هفتاد و هفتمین بخش از کتاب جدید هیکل درباره مبارک

روزی که پسران مبارک به جان هم افتادند

۲۲ شهریور ۱۳۹۲ | ۲۲:۳۰ کد : ۱۹۲۱۲۹۶ اخبار اصلی خاورمیانه
وقتی که نهاد نظامی با موروثی شدن قدرت با محافظه کاری برخورد کرد و در طول رای گیری برای اصلاح قانون اساسی در بند ویژه مربوط به موروثی شدن واکنش ضمنی از خود نشان داد، اما با وجود اعتراض های روز به افزایش این قانون تصویب شد که با مخالفت روشن مردم مواجه شد
روزی که پسران مبارک به جان هم افتادند

دیپلماسی ایرانی: محمد حسنین هیکل، روزنامه نگار مشهور مصری و جهان عرب به تازگی کتابی را با عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" به رشته تحریر در آورده است که در آن به زندگی سیاسی مبارک و چگونگی رسیدنش به قدرت، تداوم ریاست جمهوری اش تا تظاهرات میدان التحریر و سرنگونی او می پردازد. همان طور که از عنوان کتاب پیدا است، دوران حکومت مبارک و زمانه ای که باعث شد او به قدرت برسد و از تریبون های سخنرانی به ریاست جمهوری منصوب شود تا میدان التحریر که در حقیقت انقلابی علیه او را شکل داد، موضوع اصلی این کتاب است.

روزنامه الشروق مصر روزهای پنج شنبه و روزنامه السفیر لبنان روزهای دوشنبه هر هفته با هماهنگی هیکل هر بخش این کتاب را منتشر کرده اند. دیپلماسی ایرانی نیز در نظر دارد هر هفته در روزهای جمعه به طور مرتب همه بخش های این کتاب را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان قرار دهد. هیکل برای این کتاب خود ملاحظه و مقدمه ای نوشته است که ما نیز در دیپلماسی ایرانی عینا آنها را منتشر کردیم.

تا کنون هفتاد و شش بخش از این کتاب در اختیار خوانندگان قرار گرفته است که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند، اکنون هفتاد و هفتمین بخش از کتاب هیکل تحت عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" در اختیارتان قرار می گیرد:

بر اساس اخباری که از پیرامون ریاست جمهوری به بیرون درز کرد، رئیس جمهور دیگر به کسانی که برای موروثی شدن حکومت اصرار می کردند می گفت که بیش از این نمی تواند مطالبه آنها را پیگیری کند و آنها باید فشارهای خود را کاهش دهند برای این که نهاد نظامی راضی به موروثی شدن حکومت نیست. او خودش همه تلاشش را می کرد تا همه را قانع کند و هشدار دهد، اما مقاومت ها عصیان گرایانه بود، مساله به این سادگی که او تصور می کرد نبود، آنها می خواستند همین الآن آن چه می خواهند عملی شود و الا فرصت از دست می رفت.

از محیط ریاست جمهوری داستان ها و قصه هایی از مشاجره هایی که به داد و فریاد کشیده بود به بیرون درز کرد.

در حالی که حقیقت کاملا پیچیده بود.

این درست است که نهاد نظامی عملا مخالفت می کرد و می خواست مخالفتش را در مقابل پرزیدنت مبارک معروف کند. اما این هم صحیح است که مبارک نیز از این مخالفت نهاد نظامی که دائما تکرار می کرد و به او فشار می آورد، استفاده کرد برای این در اعماق وجودش از صحبت کردن درباره موروثی کردن حکومت متنفر بود!!

و در حقیقت هم وقتی که نهاد نظامی با موروثی شدن با محافظه کاری برخورد کرد و در طول رای گیری برای اصلاح قانون اساسی در بند ویژه مربوط به موروثی شدن واکنش ضمنی از خود نشان داد، اما با وجود اعتراض های روز به افزایش این قانون تصویب شد که با مخالفت روشن مردم مواجه شد که باعث شد ژنرال «محمد حسین طنطاوی» نظرش را بیان کند و بگوید که «خودش و همه فرماندهان ارتش از رئیس جمهور می خواهند که قواعد مستقر در سیاست مصر را رعایت کند و نیروهای مسلح هر گونه اصطکاکی را با دخالت در امور سیاسی رد می کند.» (ارتش همیشه به این تعهد خود پایبند بوده مگر یک بار در طول تظاهرات "غذا" در 17 و 18 ژانویه 1977 که امور از کنترل پلیس خارج شد و ژنرال «محمد عبدالغنی الجسمی» وزیر وقت دفاع تحت شرایطی پذیرفت که نیروهای مسلح وارد عمل شوند و کنترل را به دولت باز گردانند و دولت اعلام کند که افزایش قیمت ها را لغو می کند، و بعد از آن وقتی که دیگر دلیلی برای تظاهرات نبود، نیروهای مسلح به کمک دولت آمده تا ثبات و صلح داخلی را به کشور باز گرداند!!)

و اکنون پیام روشن بود، ژنرال طنطاوی خود می گوید که نیروهای مسلح نمی خواهد خود را درگیر مشکلات داخلی که با مخالفت مردمی با قبول موروثی شدن مواجه شده، کند.

●●●

اما عجیب این که پرزدینت مبارک تا کنون هیچ گاه تا این اندازه خود را در تنگنا و در معرض هشدار نمی دید، نشانه های بسیاری وجود داشت که نشان می داد خودش هم چنین چیزی را قبول نکرده است، این قضیه یک مساله روانی بود که نیاز به یک بررسی عمیق و طولانی داشت!!

از این بسیار عجیب تر این که رئیس جمهور مبارک خودش می دانست که بیش از این باید به فکر به یافتن عروسی مناسب برای پسرش به عنوان جزئی از فرایند آماده سازی او برای به ارث بردن ریاست جمهوری باشد، چرا که برای جامعه محافظه کاری مثل جامعه مصر سخت است که بپذیرد فردی «عزب» رئیس جمهور آن باشد!!

●●●

مثل همیشه که هر عملی را عکس العملی است، کما این که مخالفت طبیعی با هر پدیده ای واکنش های مضاعف به دنبال خواهد داشت، به این ترتیب شایعه ای به راه افتاد مبنی بر این که صحبت از موروثی شدن حکومت آثار سلبی بر فضای خانواده ریاست جمهور گذاشته است، برای این که پسر بزرگ تر احساس کرد که برادر کوچک تر شانسش بیشتر شده است، و به این ترتیب میان دو برادر اختلاف هایی پیش آمد که کار را به دعوا کشاند، و به رغم وجود همه این اختلاف ها دو برادر در ملا عام این گونه وانمود می کردند که رابطه برادری میانشان وجود دارد، و برادر بزرگ تر – که خود را صاحب این حق طبیعی می دانست (البته اگر کسی حقی داشت) – به سمتی می رفت که ابراز وجود کند و شاید به همین دلیل بود که ورزش را مکانی برای ابراز وجود خود می دید، به هر حال بازی های فوتبال فضای مناسبی بود به ویژه که خود از عاشقان آن بود (که در نتیجه به این ترتیب او به طرفدارانش نزدیک تر می شد که به هر حال آنها حزب اکثریت در کشور محسوب می شوند).

در بازی های مصر و الجزایر پسر بزرگ تر به میان مردم آمد در حالی که تصور می کرد که این کار او بیانگر حس میهن دوستی اوست – بدون این که واقعا دلیلی برای این کارش داشته باشد – حتی کار را به جایی رساند که شخصا از سفیر الجزایر خواست که از مصر برود و از صفحات تلویزیون علنا به او می گفت: منتظر چه هستی تا بروی؟!! و حرف هایی را به کار برد که باعث تخریب روابط میان دو کشور شد، و به این ترتیب برادر بزرگ تر به سمتی رفت که حملاتش را افزایش دهد تا ابراز وجودی در افکار عمومی کرده باشد، از جمله این که دیدارهایی – غیر علنی – را با برخی نویسندگان معروفی که مخالف برادر کوچکتر و تسلیم حکومت به او بودند، برای خودش ترتیب داد!! و این مساله خلائی نگران کننده در خانه ریاست جمهوری در کنار دیگر تنش ها به وجود آورد. و به این ترتیب روابط دو برادر به وضعیت بسیار تاسف آوری رسید که برای پدر واقعا بسیار گران تمام شد!!

ادامه دارد...

کلید واژه ها: محمد حسنین هیکل


نظر شما :