روایت متفاوت آرایشگر دیکتاتور

مبارک مرد خوبی بود،اطرافیانش فاسد بودند

۲۳ مهر ۱۳۹۲ | ۱۲:۳۰ کد : ۱۹۲۲۸۳۰ اخبار اصلی خاورمیانه
وی درباره افکار مبارک پس از آزادی می گوید:شاید در درون خودش از اینکه اخوان المسلمین رفته است خوشحال باشد اما درباره آنچه اتفاق افتاده است ناخشنود است. وی از خودش می پرسد که چقدر زمان لازم است تا مصر همه چیز را ترمیم کند؟
مبارک مرد خوبی بود،اطرافیانش فاسد بودند

دیپلماسی ایرانی: محمود لبیب زمانی که با وی تماس گرفته شد کت تیره رنگ خود را بر تن کرد و موهای نقره ای رنگ خود را مدل چاک بری شانه کرد. حسنی مبارک از او چنین خواسته بود.آرایشگر 75 ساله به سوی بیمارستان نظامی در حومه قاهره به راه افتاد. اواخر اگوست بود و مصر  ملتهب بود؛ رئیس جمهور سابق پس از 2 سال از زندان آزاد شده بود و به یک آرایشگر نیاز داشت. محمود می گوید که از نظر وی مبارک یک مشتری معمولی مانند دیگران است.

محمود از زمانی که مبارک معاون رئیس جمهور بود موهای وی را کوتاه می کند و پسران وی را از زمانی که پسربچه های کوچکی بودند و با تی شرت و شلوارک به این سو و آن سو می دویدند می شناسد. زمانی که این آرایشگر با مردی که برای 3 دهه بر مصر حکمرانی کرده است گذرانده است دیدی بی نظیر درباره مبارک برای وی فراهم کرده است؛ رهبری که ثابت کرد که در قبال مردم سرسخت و پر رمز و راز است.

محمود در این باره می گوید: "مبارک مرد کم حرفی بود. برای 10 سال فقط سلام علیکم و علیکم سلام بود. بعدها، من نزد وی می رفتم و پس از اینکه کارم تمام می شد چند ساعتی را با هم می گذراندیم. فاصله وجود داشت. ما رابطه مان را گسترش دادیم درست مثل رابطه ای که من با سایر مشتری هایم دارم."

در حالی که منتقدان مبارک از وی تصویر کسی که می خواهد قدرت را در داخل خانواده اش نگه دارد را ترسیم کردند اما محمود رئیس جمهور سابق را کسی توصیف می کند که در سال های پایانی حکومتش به دنبال راهی برای خروج از قدرت بود اما حلقه اطرافیان نزدیک وی با آن مخالفت می کردند. وی می گوید: "فشار زیادی از طرف اطرفیان وی روی مبارک وجود داشتند که به او می گفتند در صورتی که قدرت را ترک کند کشور وارد آشوب و هرج و مرج می شود."

مشتریان میانسال وی با هر اشاره که محمود درباره مشتریان خاص پیشین خود می کرد به وجد می آمدند. کاریکاتورها و تصاویری از انور سادات فضا را پر کرده بود؛ در یکی از این تصاویر محمود در حال پیرایش موهای رئیس جمهور اسبق است. در یکی دیگر از این تصاویر محمود کنار انور سادات نشسته است.

روی دیوار سالن آرایش وی خبری از ادای احترام عجیبی به مبارک نیست.  وی می گوید اگر کسی عکس دو نفره ای از ما به من بدهد، ان را هم به دیوار می زنم. محمود ادعا می کند که کسی تا به حال چنین هدیه ای به وی نداده است و علاوه بر آن وی می گوید که هرگز عکس های خودش را دوست نداشته است.

محمود در ادامه این گونه توضیح می دهد: "دیگران می روند و با آنها عکس می گیرند اما من هرگز از کسی نخواسته ام که با وی عکس بگیرم. حتی بازیگران و هنرمندانی که دهه هاست مشتری من هستند. این عکس های هم شانسی گرفته شده اند. من فقط و فقط برای کار می رفتم."

در دهه 1960 اولین مشتری وی از حلقه اصلی قدرت سیاستمداران، حکیم پسر جوان جمال عبدالناصر بود. ناصر به محمود هشدار داده بود که برای پسر جوانش خط ریش نگذارد؛ ژنرال می خواست که موهای فرزندش مانند یک سرباز کوتاه شده باشد. اما محمود نصیحت این مرد قدرتمند مصر را نادیده گرفته بود. این آرایشگر می دانس که ناصر هشدارش را فراموش می کند اما پسر وی هرگز وی را نخواهد بخشید. نفر بعدی پسر جوان سادات، معاون اسبق رئیس جمهور بود؛ کسی که محمود هنوز موهای وی را کوتاه می کند. بعد از وی نوبت خود سادات و در نهایت هم مبارک شد که پس از اینکه به معاونت ریاست جمهوری رسید برای  کوتاه کردن موهایش نزد محمود آمد.

محمود کماکان به سادات عشق می ورزد و وی "مردی باهوش" و "مردی ارزشمند" می نامد. محمود با این رهبر مصری به نقاط مختلف دنیا سفر کرده است از جمله ایالات متحده برای نشست کمپ دیوید. سادات کار خود در قبال مذاکرات صلح خاورمیانه را با یک سالن آرایش مقایسه کرده بود و به محمود گفته بود که اگر فلسطینیان آرایشگر بودند و مغاره خود را از دست داده بودند و سپس به آنها صندلی پشتی داخل مغازه را پیشنهاد می دادند، در صورتی که آنچه قابل دسترس است را نپذیرند احمق هستند.

محمود از اینکه هیچ وقت رویه خود را در برخورد با سران قدرت تغییر نداده است به خود می بالد. وی می گوید: "وقتی برای اولین بار به سادات معرفی شدم همه عیوب خودم را به وی گفتم. اینکه دائم الخمر هستم و ماریجوانا می کشم، هر شب تا دیر وقت بیرون هستم و غیره. همه چیزهای بد درباره خودم را به وی گفتم بنابران اگر کسی می خواست برود و درباره من اطلاعاتی به وی بدهد، او همه چیز را می دانست."

شاید مبارک فکر می کرد که می تواند اسرار دادگاه سادات را از زبان آرایشگر رئیس جمهور بفهمد. اما محمود می گوید که "هیچ چیز در این مورد نمی دانستم."

زمانی که محمود در اواخر اگوست مبارک را در بیمارستان نظامی ملاقات کرد برای اولین بار بود که دوستش را پس از دو سال می دید. آنها گونه های همدیگر را بوسیدند، هم را در آغوش گرفتند و با هم دست دادند. وی می گوید که مبارک از نظر جسمی ضعیف اما از نظر روحی مانند گذشته بود. محمود می گوید که رئیس جمهور سابق هنوز هم برنامه ای زمان بندی شده و شلوغ دارد.

محمود می گوید: "می دانید که این افسران نیروی هوایی چگونه هستند. اگر آنها یک تار مو خارج از جای خود پیدا کنند به من می گویند که تکان نخور. ببین: مبارک 85 ساله است و موهای وی به سالمی همیشه هستند."

محمود اتفاقات مصر پس از سقوط مصر را نظاره گر بوده است. اول اخوان المسلمین که وی از آنها می ترسد برنده انتخابات ریاست جمهوری شدند. بعد از آن وقتی که ارتش اخوان المسلمین را سرنگون کرد و سرکوب شدیدی را آغاز کرد و جان بیش از 1000 نفر را گرفت کشور به ورطه هرج و مرج گرفتار شده است.

وی درباره افکار مبارک پس از آزادی می گوید: "شاید در درون خودش از اینکه اخوان المسلمین رفته است خوشحال باشد اما درباره آنچه اتفاق افتاده است ناخشنود است. وی از خودش می پرسد که چقدر زمان لازم است تا مصر همه چیز را ترمیم کند. مبارک نگران کشور است."

محمود، آرایشگر پسران مبارک هم بوده است. زمانی که پسران مبارک به زندان افتادند، محمود از دادستان کل مصر که او هم از مشتریان محمود است درخواست کرد که اجازه دهد وی موهای آنها را کوتاه کند اما دادستان با این درخواست مخالفت کرد.

محمود از رفتار مصر با جمال، پسر جوان تر مبارک که به دنیال جانشینی پدر بود و امروز به اتهام فساد زندانی است اظهار ناراحتی می کند. محمود به یاد می آورد که بحث جانشینی جمال را با مبارک مطرح کرده بود. "مبارک به من گفت، تا جایی که ممکن است تلاش کند، مصر بسیار وسیع است و جمال نمی تواند همه آن را مدیریت کند."

محمود می گوید مبارک بار دیگر درباره جمال اظهار نگرانی کرده بود: "محمود، کار وی می تواند با یک گلوله بی ارزش به پایان برسد."

هراس از اینکه مبارک قدرت را به دست پسرش بسپارد در نهایت منجر به اعتراضات مردمی و سقوط مبارک در اوایل سال 2011 شد. با این حال محمود مبارک را یک فرمانده سالخورده توصیف می کند که می خواست قدرت را رها کند ولی نمی دانست چگونه. محمود می گوید مبارک پس از مرگ نوه اش در سال 2009 درباره آرزویش برای بازنشستگی جدی تر شد و کمی بعد هم به دلیل شرایط بحرانی سلامت خودش در آلمان بستری شد. این آرایشگر لاغراندام ادامه می دهد: "او ضعیف شده بود. من از مبارک چاق تر بودم. ما برای اینکه موهای وی را کوتاه کنیم مجبور بودیم او را از روی تخت تا روی صندلی مخصوص آرایش حمل کنیم."

محمود طوری صحبت می کند که انگار هیچگاه خطایی از مبارک یا جمال سر نزده است؛ به نوعی که آنها همیشه قربانی بوده اند و کسانی که اطراف آنها بودند همه تلاش های آنها را خراب می کردند. محمود دست های پشت پرده را مقصر اتفاقات مصر و زیر سوال بردن افرادی مانند مبارک و سادات می داند. محمود همچنین معتقد است مقاومت مبارک در برابر طرح امریکاییان برای بدست آورین پایگاه های جدید در مصر باعث سقوط وی شد. موضوعی که در گفتگوی مبارک با پزشکش در زندان مطرح شده بود که مخفیانه ضبط و در ماه سپتامبر در اینترنت منتشر شد.

کلید واژه ها: مصر


نظر شما :