بررسی دلایل نزدیک تر شدن اروپا به ایران
چرخش راهبردی یا نرمش تاکتیکی؟
دیپلماسی ایرانی : روابط اروپا با جمهوری اسلامی ایران فراز و فرودهای زیادی را تجربه کرده است. به گونه ای که در دوره ها و دولت های مختلف، در پرتو گفتمان های متمایز، روابط ایران و اروپا دستخوش قبض و بسط بسیاری شده است. با روی کار آمدن دولت یازدهم و ظهور گفتمان اعتدال گرایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، نشانه هایی از گشایش در روابط ایران و اروپا به چشم می خورد. دیدار هیات های پارلمانی اتحادیه اروپا، ایتالیا و انگلستان از ایران و پیشنهاد غیر رسمی برای تأسیس دفتر نمایندگی اتحادیه اروپا در تهران از جمله این نشانه های مثبت به شمار می رود.
شواهد و تجارب تاریخی بیانگر این واقعیت است که روابط ایران و اروپا بیش از آنکه خطی باشد در چهارچوب یک سه ضلعی راهبردی قوام و دوام می یابد. از این رو، مناسبات اروپا و ایران را تنها نمی توان به صورت دو جانبه تحلیل کرد، بلکه ضلع راهبردی آمریکا را نیز باید بر آن افزود. زیرا، آمریکا بسان یک متغیر واسط و مداخله گر بسیار نیرومند در تعاملات ایران و اروپا عمل می کند. به گونه ای که اگر نگوییم روابط اروپا و ایران تابعی از تعاملات اروپا و آمریکاست، دست کم به شدت تحت تأثیر آن قرار دارد. بر این اساس پرسش مهم این است که آیا سیاست نزدیکی اروپا به تهران یک چرخش راهبردی در سیاست خارجی اتحادیه اروپا نسبت به ایران است یا یک نرمش تاکتیکی در پرتو تحولات روابط ایران و آمریکاست؟ در پاسخ به این سئوال سه دیدگاه قابل طرح و تبیین است.
دیدگاه اول بر این باور است که اتحادیه اروپا به عنوان یک کنشگر بینالمللی مستقل از آمریکا، در سایه تحولات داخلی و گفتمان سیاست خارجی تعامل گرای ایران، در صدد توسعه روابط با جمهوری اسلامی بر آمده است. قائلین به این رویکرد استدلال می کنند که اروپا و آمریکا دارای منافع راهبردی متفاوت و حتی متعارض در سیاست بین الملل هستند که مستقلاً در پی تأمین آن می باشند؛ روابط اروپا و آمریکا با ایران نیزاز این قاعده مستثنی نیست. از این رو، منافع اروپا در نزدیکی و توسعه روابط با ایران لزوماً تابعی از منافع آمریکا نیست. فراتر از این، اروپا و آمریکا در رابطه با ایران حتی منافع متعارضی نیز ممکن است پیگیری نمایند. لذا، روابط ایران و اروپا را باید مستقل از نگاه و دیدگاه آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی تحلیل کرد.
دیدگاه دوم، برعکس، اعتقاد دارد که اتحادیه اروپا به پیروی از آمریکا برای گسترش روابط خود با ایران تلاش می کند. از منظر این گروه، اروپا و آمریکا اهداف و منافع همسان و یکسانی در قبال ایران دارند؛ به گونه ای که منافع اروپا تابعی از منافع آمریکاست و در ذیل آن تعریف می گردد. از این رو، گسترش روابط اروپا با جمهوری اسلامی ایران با چراغ سبز آمریکا و برای تأمین منافع راهبردی این کشور که در برگیرنده منافع اتحادیه اروپا نیز می باشد، صورت می گیرد. پس نباید چندان نسبت به توسعه روابط اروپا با ایران مستقل از گشایش در مناسبات ایران و آمریکا امیدوار بود.
دیدگاه سوم، برخلاف دو دیدگاه پیشین، استدلال می کند که سیاست اروپا برای گسترش روابط با ایران معلول تلاش آن برای کسب آزادی عمل بیشتر از آمریکا در جهان و خاورمیانه است. زیرا، اروپا نه دنباله روی محض آمریکاست و نه بازیگر بینالمللی مستقل و معارض آمریکا. اروپا و آمریکا دارای ارزش ها، اهداف و منافع راهبردی مشترکی هستند که بر پایه یک اتحاد راهبردی برای تأمین آنها تلاش می کنند. این ارزش ها، اهداف و منافع راهبردی به ویژه در رابطه با جمهوری اسلامی ایران کاملاً یکسان و همسان است. اما این اتحاد استراتژیک به معنای آن نیست که اروپا و آمریکا اهداف و منافع تاکتیکی متمایزی در قبال ایران نداشته باشند. چون اروپا و آمریکا در عین اشتراک در منافع راهبردی، در مورد چگونگی تعقیب و تأمین آن ممکن است اختلاف نظر داشته باشند. افزون بر این، در چهارچوب راهبردها و منافع راهبردی کلان رقابت برای تأمین منافع یک جانبه تاکتیکی بین آنها وجود دارد.
سابقه و تجربه تعاملات اروپا و آمریکا در سطح بین المللی، منطقه ای و جمهوری اسلامی ایران، موید سومین دیدگاه است. تاریخ روابط بین الملل پس از جنگ جهانی دوم نشان می دهد که اروپا و آمریکا بر پایه اهداف، ارزش ها و منافع راهبردی مشترک در قبال سایر رقبا و چالشگران عمل می کنند. مناسبات اروپا با اتحاد جماهیر شوروی به خوبی این قاعده را تأیید می کند. اما با این وجود، در طول جنگ سرد کشورهای اروپایی در چهارچوب منافع راهبردی مشترک اختلاف نظرها و رقابت های تاکتیکی برای گسترش روابط با شوروی داشتند. در واقع اروپایی ها ساختار راهبردی غرب را دو ستونی تلقی و تعریف می کردند که اروپای واحد یک ستون آن بود. این ساختار دو ستونی متضمن و مستلزم آزادی عمل بیشتر اروپا در نظام بین الملل و تعامل با شوروی و سایر بازیگران بین المللی بود. این تلقی اروپایی از ساختار تعامل راهبردی آمریکا و اروپا همچنان پابرجاست.
منطق آزادی عمل اروپا از آمریکا، متضمن چند نتیجه و پیامد راهبردی است. اول، اروپا پس از فروکش کردن التهابات سیاسی-امنیتی ناشی از حادثه 11 سپتامبر، ناکامی سیاست یک جانبه گرایی امریکا و تجارب بحران های منطقه ای در پی تقویت ستون اروپایی و کسب ازادی عمل بیشتر برای نقش افرینی فعالتر در خاورمیانه است. دوم، آمریکا و اروپا در مورد تعامل با جمهوری اسلامی ایران به یک ارزیابی مشترک و توافق راهبردی رسیده اند. از این رو، سیاست نزدیکی اروپا به ایران به معنای تعارض و توازن سازی آن با امریکا نیست. سوم، اروپا تلاش می کند تا در چهارچوب راهبرد کلان تعامل غرب با ایران منافع متوازن و متناسبی را در مقایسه با امریکا کسب کند. بهویژه، پس از آشکار شدن مذاکرات پنهانی ایران و آمریکا پیش از توافق هسته ای ایران و 1+5، کشورهای اروپایی در پی تأمین منافع اروپایی بیشتری می باشند. چهارم، موضوعات سیاسی و حقوق بشری در روابط ایران و اروپا برجسته تر خواهد شد. چون ارزش ها و هنجارها نقش بیشتری در سیاست خارجی اروپا ایفا می کنند تا سیاست خارجی آمریکا. پنجم، در روابط اروپا با ایران مسائل اقتصادی و سیاسی به هم پیوستگی جدایی ناپذیر دارند. سابقه روابط اروپا با ایران پس از انقلاب اسلامی نشان می دهد که بر مبنای منطق کارکردی صرف نمی توان حوزه های موضوعی سیاسی را از اقتصادی تفکیک کرد. از این رو، روابط اقتصادی اروپا با ایران به شدت تحت تأثیر روابط سیاسی آن قرار دارد. ششم، جمهوری اسلامی ایران می تواند بر اساس دیپلماسی حذفی از رقابت های تاکتیکی اروپا و آمریکا برای پیشبرد اهداف و تأمین منافع ملی خود استفاده بهینه کند. این امر به ویژه در حوزه های اقتصادی و کارکردی امکان پذیرتر است. هفتم، اروپا همواره در پی نقش آفرینی بیشتر در منطقه خاورمیانه بوده است. این انگیزه پس از بحران های عراق، لیبی، سوریه و مصر تشدید شده است. ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای می تواند به نقش آفرینی منطقه ای مثبت اروپا کمک کند. هشتم، روابط اروپا با ایران اگر چه تابع محض روابط ایران با آمریکا نیست ولی در سطح راهبردی مستقل از آن نیز قابل توسعه و تعمیق نمی باشد. تجربه مذاکرات هسته ای ایران با سه کشور اروپایی موید این واقعیت است. نهم، سردی روابط عربستان با آمریکا، نزدیکی عربستان به اسرائیل و انگیزه اروپا برای حضور فعال تر در خاورمیانه، نقش عنصر عربی در روابط ایران و اروپا را برجسته تر می سازد. به گونه ای که عربستان به صورت یک عامل مخرب در توسعه روابط ایران و اروپا عمل خواهد کرد. دهم، توسعه و تعمیق روابط ایران و اروپا تابعی از مذاکرات هسته ای با 1+5 می باشد. به گونهای هر گونه موفقیت، ناکامی و بن بست در این مذاکرات مستقیماً روابط ایران و اروپا را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
انتشار اولیه: دوشنبه 16 دی 1392 / باز انتشار: جمعه 20 دی 1392
نظر شما :