بگذارید نتانیاهو در کنگره سخنرانی کند!

۱۴ بهمن ۱۳۹۳ | ۰۳:۵۶ کد : ۱۹۴۳۸۹۳ سرخط اخبار

دعوت جمهوری خواهان از نخست وزیر رژیم اسرائیل برای سخنرانی در کنگره و مخالفت کاخ سفید و دموکرات ها با این موضوع، این روزها به مهمترین بحث در عرصه سیاست داخلی آمریکا تبدیل شده است. اما در میان همه تحلیل ها و اظهارنظرهای موجود در این موضوع، یک نشریه آمریکایی پیشنهاد جالبی را درباره نوع واکنش کاخ سفید به این موضوع مطرح کرده است.

 
 
به گزارش «تابناک»، جیمز فالوز، تحلیلگر نشریه «آتلانتیک» در مطلبی به بررسی ابعاد مختلف موضوع سخنرانی نتانیاهو در کنگره آمریکا پرداخته و با وجود زیر سوال بردن اصل اقدام جمهوری خواهان در ارسال این دعوت و نیز پذیرش دعوت از سوی وی، پیشنهاد کرده به نتانیاهو اجازه سخنرانی در کنگره داده شود تا به این ترتیب، اشتباه بودن دیدگاه وی درباره موضوع هسته ای ایران آشکار شود.
 
 
فالوز در ابتدای مطلب خود اشاره می کند که اقدام رئیس مجلس نمایندگان آمریکا در دعوت از نتانیاهو برای سخنرانی، اقدامی بسیار غیرمعمول بوده است. به عبارت دیگر، تاکنون سابقه نداشته که از یک رهبر خارجی دعوت شود تا با سخنرانی در کنگره، سیاست های رئیس جمهور آمریکا را زیر سوال ببرد. در حقیقت، مواردی که تاکنون یک رهبر خارجی برای سخنرانی در کنگره حاضر شده، مواردی بوده که جنبه بزرگداشت، ادای احترام یا مواردی این چنین داشته و بحث انتقاد از سیاست های دولت آمریکا در آن مطرح نبوده است.
 
 
به عقیده تحلیلگر آتلانتیک، اقدام جان بونر در دعوت از نتانیاهو مشابه آن است که تصور کنیم وقتی نانسی پلوسی و هری رِید در سال 2006 به ترتیب رهبری اکثریت (دموکرات ها) را در مجلس نمایندگان و سنا به دست آوردند، از یک رهبر اروپایی که مخالف سیاست های جرج بوش در جنگ عراق بود، برای سخنرانی در کنگره دعوت می کردند. 
 
 
نمونه دیگر این جریان می توانست این باشد که مثلاً در اوایل دهه 1970، کارل آلبرت، رئیس دموکرات مجلس نمایندگان یا مایک منسفیلد، رئیس دموکرات سنا، از چیانگ کای شِک، رهبر تایوان دعوت می کردند تا در محکومیت اقدام دولت نیکسون در برقراری روابط با چین به سخنرانی بپردازد. اما هیچ یک از این اتفاقات رخ نداد و تا به حال نیز موضوعی مانند دعوت از نتانیاهو سابقه نداشته است.
 
 
جالب اینجاست که ران دِرمر، سفیر رژیم اسرائیل در واشنگتن اخیراً در مصاحبه ای مدعی شد وی و نتانیاهو تصور نمی کنند که سخنرانی نخست وزیر اسرائیل در کنگره، برای رئیس جمهور آمریکا ناخوشایند باشد. ادعایی که برای هر کس که از سیاست داخلی آمریکا آگاهی داشته باشد، قابل قبول نیست. 
 
 
در این زمینه باید اشاره کرد که نتانیاهو خود در عمل یک آمریکایی است؛ زیرا پس از گذراندن دوران دبیرستان و دانشگاه خود در ایالات متحده، به عنوان یک سیاستمدار اسرائیلی نیز دیدارها و تعاملات بی شماری با مقامات آمریکایی داشته است. درمر نیز در آمریکا متولد شده و شناخت قابل ملاحظه ای از این کشور دارد. بنابراین، این دو فرد به خوبی از ماهیت سیاست و تعاملات در آمریکا آگاهند. وقتی آن ها می گویند انتظار واکنش مخالف را در موضوع سخنرانی نتانیاهو از کاخ سفید نداشته اند، در حقیقت انتظار دارند که ما باور کنیم به شکل غیر قابل باوری ساده لوح هستند و یا صرفاً حرف هایشان را باور نکنیم!
 
 
پس از طرح این مقدمات، فالوز سراغ ایده اصلی مطرح شده از سوی نتانیاهو درباره موضوع هسته ای ایران رفته و آن را زیر سوال می برد. وی اشاره می کند که به عقیده نتانیاهو، دنیا در حال حاضر وضعیتی مشابه سال 1938 را دارد. وی مدعی است ایران کنونی، مانند آلمان سال 1938 است؛ با این تفاوت که این کشور به دنبال سلاح هسته ای نیز هست. نتانیاهو می گوید ایران با انکار هولوکاست، خود به دنبال راه انداختن هولوکاست دیگری است. 
 
 
ایده اصلی موجود در پس این ادعا این است که اگر مانند سال 1938، جامعه بین المللی در شناخت تهدید موجود علیه جهان و جلوگیری از آن تعلل کند و در پی مصالحه با کشوری برآید که قصد به راه انداختن هولوکاست را دارد، حوادثی مشابه آنچه در جریان جنگ جهانی دوم رخ داد، اتفاق خواهد افتاد. 
 
 
اما به عقیده فالوز، این قیاس نتانیاهو به هیچ وجه صحیح نیست؛ زیرا ایران از نظر شرایط اقتصادی و نظامی تفاوت های قابل توجهی با آلمان در دهه 1930 دارد. افزون بر این، هیتلر به اندازه ای توسعه طلب و جنگ افروز بود که ده سال پس از به قدرت رسیدنش، جهان را به آتش کشید. با این حال، طی سه دهه از حیات نظام جمهوری اسلامی در ایران، این کشور در پی توسعه حتی یک اینچ از مرزهای خود و تجاوز به دیگر کشورها نبوده است. 
 
 
آلمان نازی در سال 1938، پدیده ای نفرت انگیز چون اردوگاه های مرگ را به راه انداخته بود؛ اما هیچ کس نمی تواند پدیده ای را در ایران نام ببرد که حتی به این موضوع اندکی شبیه و نزدیک باشد. آنچه که اسرائیل به عنوان تنها دولت مسلح به سلاح هسته ای در منطقه خاورمیانه اکنون ادعا می کند، شباهتی با وضعیتی که یهودیان اروپا در دهه 1930 با آن مواجه بودند ندارد. ایران امروز، رایش دیروز نیست. 
 
 
اما نکته اینجاست که هرچند ممکن است سیاستمداران اسرائیلی تمایل داشته باشند نتانیاهو را در قدرت نگه داشته و دیدگاه وی مبنی بر «همیشه سال 1938 است» را بپذیرند، اما این دیدگاه نباید مبنای سیاست آمریکا قرار گیرد. در حقیقت، قیاسی که توجه به آن برای آمریکا سودمندتر است، مشابه سازی وضعیت کنونی با تحولات سال 1971 است، نه 1938. 
 
 
در اوایل دهه 1970، ریچارد نیکسون، رئیس جمهور آمریکا، دریافت که با وجود اختلافات دیرپا و جدی میان کشورش و چین، بهر است که راهی برای تعامل با دولتمردان چینی پیدا شود تا اینکه تلاش شود از طریق منزوی کردن این کشور، آن را به زانو درآورد. بر اساس این تحلیل، منافع این به اصطلاح «مصالحه»، بسیار بیشتر از مضرات آن بود. در آن زمان، دولت تایوان و حامیان آن در آمریکا به شدت با این ایده مخالفت کردند، اما «از منظر آمریکایی»، مخالفت آن ها اشتباه بود.
 
 
اکنون نیز شرایط مشابهی درباره ایران وجود دارد. بر این اساس، هرچند احیای روابط با ایران سبب از میان رفتن همه اختلافات نخواهد شد، اما آن حدی از منفعت در آن وجود دارد که پیگیری اش را توجیه پذیر کند. حتی اگر این تلاش نتیجه هم ندهد، منافع بالقوه، از منظر آمریکایی، تا اندازه ای اساسی و بنیادین هست که سبب شود از اعمال پیش شرط هایی که مذاکرات را غیرممکن سازد، خودداری شود. 
 
 
در نهایت و پس از طرح این مباحث، تحلیلگر آتلانتیک پیشنهاد می کند که به نتانیاهو اجازه داده شود در کنگره سخنرانی کرده و دیدگاه های خود درباره اینکه ایران امروز مشابه آلمان دیروز است را بیان کند. پس از آن، سیاستمداران آمریکایی این فرصت را خواهند داشت تا به دقت به تأمل درباره این موضوع بپردازند که چه چیزی برای منافع ملی آمریکا مناسب تر است. این موضوعی است که هیچ رهبر خارجی نمی تواند آن را برای آمریکا تعیین کند. به عقیده فالوز، نتیجه ای که از این تأمل به دست خواهد آمد این است که منافع ملی آمریکا در عمل بسیار متفاوت با آن چیزی است که نتانیاهو از آن حمایت می کند. 

کلید واژه ها: نتانیاهو سخنرانی در کنگره


نظر شما :