتم: «این صحیح است. هم تروریسم سنی وجود دارد هم تروریسم شیعه که باید با آنها مثل هر تروریسمی جنگید. اما شیعیان هر گونه تروریسمی را حتی اگر شیعه باشند به شدت محکوم می کنند و از آن فاصله می گیرند، این مساله سبب می شود تا تروریسم آنها توجیه دینی از سوی شیعیان نداشته باشد. این مساله سبب می شود چنین گروه هایی طرد و منزوی شوند. اما اهل تسنن این گونه نیستند. آنها در برابر جنایت های داعش و القاعده و امثال آنها هیچ واکنشی از خود نشان نمی دهند. سکوت آنها سبب می شود تا امریکا و غرب خود دست به کار شوند چرا که مراجع دینی اهل تسنن برای مبارزه با تروریسم سنی کاری نمی کنند. این مساله سبب می شود که کار مبارزه با جنگ سنی – شیعی هم به تعویق بیفتد و شاید حتی سال ها طول بکشد. نوعی تفکر امنیتی در این خصوص وجود دارد. بعضی وقت ها خود کشورها در این زمینه دروغ می گویند. در عراق مثلا امریکایی ها می گویند که ارتش آن توانایی بازپس گیری مناطقی که داعش بر آنها مستولی شده است را دارد. در حالی که باید بپذیری امریکا باید مسئولیت فروپاشی یا شکست عملکرد ارتش را بپذیرد. داعش را همه رد می کنند اما همه می خواهند از آن استفاده کنند یا حتی تا حالا هم از آن استفاده کرده اند، هم ترکیه، هم امریکا هم عربستان و هم قطر. سنی ها کلا از آن استفاده کرده اند.»
جواب داد: «حق با توست. این وضعیت سال ها وقت لازم دارد تا بتوان آن را حل و فصل کرد. فکر نمی کنم در دو سال باقی مانده از دوران ریاست جمهوری اوباما بتوان راه حلی پیدا کرد. مشکل بزرگ و خطرناک برای رئیس جمهوری آینده امریکا می ماند.»
نظر دادم: «در امریکا همه سیاست ها با توجه به امور داخلی است. در زمان جورج بوش پسر جمهوری خواه ها به افغانستان در سال 2001 نیرو فرستادند که این کاری ضروری بود. اما دو سال بعد این ارتش را به عراق هم فرستادند که ضروری نبود و هیچ توجیهی هم برای این کار نداشتند فقط خودشان و متحدانشان را آزار دادند. اوباما دموکراتی است که به جنگ نه می گوید و دنبال هیچ درگیری نظامی در خارج نیست. اما جمهوری خواه ها از او می خواهند که درگیر جنگ شود.»
جواب داد: «حق با توست، سیاستمداران در امریکا در همه جا فقط به فکر مصالح خودشان هستند و برای مصالحشان کار می کنند.»
بعد پرسیدم: «آیا ایران از توافق هسته ای با امریکا استفاده خواهد کرد تا طرح های خود را پیش ببرد؟»
گفت: «چگونه مثلا؟»
گفتم: «مثلا مذاکرات شکست بخورد و همه چیز به نقطه صفر بازگردد و این بار ایران از طریق پرونده های منطقه ای بخواهد با امریکا وارد گفت وگو شود؟ یا این که در اجرای توافق طرح های منطقه ای اش را نیز لحاظ کند و برای آنها امتیاز بگیرد. مثلا در لبنان ایران می تواند از حزب الله نهایت استفاده را بکند به ویژه که احتمال انتقال خشونت از سوریه به لبنان نیز وجود دارد؟»
گفت: «حقیقتش نمی دانم. ما احساس می کنیم حمایتی از ارتش لبنان توسط لبنانی ها وجود دارد. ما هم از ارتش حمایت می کنیم و به آن سلاح و مهمات می دهیم. اما سوال این است که آیا ارتش می تواند در برابر داعش بایستد اگر داعش بخواهد حمله ای شبیه حمله اش به عراق در موصل را به لبنان نیز انجام دهد؟ به ویژه که معروف است داعش برای حملاتش برنامه ریزی می کند؟ حقیقتش ما پاسخی برای این سوال نداریم، نمی دانیم چه می شود. از خدا می خواهیم که اگر داعش به لبنان حمله کرد، شکست بخورد.»
پرسیدم: «آیا احتمال دارد نیروهای جبهه النصره از جولان سوریه به شبعا در جنوب لبنان منتقل شوند. چنین مخاطراتی وجود دارد اما مساله این است که عبور آنها نیاز به موافقت اسرائیل دارد؟»
جواب داد: «النصره دشمن اسرائیل است. فکر نمی کنم اسرائیل به آنها اجازه دهد به لبنان به خصوص به مرزهایش در این کشور برسد.»
پرسیدم: «نظرت درباره اردن چیست؟»
گفت: «آسیب پذیر است. همیشه احتمال حمله داعش به آن وجود دارد. در مناطق متعددی از اردن داعش طرفدار دارد. نفهمیدم چرا الکساسبه، خلبان اردنی را کشتند. قبیله کساسبه مذاکراتی را برای آزادی او انجام دادند، چرا کشتند؟ نمی دانم. شاید به این درک رسیدند که ارتباط دادن میان مشارکت در پیمان مبارزه با داعش با قبائل و تخت سلطنت هاشمی محال است. به ویژه در سایه ترس مزمن اردنی ها از کرانه باختری یا همان فلسطینی هایی که اکثریت مردم اردن را تشکیل می دهند.»
ادامه دارد...
تحریریه دیپلماسی ایرانی/11
نظر شما :