هفتاد و ششمین بخش از کتاب "صدام از این جا عبور کرد"
ملک حسین در پی قیام علیه صدام بود
دیپلماسی ایرانی: خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار هنوز کنه بسیاری از مسائل غامض باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود.
کتاب "عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد" از جمله کتاب هایی است که تلاش دارد از چهار زاویه بر بخش هایی از دوران تاریک رژیم بعث و پس از آن نوری بتاباند و حقایقی را بر ملا کند. این کتاب که توسط غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات نوشته شده در حقیقت مصاحبه با چهار مقام سابق عالی رتبه عراقی است که هر کدام از دیدگاه خود به توصیف تاریخ عراق در دوران مسئولیتشان پرداخته اند. دیپلماسی ایرانی در چارچوب سلسله مصاحبه ها و مطالبی که هر هفته منتشر می کند، این بار به سراغ این کتاب رفته است که در این جا هفتاد و ششمین بخش آن را می خوانید:
برگردیم به موضوع توطئه در عراق، دکتر ایاد علاوی در تماس دائم با جنبش «الوفاق» بود، و همچنین با افسرهایی نظیر رئیس ستاد ارتش سابق، نزار الخزرجی، چه کسی باعث اخراج او شد؟
حزب دموکراتیک کردستان به تقاضای سی آی ای. او را از موصل آوردند و به کردستان رساندند و از آن جا به ترکیه بردند.
در نوامبر در کردستان بودیم خبری به من رسید مبنی بر این که ملک حسین می خواهد تلفنی با من صحبت کند، تلفنی کددار و سری حاضر کردیم و با او صحبت کردم، به من گفت که می خواهد با استاد جلال و استاد مسعود صحبت کند.
این چه وقت بود؟
نوامبر 1995. در کردستان بودم، و حسین کامل به اردن رفته بود. من با او در سپتامبر در لندن ملاقات کردم، به من (ملک حسین) گفت که می خواهد با مخالفان عراقی در امان تشکیل جلسه دهد که در آن سید محمد باقر حکیم و آقایان مسعود بارزانی و جلال طالبانی و من حضور داشته باشند. به او گفتم: خوب است با آنها تفاهم شود. گفت: از تو می خواهم که ترتیب مکالمه با آنها را بدهی. گفتم که تماس با جلال آسان است برای این که در اربیل است اما مسعود در منطقه بارزان است و با گروه اوجلان، پ.ک.ک، می جنگد.
ملک حسین از من پرسید: پ.ک.ک چیست. به او گفتم که آنها «حزب کارگران کردستان» هستند، به من گفت که اطلاعات جدیدی یاد گرفتم، تلفن را به جلال رساندیم و با او صحبت کرد. بعد به استاد مسعود رساندیم و با او هم صحبت کرد، بعد از آن با سید محمد باقر حکیم در تهران صحبت کرد اما او به ملک حسین گفت که پیش بینی نمی کند که این نشست موفق باشد. ملک حسین مصطفی القیسی، مدیر سازمان امنیت اردن را به لندن فرستاد و از من خواست که تشکیل جلسه دهد، گفت که پیش بردار دکتر حسن است، با او در لندن دیدار کردم و گفت که ملک حسین می خواهد مشکلش را با من حل کند و آن چه در اردن پیش آمد را توطئه علیه من و پادشاه می داند و به این مساله باور دارد و می خواهد آن را حل کند. به او گفتم: خوب است اما من کار دارم.
آیا این در ابتدای 1996 بود؟
بله و بعد از این که من به لندن رسیدم، صبح روز دوم با من مرحوم سید مجید خوئی تماس گرفت، به من گفت: ژنرال مصطفی القیسی، مدیر سازمان امنیت اردن نزد من است و می خواهد تو را ببیند. رفتم و 11 ساعت با او ملاقات کردم در طول این مدت هم صبحانه هم نهار و هم شام خوردیم.
طولانی ترین جلسه ممکن؟
خیلی طولانی بود، گفت که ماموریت دارد به ملک حسین گزارشی درباره چگونگی کمک به مخالفان ارائه دهد، خیلی با هم حرف زدیم. و به من گفت که همه چیز را تغییر خواهد داد و به دوست من عبدالکریم الکباریتی که وزیر امور خارجه بود سمت نخست وزیری خواهد داد، و می خواهند که عملیات از اردن شروع شود. من صحبت از جنبش نظامی مردمی علیه صدام می کردم. خود ملک حسین، در طول جلسه ای که با او در ماه نهم در لندن داشتم، به من گفت: کودتا نخواهد شد، آن چه مطلوب است جنبش است، سربازهای عراقی ای هستند که به ما پناه آورده اند. اگر امکانات داشته باشیم لشکر نظامی تشکیل می دهیم شما هم در کردستان نیرو دارید و همه با هم علیه صدام حرکت می کنیم. ملک حسین قانع نبود که کودتا امکان پذیر است. مصطفی قیسی به امان رفت و گزارشش را برای ملک حسین نوشت و برای من فرستاد تا نظرم را درباره آن بدهم، من هم یک سری اظهار نظرهای خیلی ساده داشتم و برای او دوباره فرستادم.
وقتی که ملک حسین در ماه سوم از سال 1996 به لندن آمد، کودتا در بغداد آغاز شده بود اما او اطلاعات زیادی درباره جزئیات آن نداشت، در عین حال وقتی که او در امان بود، با سعدی و مجموعه ای از مخالفان عراقی در لندن و در خانه مرحوم سید مجید خوئی تشکیل جلسه دادیم. بعد از آن توطئه فاش شد، و من به امریکا رفتم و قصه ای که به آن اشاره کردم و گفتم که سه ماه بعد در 17/6/1996 در جلسه ای به آنها گفتم که توطئه فاش شده است را به اطلاع دویچ رساندم. ما گزارشی امنیتی داریم که از سوی سازمان امنیت برای صدام تهیه شده که در آن آمده است که توطئه گران دستگیر شده اند.
ادامه دارد...
تحریریه دیپلماسی ایرانی/11
نظر شما :