یوشکا فیشر آینده خاورمیانه را پیش‌بینی می‌کند

ایران، محور تحولات استراتژیک منطقه

۲۲ آذر ۱۳۹۲ | ۱۵:۰۴ کد : ۱۹۲۵۷۴۳ خاورمیانه یادداشت
نویسنده خبر: یوشکا فیشر
به طور روشن و ملموسی شاهدیم که محورهای استراتژیک منطقه دچار تحول اساسی شده است، ایران که بر اساس تلاش‌های هسته‌ای‌اش تحرکاتش را هدایت می‌کرد و به افق هیمنه آتی خود می‌نگریست، اکنون در مرکز تحولات منطقه است.
ایران، محور تحولات استراتژیک منطقه

دیپلماسی ایرانی: انقلاب جوانان عرب – که از تونس و قاهره در سال 2011 آغاز شد – ظاهرا به پایان راه خود نزدیک شده است (حداقل در حال حاضر) اگر چه با موفقیت توانسته است تغییری اساسی و جوهری در منطقه ایجاد کند.

اکنون به نظر می رسد که انقلاب تضاد و سیاست زور – شبیه آن چه اکنون در مصر می بینیم – تلاش دارد تا حکومت قدیم را به نوعی باز گرداند، اساس سیاستی که حکومت های فعلی از این دست به آن استناد می کنند، خیلی ساده بگوییم، به شدت متزلزل است.

به طور روشن و ملموسی نیز شاهدیم که محورهای استراتژیک منطقه دچار تحول اساسی شده است، ایران که بر اساس تلاش های هسته ای اش تحرکاتش را هدایت می کرد و به افق هیمنه آتی خود می نگریست، اکنون در مرکز تحولات منطقه است. این در حالی است که مرکز تحولات قدیم – درگیری اسرائیلی ها و فلسطینی ها – که بر اساس مصالح مختلف پیمان های جدیدی به وجود آورده بود نیز متزلزل شده و به نظر می رسد که به آخر راه خود نزدیک شده است.

عربستان سعودی و اسرائیل (که هیچ گونه رابطه رسمی دیپلماتیک با یکدیگر ندارند) مواضعی یکسان علیه ایران اتخاذ کرده اند و علیه گشایشی احتمالی در روابط ایالات متحده با ایران ایستاده اند.

اگر از لحاظ ایدئولوژی بخواهیم بررسی کنیم، درگیری مرکزی میان ایران و کشورهای همسایه اش جریان دارد که به درگیری طایفه ای اسلام سنی و اسلام شیعی تبدیل شده است، جنگ داخلی ویرانگر سوریه نیز در همین راستا است، با توجه به وجود نشانه های رکود نظامی و سیاسی این خط می تواند اساس تجزیه دائم این کشور را فراهم کند، شبیه اتفاقی که در بوسنی هرزگوین افتاد.

اگر چنین اتفاقی بیفتد تاثیرات آن تا عراق و لبنان و اردن ادامه خواهد یافت و به این ترتیب نقشه خاورمیانه که بر اساس توافق سایکس پیکو در می 1916 تشکیل شده بود برای همیشه از بین خواهد رفت.

همانند همیشه قضیه کردها نیز دوباره ظاهر خواهد شد و شاید به شکل غیر مستقیم در مساله فلسطین تاثیر بگذارد و آن را به سمت رادیکالیسم هدایت کند، و جای بسی تاسف است که هیچ دلیل کافی ای که ثابت کند اسرائیل و فلسطین به یک راه حل تساوی برای تشکیل دو کشور مستقل حرکت کنند، وجود ندارد و تمایل به رادیکالیسم بر آنها غلبه خواهد کرد.

در این میان عواقب بسیاری از سیاست ها را می توان مشاهده کرد که می تواند به تشکیل شبکه القاعده جدیدی بر اساس اصول جهادی سنی در سوریه و یمن و شمال و شرق آفریقا منجر شود.

حکومت های پادشاهی در خلیج فارس نیز به سمت تبدیل شدن به سپر نظامی در برابر ایران حرکت کرده اند، اما چه خواهد شد اگر روزی این کشورها دریابند که تنها نقش عصای جادوگر را بر عهده دارند؟ آیا ممکن است روزی رایحه تعصب کورکورانه سراسر شبه جزیره عربستان را در نوردد؟ آیا نهادهای محلی در جوامع این کشورها تاب تحمل چنین حمله و هجومی را دارند؟

در سراسر خاورمیانه نخبگان سیاسی گرفتار نظریه یک جانبه گرایانه خود به جهان که معتقدند سیاست های زورمدارانه و مفاهیم قرن نوزدهم استقلال منطقه را تعریف می کند، شده اند. شعارهای استراتژیکی که سر می دهند در حقیقت تلاش برای رقابت و ایجاد توازن و هیمنه ملی بر خاورمیانه است، هیچ کدام از این مفاهیم نمی توانند راه حلی برای آینده ملت ها و کشورهای منطقه ترسیم کنند.

حکومت های پادشاهی در خلیج فارس نیز به سمت تبدیل شدن به سپر نظامی در برابر ایران حرکت کرده اند، اما چه خواهد شد اگر روزی این کشورها دریابند که تنها نقش عصای جادوگر را بر عهده دارند؟

همچنان همکاری های اقتصادی میان کشورهای منطقه – که شکلی ضروری و اساسی برای تحقق رشد دائمی و توسعه اجتماعی محسوب می شوند و می توانند چارچوبی منطقه ای برای تضمین صلح و ثبات منطقه ایجاد کنند – متاثر از اندیشه های غربی باقی خواهند ماند.

خاورمیانه در ذات و جوهره خود در بحران مدرنیسم به سر می برد، جوانان شورشی که رهبری مطالبات مردمی را با هدف تغییر بر عهده گرفته اند، نگاه ها را به خود معطوف ساخته اند، اما ناتوانی فکری ای که حاکمان منطقه به آن دچار هستند (همچنین بخش بزرگی از مخالفان) باعث می شود تا انتظار انقلاب های خشن تری را داشته باشیم.

همانند گذشته مصر نقشی مهم و توجیهی برای کل منطقه (برای پیر و جوان) ایفا خواهد کرد.

مشکل مدرنیسم در منطقه به دلیل عقب نشینی جزئی قدرت های بزرگ از آن، از جمله ایالات متحده، باز هم پیچیده تر و سخت تر خواهد شد. این عقب نشینی بعد از آن که توانست پیمان های قدیمی را در هم شکند، اکنون بخش عمده ای از نگرانی ها و اضطراب های حاکم بر منطقه را شامل شده است، و اکنون صحبت از پیمان های جدید منطقه ای می کند.

رئیس جمهور باراک اوباما به جنگ های ویرانگر در عراق و افغانستان پایان داد. قبل از هر چیز، جنگ در عراق – که جورج دبلیو بوش، رئیس جمهوری سابق و مشاوران نو محافظه کارش مسبب آن بودند – به ایران فرصت داد تا بتواند جایگاه فعلی قدرت استراتژیکش را به دست آورد، اما به رغم آن اکنون این اوباما است که در خاورمیانه ضعیف محسوب می شود.

واقعیت این است که اوباما امروز در معرض انتقادهای تندی قرار دارد، انتقاد بر سر این که چرا در سوریه دخالت نظامی نکرد، او به رغم تهدید بشار اسد به دخالت نظامی هنگامی که وی پذیرفت سلاح های شیمیایی اش را تحویل دهد از استفاده از این گزینه منصرف شد.

به همین شکل، جدای از تقویت قدرت ایران آن هم به شکلی بزرگ تر، اوباما جمهوری اسلامی ایران را با اعمال تحریم های شدید اقتصادی در زاویه ای محصور کرد.  

کاملا روشن است که جوانب متعددی از سیاست های اوباما در خاورمیانه جای انتقاد دارد، قبل از هر چیز موضع دفاعی ای که کاخ سفید در این سیاست اتخاذ کرده است، به جا بود به جای ابراز ضعف که بسیاری از هم پیمانان سنتی امریکا در خاورمیانه از آن ترسیده اند، به سمت تغییری طولانی مدت برای رویارویی با وضعیت فعلی حرکت می کرد.

با این حال سیاست اوباما به حق واقع گرایانه است و گویی دو هدف به خصوص را مد نظر دارد: یکی ایجاد گشایش در پرونده هسته ای ایران و دیگری پایان دادن به جنگ داخلی در سوریه که از خلال آن می تواند هندسه امنیتی منطقه را تغییر دهد و موجب تشکیل دو کشور مستقل فلسطینی و اسرائیلی که در حال حاضر با یکدیگر درگیر هستند، شود.

این سیاستی است که می توان به صورت جدا از هم موارد مختلفی را با توجه به قدرت های کوچک ذاتی که منطقه از وجود آنها رنج می برد، برای آن مثال زد، اما با این حال اگر اوباما موفق شود که همه این توقعات را برآورده کند دستاوردی تاریخی از همه لحاظ به دست خواهد آورد.

اما اگر شکست خورد چه خواهد شد؟ خاورمیانه به سمت آشوبی سراسری رهنمون خواهد شد که بسیار شبیه موقعیت جنگ جهانی اول که سال آینده یک صد ساله می شود، خواهد بود.


منبع: الجزیره/تحریریه دیپلماسی ایرانی/11

انتشار اولیه: دوشنبه 18 آذر 1392/ باز انتشار: جمعه 22 آذر 1392

یوشکا فیشر

نویسنده خبر

یوشکا فیشر (به آلمانی: Joschka Fischer) متولد ۱۲ آوریل ۱۹۴۸ است كه  در دولت گرهارد شرودر وزیر امور خارجه آلمان بود.

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: خاورمیانه


نظر شما :