از آزادی مبارک تا حبس مرسی و رخ نمایی ژنرال ها
مردی که سرنوشت انقلاب را تغییر داد
دیپلماسی ایرانی: گویا تمامی تحولات به عقب بازگشته است. حسنی مبارک رئیس جمهوری که در دومینوی تحولات جهان عرب پس از همتای تونسی خود راهی زندان شده بود ، ساعاتی پیش به حکم دادگاه آزاد و به بیمارستانی که گفته می شود محل حصر وی خواهد بود منتقل شد. محمد مرسی نخستین رئیس جمهور قانونی مصر که در نخستین انتخابات این کشور پس از برکناری مبارک بالاترین میزان آرا را به دست اورده بود در نتیجه کودتایی نظامی که ژنرال السیسی آن را هدایت کرد از کار برکنار و بازداشت شد. تلاش های ارتش برای کنار زدن اخوان به برکناری مرسی و تشکیل دولت موقت منتهی شد و در حال حاضر روند بازداشت سران اخوان در شرایطی ادامه دارد که ارتش اخوان را به قرار گرفتن درج نام ان در لیست نهادهای تروریستی تهدید کرده است. اخوانی که در سالهای حضور مبارک در قدرت هم برای فعالیت های زیرزمینی خود هزینه های سیاسی بسیاری پرداخت کرده بود در سایه روزهای پس از مبارک هم به تیغ حکم لیبرال هایی که مرسی را تمامیت خواهی تمام عیار و نه رئیس جمهوری برای همه می خواندند ، محکوم به فنا شده است. به خشونت کشیده شدن درگیری ها میان ارتش و طرفداران اخوان و تصاویر اجساد بر روی هم انباشته شده در میدان های متفاوت قاهره زنگ خطر را برای اروپایی ها و امریکایی ها به صدا در آورده است. کاترین آشتون به نمایندگی از اتحادیه اروپا از قطع کمک های قاره سبز به مصر خبر می دهد و امریکایی ها هم کمک های مالی خود را به مصر به حالت تعلیق درآورده و البته از رزمایش مشترک واشنگتن و قاهره هم دیگر خبری نیست. در این فضا اسرائیل و عربستان مدیریت بحران در مصر را بر عهده دارند. آل سعودی که دو سال پیش از اقدام امریکا در خالی کردن پشت حسنی مبارک به خشم امده و چشم دیدن اخوان المسلمین را در مصر نداشت اکنون هم مبارک را آزاد کرده و هم جریان اخوان را به قهقرا سیاسی فرستاده است.اسرائیلی ها نیز ترجیح می دهند با لیبرال ها و ژنرال های ارتش در مصر همسایه باشند تا اخوانی هایی که حتی با شعار اعتدال هم می توانند روزی به سمت رادیکالیسم پیش بروند. با دکتر احمد بخشی،استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل افریقا در خصوص ریشه های ناآرامی ها در مصر ، چرایی شکل گیری اختلاف های خونین میان ارتش و اخوان ، نقش اسرائیل و عربستان در این بحران ، احتمال برقراری مصالحه سیاسی در این کشور و حد و بسط رابطه اروپا و امریکا با دولت جدید به گفتگو نشستیم:
چرا سرانجام انقلاب مصر و وداع با دیکتاتوری حسنی مبارک به اینجا رسید؟
شاید بهتر باشد برای ریشه یابی این مسائل اندکی به عقب بازگردیم. تحولات مصر با سرنگونی رژیم مبارک و سپس دوران پسا مبارک آغاز شد . اخوانی ها در انتخابات ریاست جمهوری با پیروزی محمد مرسی به اوج قدرت رسیدند اما تحولاتی که امروزه شاهد آن هستیم به ناظران نشان داد در جامعه مصر علاوه بر مولفه اخوان المسلمین و اسلام گرایان، دو مولفه دیگر یعنی لیبرال ها و ارتش نیز حضور دارند. در انتخاباتی که با رقابت محمد مرسی و احمد شفیق برگزار شد پیروز میدان محمد مرسی بود اما با 51 درصد آراء . در همان زمان هم گفته شد که که چنین رایی بسیار شکننده است. (با وجود آنکه تمامی اسلام گرایان با تمامی اختلاف ها در خصوص محمد مرسی توافق کرده بودند).
به نظر می رسد دلیل اصلی و زیربنایی این نوع تحولات در مصر چند نکته است:
- چینش دولت و مدیران توسط محمد مرسی که به تدریج گروه های لیبرال و ارتش را از صحنه سیاسی حذف کرد و عملا کشور را تبدیل به یک حزب یا جریان به نام اخوان المسلمین کرد. در طول مدت حکومت محمد مرسی گفتمانی میان مردم مصر غالب شد که این کشور از یک دیکتاتوری با عنوان دیکتاتوری مبارک به دیکتاتوری مرسی تبدیل شده است.
- کمرنگ شدن نقش ارتش . این استراتژی در حالی دنبال شد که ارتش در ساختار مصر نقش بسیار مهمی دارد. در خاورمیانه دو سه کشور هستند که نمی توان مولفه ای به نام ارتش را در آنها نادیده گرفت که این سه کشور عبارتند از مصر، ترکیه و پاکستان. بنابراین نگاه محمد مرسی به ارتش سبب شد تا ارتش به فکر مداخله در امور سیاسی بیفتد.
- محمد مرسی جامعه را به سمت قشون کشی سیاسی پیش برد بدین معنا که نتوانست به مطالبات مردم پاسخ دهد. زمانی که خواسته های مردم برآورده نشود به سمت اعتراض های سیاسی پیش می روند. همانطور که شاهد بودیم سال گذشته لیبرال ها در یک میدان بودند و اخوانی ها و حامیان دولت مرسی در سوی دیگر. تمامی دغدغه های مرسی نیز به سمت مسائل سیاسی و حل و فصل این مسائل رفت و از کار ویژه اصلی دولت غافل شد. در نتیجه شکاف میان دولت، ارتش و لیبرال ها آغاز شد. بنابراین شاهد علنی شدن این شکاف در مدت زمانی چند روز مانده به کودتای ارتش بودیم و حتی طوماری با امضای 20 میلیون نفر علیه مرسی جمع آوری شد.
در نهایت این شکاف سبب جمع شدن در میدان های مختلف مصر شده و ارتش با اینکه به سمت لیبرال ها گرایش هایی داشت اما با دادن سه شبانه روز اولتیماتوم دست به کودتا زد. مساله این بود که ارتش سعی داشت از طریق این دخالت ها به نوعی مشروعیت ایجاد کند. با این عنوان که فضای جامعه مصر دچار ناآرامی شده و وظیفه ارتش نیز رفع اینگونه مسائل است. اما پس از آن شاهد بودیم که ارتش چگونه به بطن جامعه و تحولات آن ورود پیدا کرد و در نتیجه آنچه که در طول این یک ماه پیش آمد را رقم زد.
با این اوصاف چرا اقدام ارتش تبدیل به جرقه ای در انبار باروت شد؟
نکته اینجاست که پس از ورود ارتش اگر از مردم مصر و مخالفان مرسی و یا حتی بسیاری از تحلیلگران در خصوص اقدام ارتش سوال می شد آنها اذعان داشتند که عمل ارتش کودتایی در راستای خدمت به نظام و مردم بوده است. در عمل نیز این دوگانگی پدید آمد که این نظام میان مشروعیت و کارآمدی در تعارض است، بدین معنا که حامیان محمد مرسی وی را رئیس جمهور قانونی و شرعی خود می دانستند و خواستار بازگشت او بودند، از سوی دیگر ارتش نیز اعلام کرد به دلایل مختلفی دست به این اقدام زده است چراکه گروه مخالف حامیان مرسی یعنی لیبرال ها طوماری علیه همین مشروعیت و کارآمدی محمد مرسی جمع کرده اند و در نتیجه آنها خواسته بسیاری از مردم را برآورده کرده اند.
اگر این جریان پایان پیدا می کرد فضا به گونه ای بود که پس از مدتی مثلا شش ماه یا یک سال اجازه داده می شد که ارتش و لیبرال ها انتخاباتی برگزار کنند که به احتمال زیاد انتخاباتی که لیبرال ها و ارتش برگزار می کردند نتیجه اش به نفع لیبرال ها می شد.اما با توجه به اینکه حامیان محمد مرسی از خواسته های خود کوتاه نیامدند و از سوی دیگر ارتشی ها نیز بن دندان خود را نشان دادند فضا به این سمتی پیش رفت که شاهد هستیم. بدین معنا که در طول این فرایند پیش از به خشونت کشیده شدن آن شاهد بودیم که البرادعی و برخی از چهره های اخوان المسلمین با میانجیگری اتحادیه اروپا و امریکا و کشورهای منطقه موافق بودند. حتی در خبرها داشتیم که دو هفته پیش از کشتار دولت امریکا و اروپایی ها اعلام کرده بودند که ارتش هرگز نباید دست به سلاح ببرد، اما در مقابل السیسی دست به این اقدام زد و چنین حرکتی نیز به معنای خریدن مشروعیت در بحث داخلی و انجام بسیاری از تسویه حساب های سیاسی بود. به معنای روشن تر با کودتای ارتش و کشتار جمعی از حامیان اخوان فضا ناامن شده و پس مدتی اعلام می کنند که اخوانی ها غیرقانونی هستند و دست به زندانی کردن سران و رهبران اخوان السملین می زنند.
در فضای ملتهب مصر که شیخ الازهر هم آن را به قرار گرفتن در آستانه جنگ داخلی تشبیه کرده است آیا می توان به شکل گیری مصالحه سیاسی میان طرفین دعوا امیدوار بود؟ در این فضا آیا یک میانجی خارجی مولفه ای لازم نیست ؟
البته که این فرایند در داخل جامعه مصر قابل حل نیست. نمی توان انتظار داشت که عبور از فضای موجود با گروه های داخلی مصر امکان پذیر باشد چر اکه به نوعی یک شبه جنگ داخلی و خصومتی شکل گرفته و عملا جامعه مصر به موافق و مخالف تقسیم شده است.همچنین بحث ورود نظامیان پیش آمده است که دیگر گروه های داخلی کلید حل این مشکل را در دست ندارند. در چنین فضایی مساله میانجیگری و واسطه های بین المللی مطرح می شود که در طول چند روز گذشته معاون سیاسی دبیرکل سازمان ملل به قاهره رفته است و این مساله با توجه به فرایندی که پیش آمده و نقش اساسی که مصر در اتحادیه عرب و جهان اسلام دارد باید حل شود. حال برای مصر چند سناریو در پیش رو داریم:
- در بسیاری از کشورهایی که دچار بحران می شوند سازمان ملل متحد فردی را برای پیگیری مسائل آن کشور معرفی می کند همانند آنچه که در سوریه اتفاق افتاده و اخضر ابراهیمی با همین عنوان انتخاب شده است. بنابراین باید منتظر آن باشیم که در آینده نزدیک از سوی اتحادیه عرب و سازمان ملل فردی به عنوان میانجی معرفی شود.
- اگر ارتش این میانجی را نپذیرد این احتمال هم وجود دارد با توجه به اینکه بخشی از جامعه مصر و ارتش مصر اسلام گرا هستند، اگر السیسی نتواند این مشکل را حل کند یک ضد کودتا در بدنه ارتش و توسط آنها برای پایان دادن به این فضا صورت گیرد.
- اخوان المسلمین باید بپذیرد که دیگر نمی تواند محمد مرسی را به ریاست جمهوری بازگرداند. از سوی دیگر باید شرایط موجود را با حکمیت بین المللی برای مرحله گذار بپذیرد، بدین معنا که در مرحله گذار یک دولت ائتلافی تشکیل شده و انتخاباتی برگزار خواهد شد که اخوانی ها هم می توانند در آن شرکت کنند و همچنین آنها باید این مساله را نیز بپذیرند که ممکن است در انتخابات آینده حامیان آنها کاهش پیدا کرده باشند. بنابراین اخوانی ها باید با تشکیل اتاق فکری در سیاست ها و در بحث چینش رهبران تجدید نظری کرده تا بتوانند برای چهار یا پنج سال آینده برنامه هایی داشته باشند.
رژیم صهیونیستی با دولت جدید مصر رابطه دارد و حتی صبحت از این شده که السیسی با تلاویونشین ها ارتباط برقرار کرده است. نقش اسرائیل در مصر پس ازمرسی چه بوده؟ محمد مرسی که خطری برای تلاویو نداشت و شاید بتوان گفت تفاوتی با زمان مبارک نداشت، چرا آنها با سقوط مرسی با دولت جدید دوستی برقرار کردند؟
در نگاه کلی اسرائیل با لیبرال ها و ارتشی ها بهتر می تواند کار کند تا اسلام گرایانی که اخوان المسلین بدنه اصلی آنها را تشکیل دهد. به این دلیل که در میان اخوانی ها طیف های متفاوتی حضور دارند از جمله آنهایی که خواهان جنگ بوده و یا طیف دیگری که خواهان صلح است و البته محمد مرسی نیز در زمره طیف میانه روها قرار داشت.
همچنین یکی دیگر از دلایل رغبت اسرائیلی ها به لیبرال ها این است که آنها با امریکا و غرب هماهنگ هستند و شاید بتوان گفت بحث روابط مصر و امریکا با ضلع دیگری با نام اسرائیل تنظیم می شود. هرچند طیفی که در مصر حاکم بود نگاه معتدلی از اسلام گرایی داشت اما رژیم صهیونیستی از این ترس داشت که ممکن است این نگاه معتدل به سمت افراط گرایی کشیده شده و در نهایت خواهان جنگ و قطع رابطه باشند. در نتیجه اسرائیل نگاه محتاطانه ای نسبت به اخوان المسلمین و به لیبرال ها احساس مطمئن تری داشت. دلیل آن است که این جریان در مصر با امریکا رابطه مطلوب تری داشته و تعامل خوبی با نظام بین الملل دارند و حتی برخی از آنها پذیرفتند که باید رژیم صهیونیستی را قبول کرد. ارتش نیز مورد اعتماد اسرائیل است چراکه با وجود آنکه چندین جنگ با آنها داشته است اما همچنان ارتش اعتقاد به بحث کمپ دیوید و تداوم آن دارد و به نوعی میان ارتش مصر و رژیم صهیونیستی هماهنگی وجود دارد.
بسیاری از کشورهای اروپایی به دنبال بازبینی روابط خود با مصر هستند، پیش بینی شما از تعمیق شکاف میان اروپا -مصر چیست؟ آیا اروپایی ها برای کاهش بحران طرحی ارائه کرده اند؟ آیا این احتمال وجود دارد که اروپا برای تحت فشار گذاشتن دولت جدید مصر از اهرم های اقتصادی استفاده کند؟
نگاه کلی که در خصوص روابط اروپا و مصر وجود دارد این است که این روابط ادامه پیدا می کند اما بحث بر سر این است که اتحادیه اروپا و یا بسیاری از کشورها در نظام بین الملل که به وضعیت موجود و دامن زدن به آشوب در مصر کمک می کنند معیاری دارند به نام دموکراسی و آزادی.
این درحالی است که ورود ارتش به صحنه سیاست و حتی خشونت آنها و در نهایت تشکیل دولت موقت چندان فضای روابط میان مصر و اروپا را گل آلود نکرد تنها زمانی روند به سوی تیرگی میان اروپا و قاهره پیش رفت که صحبت از نظامی گری شد. آنچه که در حال حاضر روابط آنها را تهدید می کند چند مساله است که به آن اشاره می شود:
- نگاه کوتاه مدتی که اروپایی ها نسبت به مصر دارند این است که با تهدید دولت موقت و ارتش فضای تنش آلود جامعه مصر را تا اندازه ای از این خشونت ها به فضای آرامش بازگردانند و از این طریق بتوانند زمینه مذاکرات میان دو طرف و جریان های درون مصر را فراهم آورند.
- اگر روند در مصر به مرحله دوم برسد و ارتش به فضای بحران دامن زند و از سوی دیگر به مولفه های گفتگو توجهی نکند سبب خواهد شد تا شاهد حضور و دخالت اروپایی ها باشیم و به طور حتم پیش شرط ها و مطالباتی را برای آنها طرح کنند. اگر مطالبات آنها یعنی دست برداشتن از خشونت و یا ایجاد دولت وحدت ملی را پاسخ ندهند این احتمال وجود دارد که فضای روابط رو به تیرگی حرکت کند. البته به نظر می رسد که در این صورت و با ورود سازمان ملل و اتحادیه اروپا و حتی اتحادیه عرب فضای جامعه مصر را تعدیل کنند. باید به این نکته نیز اشاره کرد که اگر این خشونت ها از سوی ارتش ادامه داشته باشد این احتمال وجود دارد که نه تنها اتحادیه اروپا تحریم های اقتصادی علیه آنها اعمال کند بلکه باید انتظار چنین عکس العملی را از سوی سازمان ملل هم داشت.
در شرایط کنونی باید منتظر میانجیگران باشیم که چه مولفه هایی پیش روی دولت موقت قرار می دهند و دولت موقت نیز چگونه بازی را ادامه خواهد داد . در این فرایند آنها با تحریم های اقتصادی روبرو نخواهند شد، اما در صورتی که ارتش به خشونت ها ادامه دهد ممکن است رویه مقابله با آنها بسیار سخت تر شود. در حقیقت ارتش هم اکنون به اهداف خود رسیده و با پراکنده کردن نیروهای اخوان المسلیمن و حتی با زندانی کردن رهبران و سران آنها پتانسیل اساسی آنها را گرفته است و در نتیجه ممکن است ارتش اعلام کند که در حال حاضر با دست بالاتر در مذاکرات شرکت خواهد کرد تا امتیازات بیشتری دریافت کند.
رزمایش مشترک امریکا و مصر لغو شده و کمک های مالی حمایتی امریکا نیز به حالت تعلیق درآمده است. این مسائل در حالی صورت می گیرد که ژنرال های مصری امریکا را متهم به حمایت از اخوان می کنند. نقش امریکا را پس از اقدام اولیه ارتش در مصر برای برکناری مرسی چه می دانید؟ چرا روابط آنها دچار تنش شده و آیا ممکن است این کمک ها به حالت تعلیق کامل درآید؟
امریکا نیز علیرغم آنکه این کودتا صورت گرفته و حتی جان کری هم گفته بود که این اقدام ارتش در راستای خواسته مردم بوده است مخالفت چندانی با ان نداشت اما بحث نظامی شدن فضا و خشونت سبب شده تا نگاه متفاوت تری نسبت به آنچه که روی داده در کاخ سفید شکل بگیرد.به نظر می رسد همانند اتحادیه اروپا امریکا قصد دارد از این طریق به افکارعمومی جامعه بین الملل نشان دهد که به نحوی مشروعیت جامعه بین المللی را به همراه دارد و از سوی دیگر در رسانه ها صحبت از توافق های اولیه میان ارتش و امریکا شده که ارتش با دولت موقت فضا را مدیریت کنند، اما حال که ارتش از این توافق ها پا فراتر گذاشته اند از طریق این تهدیدها اعتراض خود را به آنها اعلام می کند.
بنابراین نگاه اول این است که امریکا و اروپا به دنبال مشروعیت یابی در نظام بین الملل هستند و نسبت به خشونت ها در یک کشور واکنش نشان می دهند.نگاه دوم نیز این است که به ارتش اعلام کنند که اگر این تهدیدها ادامه پیدا کند دیگر امریکا نمی تواند کمک و همکاری گذشته را با آنها داشته باشد چرا که آنها توافق هایی که میان آنها وجود داشته را نادیده گرفته اند.نگاه سوم این است که ارتش همه مولفه ها را کنار گذارد و تنها به کشورهایی همچون عربستان سعودی و امارات متکی باشد و دیگر به امریکا و اروپا فکر نکند که در عمل هرگز چنین تئوری عملی نخواهد بود.
سعود الفیصل هم به قاهره سفر کرده تا حمایت خود را از ارتش و دولت موقت اعلام کند.با توجه به اینکه اروپا و امریکا مخالفت خود را با دخالت ارتش در مصر اعلام کرده اند چرا عربستان تا این میزان در مسائل مصر سرمایه گذاری می کند؟
عربستان و امارات در تضاد اساسی با اخوان المسلمین هستند و بر این باورند که تداوم اخوان در مصر به عنوان مرکز و مادر کشورهای عربی از نظر تولید اندیشه می تواند در آینده به بازتولید اخوانی ها در قطر و امارات و عربستان کمک کند و ساختار سیاست و دولت آنها را به چالش کشد. در نتیجه رژیم های محافظه کار عرب به این نحو از ارتش حمایت می کنند. در حالی که امریکا به نحوی احساس می کند که با بخشی از این جریان موافق است اما می داند که این جریان از دست آنها خارج شده و ارتش پا را از توافق ها فراتر گذاشته است.
تحریریه دیپلماسی ایرانی/14
انتشار اولیه: شنبه 2 شهریور 1392/ باز انتشار: دوشنبه 4 شهریور 1392
نظر شما :