دلایل و اهداف راهبردی جنگ اسرائیل علیه غزه

۱۴ مرداد ۱۳۹۳ | ۰۱:۲۴ کد : ۱۹۳۶۷۵۰ باشگاه خوانندگان
شاید پایان دادن به رویکرد توسعه طلبانه رژیم اشغال گر قدس و اشغال سرزمین های غیر منطقی فلسطینیان و اعمال حق تعیین سرنوشت آزادنه مردم فلسطین بتواند به چرخه خشونت و کشتار در این نقطه از جهان پایان دهد.
دلایل و اهداف راهبردی جنگ اسرائیل علیه غزه

نویسنده: دکتر صلاح الدین هرسنی*

دیپلماسی ایرانی: چیزی که تحت عنوان انتفاضه در ادبیات سیاسی خاورمیانه از آن یاد می شود، نتیجه جنبش خود جوش مبارزان فلسطین در مقابله با اقدامات اشغالگرانه رژیم اشغال گر قدس است. در واقع از همان ابتدای موجودیت دولت اشغالگر قدس به سال 1948، این جنبش در مراحلی گوناگون و با هدف صیانت سرزمینی توانست در مقابل رژیم اشغالگر صف آرایی کند، اگر چه این صف آرایی و مقاومت ها با توجه به به استراتژی های رژیم اشغال گر که مستظهر به قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای از جمله مصر و ایالات متحده آمریکا بود، نتیجه ای نه چندان مناسب عاید جریان های مقاومت و جنبش انتقاضه نکرد، اما معلوم ساخت که این جنبش با توجه به ماهیت انقلابی خود می تواند زنگ خطر را برای رژیم اشغال گر قدس به صدا آورد. برای نمونه جنبش اول انتفاضه در دسامبر 1987 با تحقق اهداف مبارزات میهنی فلسطینیان و نیز حفظ حقوق سیاسی و مدنی فلسطینی ها اولین نمود از ماهیت انقلابی خود را به نمایش گذاشت. همین اقدام تلافی جویانه کافی بود تا حرکتی دیگر و البته اینبار در قالب انتفاضه مسجدالاقصی ماهیت به ظاهر دموکراتیک رژیم اشغالگر قدس را نقش بر آب شود و زمینه را به گونه ای فراهم نماید که افکار عمومی جهان و یهودیان سایر نقاط جهان بر مشروع بودن خواسته های ملت فلسطین صحه بگذارند. در حقیقت همین اقدامات تلافی جویانه و توانایی های بالقوه و بالفعل فلسطینیان به رهبری رهبران حماس بوده است که در قالب جنبش های انتفاضه دولت اشغالگر قدس را به مقابله واداشته است.

جنگ اخیر اسرائیل علیه فلسطین هم اینک آخرین سکانس از سناریوی جنگ های رژیم اشغال گر قدس با فلسطینیان است. آنچه به زمینه های مناقشات جدید رژیم اشغالگر قدس با فلسطینان دامن زده است، ادعای تنبیه حماس از سوی رژیم اشغال گر قدس به اتهام قتل سه جوان یهودی در کرانه غربی رود اردن است. قتلی که در مناطق تحت کنترل فتح رخ داده و تاکنون هیچ فرد یا گروهی مسئولیت آنرا نپذیرفته است. متعاقب چنین اتفاقی، رژیم اشغال گر قدس، بر گستره اقدامات خود چه به شکل از سرگیری حملات هوایی به غزه و چه به صورت بازداشت های گسترده در کرانه باختری افزود. در این مدت که چندین روز ادامه داشت حماس نهایت خویشتنداری را از خود نشان داد، اما بعد از اینکه شهرک نشینان صهیونیست در یک اقدام جنایتکارانه دیگر محمد ابوخضیر نوجوان 15 ساله فلسطینی را سحرگاه در مسیر نماز صبح در قدس ربوده و پس از شکنجه زنده زنده سوزاندند، حماس نیز با دیگر مردم معترض فلسطین در انتفاضه قدس مشارکت کرد و با پدافند موشکی خود به حملات هوایی رژیم صهیونیستی به غزه و اقدامات جنایتکارانه آن در کرانه باختری پاسخ داد.

با توجه به دلیلی که در بروز جنگ اخیر رژیم اشغالگر علیه فلسطین اقامه شد به نظر می رسد، چنین جنگی با چنین بهانه ای نمی تواند سبب اصلی بروز جنگ جدید باشد. خاطره زنگار بسته شکست مکرر رژیم اشغالگر قدس از فلسطینیان و جریان های مقاومت در کنار عوامل دیگر دلیل بروز جنگ جدید رژیم اشغالگر قدس علیه فلسطین وحماس است و به نظر می رسد که رژیم اشغال گر قدس همانند بزرگترین هم پیمان استراتژیک خود یعنی ایالات متحده آمریکا با تبدیل هر بحران به فرصت زمینه را برای جبران مافات والبته برای تحقق اهداف راهبردی علیه فلسطین آماده می سازد. در رویکرد واقع بینانه بروز جنگ جدید و جنگهای محتمل دیگر ناشی از دلایلی است:

اول آنکه رژیم اشغال گر قدس، به رغم اصراری که برای تشکیل دولت ائتلافی فلسطینیان (فتح وحماس) داشت، چنین ایده ای را نمی توانست مطابق منویات خود بیابد، چراکه یک طرف تشکیل چنین دولتی وجود گروه مبارزه جویی چون حماس بود. طرفه آنکه در روزگاران اخیر تمام تلاش رژیم اشغال گر قدس بر آن بود که با تشکیل دولت ائتلافی و البته به برکت حضور جریان نسبتاً سازش کار فتح به رهبری ابومازن (محمود عباس) بتواند از میزان مخاطرات علیه خود بکاهد. نکته آنکه به رغم همه تلاشی که برای تحقق تشیکل دولت ائتلافی صورت پذیرفت و این ایده رنگ واقعیت به خود گرفت، نگرانی رژیم اشغال گر افزایش یافت، چراکه راهبردهای پیکارجویانه به حق حماس محققاً نمی توانست در راستای اهداف رژیم اشغال گر باشد، لذا راهبرد های حماس آن هم در سایه تداوم تشکیل دولت ائتلافی چیزی جز به چالش گرفتن منویات بازیگران خاورمیانه نبود بنابر این در نگاه رهبران راستگرای لیکود بهتر آن بود که برای مهار حماس با ایجاد جنگی جدید به ایده دولت ائتلافی پایان دهند.

دوم آنکه از ابتدای مذاکرات بازیگران سرزمین فلسطین آن هم بر سر ایده صلح، هیچگاه توافقات مزبور به رغم همه تلاش ها و مساعی جمله بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای به بار ننشست و ماهیت ناپایدار و شکننده به خود گرفت. برای نمونه، کنفرانس سران جامعه عرب در شهر« فاس» در سپتامبر 1982، سخنرانی مشهور یاسر عرفات در مجمع عمومی سازمان ملل در دسامبر 1988مبنی بر به رسمیت شناختن اسرائیل و فلسطین و مآلاً محکومیت تروریسم، کنفرانس صلح مادرید در آوریل 1989 در حول طرح صلح امریکا آن هم با ایده زمین در برابر صلح، مذاکرات اسلو در سپتامبر1993، پیمان غزه- اریحا در می 1994 ، قرارداد طابا در 24 سپتامبر 1995 در شهر« طابا » مصر، توافقنامه مریلند در اکتبر1998، توافقنامه شرم الشیخ در آگوست 1999 و مذاکرات صلح «کمپ دیوید2 در سپتامبر2000، نشست سران عرب در بیروت در سال 2002 به روند صلح ناتمام خاورمیانه انجامید. مسئله آنکه گروه حماس در همه مذاکرات و پیمان های مزبور، نقش تعیین کننده داشت اما مفاد مندرج در توافقات مذاکرات صلح «کمپ دیوید2 ونشست سران عرب در بیروت در سال 2002 ، چرخه صلح خاورمیانه در وضعیت بحرانی قرار داد. در توافقات و مذاکرات تاکید بر آن بود که:

 1) بیت المقدس برای همیشه تحت حاکمیت اسرائیل قرار گیرد،

2) اسرائیل تحت هیچ شرایطی به مرزهای 1967 باز نخواهد گشت،

3) حکومت خودگردان هرگز اجازه داشتن ارتش را نخواهند داشت،

4) شهرک های یهودی نشین در کرانه باختری و نوارغزه در اداره اسرائیل خواهد بود.

طرح این موارد در توافات مزبور، نمی توانست مورد پذیرش رهبران حماس با توجه به میثاق نامه حماس منظم به سال 1988 قرار گیرد. لذا شکست مذاکرات صلح کمپ دیوید2 ونشست سران عرب در بیروت در سال 2002 گروه حماس را به عنوان معضل شماره اول در مقابل منویات رژیم اشغالگره قدس قرار داد. بدین ترتیب تلاش تلافی جویانه رژیم اشغاگر قدس و به رسمیت نشناختن حماس به عنوان یک جنبش پیکار جو، مزیدی بر عوامل جنگ اخیر رژیم اشغاگر علیه فلسطینیان و حماس گردید.

سوم آنکه بلوغ جنگ روانی جریان های مقاومت، توان استراتژیک و تصمیم گیری گروه های افراطی و رهبران راستگرای حزب لیکود را در بحران و وضعیت آنومی قرار داد تا آنان را بدان جهت که افسانه شکست ناپذیرشان به واقعیت تبدیل شود، علیه حماس به مقابله به مثل وا داشت.در جنگ اخیر رژیم اشغاگر علیه فلسطینیان، جریان های مقاومت در راستای دکترین های استراتژیک به رهبری حماس توانستند به راه اندازی سایت اطلاع رسانی جنگ به زبان عبری مبادرت نمایند، مزید بر آن، جریان های مقاومت با
تاکید مستمر بر هماهنگی کامل میان سایر گروهای مقاومتی فلسطینی درگیر در جنگ و نیز ضبط و انتشار هدفمند دستاورد های جنگ همچون فیلم های تانک های منهدم شده و اعلام لحظه ای برنامه های ابتکاری تهاجمی همچون ارسال پهپادهای حامل مواد منفجره به عمق اراضی اشغالی و نیز تاکید بر تداوم جنگ بدون پیش قدمی در اعلان آتش بس زمینه را برای ناتوانی در مقابله با جریان های مقومت به ویژه حماس فراهم نمودند.

با همه مهاجاتی که برای جنگ اخیر رزیم اشغال گر قدس علیه فلسطینیان اقامه شد، نکته آن است که امروزه صلح و همزیستی مسالمت آمیز مهمترین نیاز و ضرورت مردم خاورمیانه به ویژه ملت فلسطین است. هم اینک این امر مورد درک رهبران حماس نیز قرار گرفته است که مهمترین نشانه اش وارد شدن به چرخه صلح خاورمیانه با گروه فتح در روزگاران اخیر آنهم در لوای ایده تشکیل دولت ائتلافی بود. حتی وجود برخی قراین نشان می دهند که ضرورت صلح در ادبیات رهبرانی چون: شیخ احمد یاسین، عبدالعزیز رنتیسی، محمود الازهار، اسماعیل ابو شنب، موسی ابوالمرزوق هویدا بوده است. حال اقدامات تلافی جویانه حماس به رهبران جدیدی چون: خالد مشعل، و اسماعیل هنیه نمی تواند دلیلی برای تصاعد جنگ و تولید بحران و تنش در جغرافیای خاورمیانه باشد. مسلم است که تداوم جنگ نتیجه ای جز هزینه انسانی و مادی برای طرفین درگیر ندارد. در این راستا، شاید پایان دادن به رویکرد توسعه طلبانه رژیم اشغال گر قدس و اشغال سرزمین های غیر منطقی فلسطینیان و اعمال حق تعیین سرنوشت آزادنه مردم فلسطین بتواند به چرخه خشونت و کشتار در این نقطه از جهان پایان دهد.

* مدرس علوم سیاسی و روابط بین الملل

کلید واژه ها: حماس رژیم اشغال گر قدس خاورمیانه دولت ائتلافی جریان های مقاومت انتفاضه رژیم اشغالگر قدس


( ۳ )

نظر شما :