آمریکا به بازی برد-برد فکر کند

پاسخ مثبت به ندای تفاهم و مصالحه تحکیم مبانی صلح

۱۸ مهر ۱۳۹۲ | ۲۱:۳۰ کد : ۱۹۲۲۶۲۵ اخبار اصلی آمریکا
عبدالرضا غفرانی،کارشناس ارشد روابط بین الملل و دیپلمات سابق وزارت امور خارجه در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی به بررسی اشتباه های تاریخی سیاست خارجی آمریکا از ویتنام تا افغانستان و امروز در قبال ایران پرداخته است
پاسخ مثبت به ندای تفاهم و مصالحه تحکیم مبانی صلح

دیپلماسی ایرانی: چندی پیش در یادداشتی، که برای یکی از سایت های داخلی فرستاده بودم، مطلبی را نوشتم، که الان به مناسبتی لازم دیدم مجددا راجع به آن صحبت و بحث کنم.یادداشت تحت عنوان " سردر گمی در سیاست خارجی ایالات متحده، بی تصمیمی و ضرورت نگاه جدید " بود. ( یادداشت مذکور به انگلیسی نوشته و در سایت خرد درج شده است). در آن یادداشت گفته بودم، که چهل سال قبل، یک مهندس آمریکائی جامائیکائی تبار، که رنگین پوست هم بود، برای شرکت هواپیمائی ملی ایران سابق کار می کرد، مدام از سیاست خارجی ایالات متحده انتقاد می کرد و مشکلات اقتصادی، اجتماعی آن موقع ایالات متحده را ناشی ازسیاست خارجی ناپخته و اشتباه دولت آن کشور می دانست؛ و آن زمانی بود که ایالات متحده عمیقا در باطلاق جنگ ویتنام فرو رفته بود، که چند سال بعد با مذاکره

 و البته عملیات نظامی و هجوم ویتنام شمالی به جنوب آن کشور، ایالات متحده مجبور شد با بی اعتباری ویتنام را ترک کند. ویتنام قطعا می بایستی درس خوبی برای آمریکا بوده، و این کشور تجربه خوبی از آن به دست آورده باشد و چنین اشتباهاتی را علی القاعده نمی بایستی تکرار می کرد.ولی سه دهه بعد، ایالات متحده مجددا وارد در معرکه ای در افغانستان و بعد از آن عراق شد، که نتایج و تبعات آن را امروزه همه می بینند و می بینیم. همین سیاست و روش ایالات متحده موجب شده نوعی بی اعتمادی نسبت به سیاست ها ی آن کشور به وجود ایدو اعتبار آن کشور به عنوان یک قدرت جهانی نزد جهانیان افول پیدا کند. البته دلایل این، می تواند متعدد باشدو قطعا ایالات متحده مانند هر کشور دیگری بنا با به عللی سیاست های خاص خود را در قبال دنیا اتخاذ می کند. اما به خوبی می دانیم هر کشوری سیاست خارجی خود را با توجه و بر اساس منافع ملی همان کشور اتخاذ می نماید. حال این پرسش برای همه دنیا مطرح است که آیا سیاست های کنونی ایالات متحده در جهان واقعا در جهت منافع ملی آن کشور است ؟ و اگر هست چه گرو ها و عواملی مشوق و تعیین کننده این سیاست هستند؟

این سئوال را فقط نویسنده این سطور مطرح نکرده و اولین بار نیست که مطرح می شود. اما اکنون این سئوال در جامعه آمریکا مطرح شده است و جالب اینجاست که به کرات و به مراتب بیش از گذشته از طرف صاحب نظران، تحلیل گران و مقامات سابق و لاحق این کشور بیان می شود، موضوعی که در گذشته کم تر کسی جرات می کرد راجع به آن سخن بگوید و ضمنا اکنون حالت انتقادی به خود گرفته است. در واقع سال ها ست این موضوع مطرح بود گه گرو های ذینفوذ و البته صاحبان سرمایه طرفدار اسرائیل ( بخوانید صهیونیست ها ) تاثیر زیادی در شکل گیری سیاست های خارجی ایالات متحده آمریکا داشته و دارند. حتی این نفوذ تا به آن حد بود که بانوی خبرنگاری که بیش از چند دهه فعالیت و علی رغم این که مورد احترام مقامات دولت و جامعه آمریکا بود صرفا به خاطر انتقاد کوچکی که از سیاست های اسرائیل کرده بود از سمت خود برکنار و دیگر او را برای جلسات مطبوعاتی رئیس جمهور آمریکا به کاخ سفید راه ندادند. اما این روز ها موضوع تاثیر اسرائیل بر سیاست های دولت آمریکا بیشتر و با یک حالت انتقادی پر رنک تر مطرح می شود. به همین بهانه، اخیرا مقاله ای توسط "جیمز راسل " دانشیار دپارتمان امور امنیت ملی " دانشکده دریائی در مونتگمری کالیفرنیا چاپ و منتشر شده که ترجمه ان ذیلا نقل می شود. بی مناسبت نیست که یاد آوری شود که این مقاله آقای راسل همزمان با اتخاذ رویکرد جدید در سیاست دولت جمهور ی اسلامی ایران در قبال غرب و ایالات متحده آمریکا نوشته شده است و نویسنده مقاله با توجه به سیاست جدید ایران و کار شکنی های اسراذیل در این راستا به بحث و تحلیل می پردازد.

راسل در مقاله خو د چنین می نویسد:

" اخیرا در سازمان ملل متحد، نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل مجددا انگشت خود را به طرف جهانیان نشانه رفت و برای همه خط و نشان کشید. صحبت ها و تهدید های نتانیاهو، دیگر برای همه جهانیان روشن و آشکار ساخت که وقت آن رسیده که کشور های جهان و بالاخص ایالات متحده برای حل معضلات و مشکلات بین المللی روش مثبتی را در پیش گیرند و به ندا ها و دعوت ها به صلح و تفاهم " بله " بگویند. قطعا روش های نتانیاهو، که جنگ و مقابله است، اگر به نفع خود وی و حزب لیکود او باشد، در جهت منافع ملی ایالات متحده نیست.

هم اکنون نزدیک به سی سال و اندی است، که میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده مقابله و جنگ اعلان نشده ای در جریان بوده است و در سال های اخیر این مناقشه بر سر برنامه هسته ای ایران بیشتر گردید.رئیس جمهور جدید ایران باپیام و ندای آرامش و صلح و اعتدال پا پیش گذاشته است، و فرصتی برای هر دو کشور به وجود آمده است که به جنگ اعلان نشده میان خود پایان دهند. قطعا حصول به یک توافق و پایان دادن به خصومت های دیرینه و بازگشت ایران به میان جامعه بین المللی، دنیا را مکان امن تر ی خواهد کرد و مبانی صلح را تقویت می نماید.

بی تردید دادن پاسخ مثبت و یا گفتن "بله " به طرف مقابل و یا احتمالا دشمن کار سهل و آسانی نیست. در این مورد البته در سیاست خارجی آمریکا موارد و مثال های متعددی وجود داشته است که می توان بدان اشاره کرد. همه می دانیم در جریان جنگ سرد، ایالات متحده ( چه در دوره دولت های جمهوری خواه و چه دولت های دموکرات که در این کشور قدرت را در دست داشته اند)، با اتحاد جماهیر شوروی سابق برای کاهش و خلع سلاح به مذاکره نشست، در حالی که در همان موقع، شوروی دشمن اللابد و همیشگی ایالات متحده محسوب می شدو این دو لبر قدرت در گیر رقابت خطرناک و کشنده ای بودند. قطعا برای دولت آمریکا در آن موقع مشکل بود که بتواند تندرو ها ی مخالف با این مذاکرات را مجاب و قانع کند..چون تند روها استدلال می کردند که طرف مقابل ( شوروی ) قابل اعتماد نیست. اما این شهامت رئیس جمهور ریچارد نیکسون و جانشینانش ( اعم از جمهوری خواه و دموکرات ) بود که مذاکرات کاهش و خلع سلاح ادامه یافت. هر چند در آن موقع هم افرادی همفکر نتانیاهوی فعلی بودند که اقدام دولت آمریکا را ابلهانه توصیف می کردند. اما دیدیم همین " بله "گفتن به روس ها نه تنها کاهش و خلع سلاح هسته ای را سبب شد بلکه زمینه های فراوان دیگری برای همکاری میان دو قدرت بزرگ جهانی را فراهم نمودو مهم تر از همه به صلح و ارامش و ثبات جهانی کمک کرد.

در ارتباط با عراق، ایالات متحده به جای این که روش منطقی در قبال صدام حسین و به طور کلی کشر عراق در پیش گیرد از همان ابتدا، حال با چه انگیزه و تحت فشار چه گرو هائی، بر طبل جنگ کوبید و راه حل نظامی را برای عراق انتخاب کرد و دیدیم که در طول هشت سال حضور نظامی در عراق چه مصائب و مشکلاتی را برای آن کشور، صلح و امنیت خاور میانه و بالاخره خود ایالات متحده به وجود آورد.

 به خاطر دارم ( نویسنده مقاله، راسل ) در سال 1997 در وزارت دفاع آمریکا ( پنتا گون ) کار می کردم و در همان موقع خانم مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجه در دانشگاه "جورج تاون " برای ما سخنرانی می کرد. در همان زمان صحبت وزیر امور خارجه آمریکا حول محور تغییر ر|زیم در عراق بود. در واقع دولت آمریکا تمام در های مثبت و پاسخ های "بله " را بروی حکومت وقت عراق بسته بود. به یاد می آورم هیچ کس در میان آن جمع مخاطبین خانم آلبرایت موافق با تغییر رزیم عراق با استفاده از نیروی نظامی نبود. اما به دلیل فشار نو محافظه کاران در آمریکا دولت کلینتون مجبور شد ه بود چنین سیاستی را در پیش بگیرد، که همین سیاست سر انجام در سال 2002 منجر به حمله نظامی به عراق توسط خلف جمهوری خواه وی شد، جنگی فاجعه بار از نظر انسانی، اقتصادی و نظامی برای همه طرف های در گیر در آن. در همان موقع خود من گزارشی برای وزیر دفاع وقت نوشته و با دلایلی دولت آمریکا را از حمله نظامی به عراق بر حذر داشته بودم ولی متاسفانه هیچ کس به نظرات من و دیگران همفکر من که شمار ما کم هم نبود اعتنائی نکرد.

بدین ترتیب می توانیم بگوئیم پاسخ مثبت و یا "بله" گفتن به نداهای توافق و مذاکره دقیقا می تواند کار و حل معضلات را آسان سازد.

در مورد ایران، ایالات متحده انگیزه ها و دلایل زیادی دارد که به ندای تفاهم پاسخ مثبت دهد و بله بگوید. البته قطعا فرایند مذاکره میان دو طرف و دیالوگ میان دو کشور، از راهی که ایالات متحده در مورد توافق با شوروی در پیش گرفت اسان تر نیست و فراز و نشیب های خود را دارد. قطب بندی ها و چند دستگی سیاسی در داخل آمریکا که لایی اسرائیل از آن بهره برداری می کند، قطعا دولت اوباما را با چالش های خطرناک و جدی مواجه خواهد ساخت. کما این که در نامه ای که در 23 سپتامبر، هفتادو نه سناتور به اوباما نوشتند، حاکی از این است که جریان و تحولات به طرفی هدایت می شود که می خواهند به ایران "نه" بگویند. نتانیاهو با صحبت ها و حرف های تند و تحریک آمیز خود به این تند روی هفتادو و نه سناتور دامن زده و خواهد زد البته خوشبختانه در ارتباط با ایران، قضیه روشن تر و شفاف تر است و این خود در صورتی که عملی شود مشکلاتی را از پیش پای هر دو طرف بر خواهد داشت. بدین توضیح که ایران موافقت کند به تعهدات خود در قبال " ان.پی.تی " عمل کند و با آزانس بین المللی انرزی اتمی همکاری نماید در مقابل ایالات متحده باید موافقت کند تا تحریم ها علیه ایران لغو شود و آماده برای نوعی "مصالحه " با ایران شود. در صورتی که ایران به اقداماتی که مذکور افتاد عمل کند.

خوشبختانه، ایالات متحده در مورد سوریه نیز به همین صورت عمل کرد و در واقع توانستند در ارتباط به با کنترل و از بین بردن سلاح شیمیائی در سوریه به نوعی مصالحه دست پیدا کنند و به امحای سلاح شیمیائی حکومت بشار اسد برسند..اتخاذ چنین گزینه هائی هر چند ممکن است نتایج فوری حاصل نکند، اما می تواند نتایج مثبت و سرنوشت سازی در بلند مدت به بار آورد.

لازم است یاد آور شود، که ایالات متحده باید گزینه " بله" گفتن را به ندا های پیشنهاد ات و نداهای ایران به جای گزینه نظامی به روی میز بگذارد و در مقابل فشار جنگ طلب ها و کسانی که جنگ و مقابله را ترجیح می دهند مقاومت نماید.با گفتن بله توسط آمریکا به طرف مقابل ( یعنی ایران ) قطعا جهان مکانی امن تر برای زندگی خواهد بود ؛ پس از یک دهه جنگ در خاور میانه مسئولیت ما ( آمریکا) این است که در شرایط فعلی نیرو و قدرت و توان خود را روی این گزینه یعنی بله گفتن و پاسخ مثبت به نداها ها و پیشنهادات مصالحه متمرکز کنیم."

البته ضمن این که نظرات نویسنده مقاله آقای راسل منطقی و توام با واقع بینی است اما در مورد برخی از موضوعات شاید بی توجهی کرده است. مثلا این که قطعا باید بداند ایران "ان.پی.تی. " را امضا کرده و بهآن عمل کرده و پایبند است و حال آن که اسرائیل از ابتدا آن را امضا نکرده و نپذیرفته است و عضو آن نمی باشد. ثانیا نویسنده شاید بهتر بود به این موضوع توجه می کرد و یا به دولتمردان آمریکا توصیه می نمود که در پاسخ مثبت دادن. یا به زعم آقای راسل "بله گفتن" توجه نماید که در روابط با دیگران که ندای صلح و تفاهم سر می دهند، نیاید آن را از سر ضعف تلقی کند و باز هم موضوع بازی "برد – باخت " را در ذهن داشته باشد، احتمالا در مورد توافق با شوروی نیز بازی برد- برد بوده که به نتیجه رسیده و در نتیجه هر دو طرف از مزایای آن بهرمند شدند.

کلید واژه ها: ایالات متحده


نظر شما :