آمریکا به دنبال کاهش نقش مصر در منطقه
ایران از اشتباهات منطقهای واشنگتن استفاده کند
دیپلماسی ایرانی: یک نگاه کلی به خاورمیانه، کانونی پر بحران را نشان می دهد که هر لحظه بیشتر به انفجار نزدیک می شود. بحران سوریه بیش از دو سال است که بیش از صد هزار کشته به جا گذاشته است و هیچ چشم اندازی از حل آن نیست. عراق از زمان سقوط صدام تا کنون با خشونت های هر روزه مواجه بوده است و اینک مصر، پس از سقوط دولت مرسی بیش از پیش به یک بحران جدی نزدیک شده است. کشته های هر روزه بحران مصر گواهی تشدید بحرانی است که هیچ راه حلی برای آن دیده نمی شود. آیا دستی برای بحرانی کردن این منطقه وجود دارد؟ در این میان، ایران که به تازگی با یک انتخابات پرشور مردمی و انتخاب رئیس جمهوری میانه رو تا حدی از بحران فاصله گرفته است چه سیاستی در قبال این بحران ها و جناح بندی های منطقه ای باید در پیش بگیرد. در مورد این مسائل با نصرت الله تاجیک، سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در اردن و کارشناس مسائل منطقه گفتگو کرده ایم که در زیر می خوانید:
تحولات چند ماه اخیر مصر و سقوط دولت مرسی چه تاثیری بر معادلات منطقه ای گذاشته است؟ آیا می توانیم از جناح بندی های جدید منطقه ای پس از این اتفاق سخن بگوییم؟ نقش قدرت های بزرگ به خصوص آمریکا در این بحران و جناح بندی چه بوده است؟
غرب و آمریکا در جریان کودتای ارتش در مصر دچار اشتباه فاحشی شده و الان هم در موضع متناقضی قرار گرفته اند و سیاست خارجی ایران باید از این اشتباه استفاده کند. کشتا ر مردم مسلمان مصر به هر گروهی که وابسته باشند محکوم است و متاسفانه با وضعیت پراکنده و متفرقی که جهان اسلام دارد دنیا هم از این کشتار به راحتی می گذرد.آمریکا مسئول آنچه در مصر اتفاق افتاده است، بوده و مردم مسلمان مصر نیز به این نکته بخوبی واقفند و از اینکه دولت اوباما از ابتدا حرکت ارتش مصر در خلع رئیس جمهور قانونی کشورشان را کودتا ننامیده و محکوم نکرده است سیاست آمریکا در مصر را مورد انتقاد قرار داده و محکوم می کنند؛ یعنی اگر آمریکا وجاهتی هم در میان مردم مصر داشت الان از دست داده.
به اظهارات و بیانات علنی مسئولین آمریکائی در زمینه تحولات مصر و کشتار خونین مسلمانان این کشور توسط ارتش و نیروهای امنیتی که همچنان بافت سابق و آمریکائی خود را دارند نباید دل خوش کرد. وضعیت فعلی مصر که معلوم نیست پایدار هم باشد جز با رضایت دولت آمریکا نمی توانست متحقق شود. حداقل از جهت ظاهری امتناع از کودتا نامیدن اقدام ارتش در خلع یک رئیس جمهور قانونی با هر عملکردی مادام که از حیطه قانونی خود تجاوز ننموده و به راههای خشونت آمیز علیه مردم متوسل نشده و اگر هم خطائی کرده باید از راههای قانونی دنبال می شد تائید کودتا محسوب میشود. اظهارات جان کری وزیر خارجه آمریکا که این اقدام ارتش را به درخواست مردم تلقی نمود بیانگر نیت و سیاست توطئه گرانه و غلط دولت آمریکا نسبت به منطقه است.
آمریکا به دنبال حاکمیت پارادایم جدیدی برای مدیریت تحولات و مشکلات منطقه است. مهمترین عنصر مدل جدید رفتاری آمریکا، تناقض عملکردی و نقش توطئه گونه سیاست خارجی آمریکا در منطقه و مخصوصا در مصر است. در این راستا کاستن از وزن مصر در تحولات دنیای عرب و اسلام و مخصوصا در مسئله تعاملات فلسطین و رژیم صهیونیستی از مهمترین اهداف جانبی و یا دستاورد آمریکا و همپیمانان منطقه ائی اش در تحولات منطقه است. دستاورد اصلی آمریکا تبدیل تهدیدات علیه رژیم صهیونیستی به فرصتی برای حاکمیت مجدد بر شرایط جدید منطقه ائی از طریق سیاست دو گانه: 1- تقسیم قدرت در کشورهای تاثیر گذار در قضیای اسلامی ، فلسطین و دنیای عرب و 2- کاهش وزن اثر گذاری آنها و یا برجای گذاری زمین سوخته است. روندی که در عراق، لیبی و سوریه دنبال شد و لازم است دست اندرکاران جدید سیاست خارجی کشور دیدی راهبردی در این زمینه و نحوه تنظیم سیاست خارجی اینده با غرب و آمریکا در نظر داشته باشند.
ارتش مصر یک ارتش منطقه ائی است و نه ملی که محدود در مرزهای مصر شود و نباید نقشی که آمریکا از طریق ارتش و سایر نهادهای سیاسی- اجتماعی این جامعه و مخصوصا کمکهای اقتصادی به مصر بر روند امور این کشور دارد را فراموش کرد. کودتا و دخالت مستقیم ارتش در مسائل سیاسی اجتماعی، رودررویئ با دولت قانونی که با روش دموکراتیک انتخاب شده و حالا فرضا" بد عمل کرده است! و قرار دادن خود در مقابل هواداران این رئیس جمهور که بالاخره وزنه تعیین کننده ائی در مقدرات کشور هستند نشان از آینده ائی مبهم در صحنه مصر و به تبع آن دنیای عرب و مسائل و مشکلات اسلامی دارد که تمامی به نفع رژِیم صهیونیستی و با چراغ سبز و مداخله آمریکا صورت گرفته است. و ایران نیز باید این تحولات را با حساسیت ویژه ائی دنبال کند تا بتواند از اشتباهات آمریکا در منطقه بدلیل عدم شناخت نیروهای موثر بر تحولات به نفع سیاستهای منطقه ائی خود سود ببرد زیرا این تحرکات آمریکا به سوریه و مصر خاتمه نخواهد یافت و احتمالا" اگر کشورهای منطقه هوشیار نباشند گردباد آن به لبنان نیز خواهد رسید.
تاثیر تحولات اخیر در مصر را بر محور ترکیه- عربستان و قطر که در بحران سوریه با همدیگر همراه و متحد بودند را چگونه می بینید؟
محور ترکیه- عربستان و قطر در بحران سوریه هم نتوانستند با یکدیگر تا آخر همراه و متحد باشند. زیرا هر کدام هدف خاصی داشتند که نتوانست به اجرای کامل سیاستهای آمریکا در منطقه منجر شود. و اتفاقا شکست آنها در سوریه نشان از عدم شناخت آنها و همچنین آمریکا نسبت به مسائل منطقه است. راه انداختن جنگهای نیابتی در سوریه با پولهای عربستان و قطر و ارسال تسلیحات غربی و فراهم کردن فضای تبلیغی و رسانه ائی بین المللی صهیونیستی و تدارکات و پشتیبانی ترکیه صرفا" برای بهم زدن توازن منطقه ائی بود. نه تنها آمریکا بلکه این سه کشور هم در موضع تناقضی در منطقه گرفتار شده اند و عنصر مقاومت در فلسطین را هم از حیز انتفاع ساقط کردند. هم حماس را از سوریه آواره کردند و هم حامیان مصری آنها را سرکوب. با اخوان المسلمین سوریه خوبند و به خون اخوان المسلمین مصر تشنه! اینها فضاهای تنفسی سیاست خارجی ایران است ولی متاسفانه ایران هم درگیر انتخابات و تشکیل دولت جدید شده است و کمتر سیاست خارجی در این زمینه و استفاده از اشتباهات این کشورها و مخصوصا آمریکا توانسته است استفاده کند.
تغییر دولت در ایران را تا چه اندازه بر این معادلات منطقه ای تاثیر گذار می دانید؟ به خصوص این که در سالهای گذشته سیاست ایران و عربستان با همدیگر در تضاد بوده و در مقابل رابطه ایران با قطر بهتر بوده است. آیا تصور می کنید در این وضعیت تغییری می شود؟
جنس نتیجه انتخبات 24 خرداد 92 جنس متفاوتی است که صرفا" تعیین یک دولت جدید با گرایش متفاوت نسبت به دولت قبلی نیست بلکه نتیجه انتخابات می تواند باعث یک تغییر کیفی در تقویت کشور و نظام باشد که در صورت فهم دقیق پیام مشارکت مردم میتواند روند جدیدی در مدیریت تحولات سیاسی- اجتماعی باز تولید نماید. مشارکت مردم در انتخابات و توجه به خواست آنها از سوی دولت و حکومت یک قدرت جدید تولید می کند و این امر به نوبه خود بعنوان یک برگ برنده باید در صحنه خارجی و توسط دست اندرکاران سیاست خارجی تبدیل به قدرت و منفعت ملی شود. ایران دارای منافع گوناگونی در دنیا و منطقه است که بسته به مجموعه توانمندیهای داخلی و موقعیت منطقه ائی و جهانی اش باید آنها را به منافع ملی تبدیل کند. الان نیز با این فضائی که بوجود آمده منافع ایران با استفاده از نقاط قوت و اهرمهائی که اعم از خارجی، داخلی: سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تاریخی دارد باید تبدیل به قدرت برای حرکت، تغییر و تاثیر گذاری سازنده و موثر بر روند تحولات در داخل و خارج از کشور شود.
از ابتدا همه کارشناسان توصیه می کردند که قطر ظرفیت این مقدار سرمایه گذاری را ندارد و ملاقات امیر قطر با رئیس جمهور ایران با دمپائی را نشان از این بی ظرفیتی می دانستند. تحولات جانشینی اخیر در قطر و سیاستهای جدید منطقه ائی این کشور و گرفتن پرونده سوریه از آنها توسط آمریکا که در اختیار عربستان گذاشته شده است تائید نظرات کارشناسی بود. رابطه تا حدی با قطر مطلوب است که بتواند در راستای راهبردهای منطقه ائی ایران باشد و نه تا حدی که جلو رفت و بعد در جریان سوریه دچار توقف و بحران شد.
در مورد عربستان مسئله فرق می کند. الان شرایط جدیدی در منطقه حاکم شده و عربستان نیز خیلی لخت و عریان شمشیر را از رو بسته است. نسل جدید و متفاوتی در عربستان در حال گذار به حاکمیت هستند. بر خلاف قطر که فعلا" مسئله حاکمیتی را به گونه ائی حل کرده است، عربستان درگیر یک بحران جانشینی است. مهمترین اختلاف ایران و عربستان ظاهرا" در زمینه نحوه تعامل دو کشور در صحنه سوریه بوده است ولی این تمام ماجرا نیست. عربستان در جریان خیزش مردم مسلمان خاورمیانه بدنبال تخلیه پتانسیل نیروهای مخالف دولتهای منطقه است و لذا همه آنها را به داخل سوریه کوچانده تا هم حکام منطقه از شر آنها راحت باشند و هم از حاکمیت سوریه را بخود وابسته سازد تا بعد به لبنان برسد. همین سیاستهای متضاد باعث شد که پرونده سوریه به دست سعودیها برسد و ترکها نیز متوجه اشتباه خود در جریان سوریه شدند که یک سوریه ناامن چه خطراتی برای آنان خواهد داشت.
با توجه به تضاد ترکیه و عربستان در مسئله سوریه، به نظر شما ایران در نهایت امر به ترکیه نزدیکتر محسوب می شود یا عربستان؟ یا ایران راه سومی را در نظر می گیرد؟
اولا" این سه کشور بهمراه آمریکا در ارتباط با سوریه و ایران اشتباه راهبردی در منطقه داشته اند و باید مابه ازای آنرا به ایران و سوریه بدهند. زیر ساختهای سوریه تخریب و کشور ویران شده است. همه کشورهای غربی که از اقدام شورشیان در سوریه حمایت کردند و مخصوصا" این چهار کشور باید هزینه بازسازی و خسارات این جنگ نیابتی را بدهند. پرونده سوریه بطور عام برای دولت عربستان و سیاست منطقه ائی اش و برای بندر بن سلطان که برای تثبیت موقعیتش در خاندان سعودی این پرونده را بدست گرفته و حتی تا روسیه می رود بطور خاص، مسئله مرگ و حیات سیاسی شده است. لذا نباید به راحتی از این جاه طلبی سعودیها گذشت. ترکیه نیز مشکلات ساختاری زیادی دارد که با درگیر شدن در ماجرای سوریه بعضی از آنها رخ نشان دادند. من منطقه گرائی را در این شرایط با مخاطراتی همراه می بینم. اصولا" من معتقد به نگاه به درون در شرایط کنونی هستم. نه اینکه منفعل بشویم بلکه بار سیاست خارجی را کم کنیم و از مزیتهای نسبی خودمان و اشتباهات آمریکا و شرکایش در منطقه سود ببریم. تقویت جبهه مقاومت، سازندگی در سوریه با کمک مجامع جهانی، دولتهائی که مخالف تحرکات آمریکا در این کشور بودند و نیروهای ایرانی، جلوگیری از کشیده شدن شعله جنگهای نیابتی به لبنان و... شاید بهتر از انتخاب صفر و یکی عربستان و یا ترکیه باشد که خود این کشورها هم از مشکلات داخلی و خارجی مصون نیستند.
منطقه در تب و تاب تحولاتی است و آسمان سیاست خارجی ایران و منطقه خاورمیانه به شدت غبار آلود و نگران کننده است ولی منابع اختلافات در زمینه تحولات این منطقه و نحوه برخورد با آن خطی و با یک پارامتر مثلا" هسته ائی یا سوریه و یا شکلی نیست که با روی کار آمدن دولتی جدید با هر گرایشی ابتکارات فردی و راه حلهای خلق الساعه بتواند راهگشا باشد بلکه ماهوی و حاصل تضادهای متعدد منافع ژئوپلیتیکی بین کشورهای درگیر منطقه و فرا منطقه ائی است. ماهوی بودن و شکلی نبودن به این معنا است که یکطرف صرفا" چه ایران باشد چه ترکیه و عربستان فارغ از اهداف اطراف ذینفع که همگی عناصر و عوامل مهمی هستند نقش چندانی در حل این قضیه ندارد. یعنی هر گونه قطب بندی و اراده برگرداندن آرامش به منطقه به تنهائی برای حل پیچید گیهای روند کنونی مناسبات منطقه ائی شرط لازم هست ولی کافی نیست، زیرا منابع آغاز و کنترل تنش در اختیار هیچیک از اطراف نیست. این سخن به معنای آن نیست که دیپلماسی در تبیین حقایق و مشکلات و پیدا کردن راه مصالحه نسبی جایگاهی ندارد بلکه نباید ساده انگاری و ساده سازی کرد تا توقعات افزایش یابد. لذا مدیریت سیاست خارجی باید با قبول راهبردی مناسب به دنبال تبیین و چگونگی حل مسائل، منافع و تضادهای امنیتی، سیاسی و ژئوپلیتیکی باشد و اینها هم قابل مصالحه فوری نیست و هم صرفا با مذاکره در یکی دو جلسه رفع و رجوع نمیشود بلکه نیازمند طراحی، بحث، گفتگوهای اقناعی و دراز مدت است و نیاز به اعتماد متقابل و زمان دارد و کاری بس مشکل و زمانبر است.
تاثیر این تحولات جدید در منطقه (سقوط دولت مرسی و بحران در این کشور و روی کار آمدن دولت اعتدال گرای روحانی در ایران) را بر مسئله سوریه چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا احتمال حل و فصل بحران سوریه بیشتر شده است یا کمتر؟
برای فهم تحولات این منطقه در کشورهای مختلف جدای از نارسائیهای سیاسی – اجتماعی و نحوه اداره جوامع گوناگون توسط حکومتهای کنونی این منطقه و اشکالاتی که به مدیریت این روند وارد است و جدای از خواست واقعی مردم آنها که باید تنها عنصر تعیین کننده در تحولات سیاسی آن کشور تلقی شود، لازم است به تلاش آمریکا برای مدیریت تحولات منطقه ائی توجه نمود. ولی آمریکا هم شناخت کافی از تحولات و عناصر تعیین کننده آن ندارد و هم نقشی توطئه گونه دارد که باید با حساسیت بیشتری از سوی دست اندرکاران سیاست خارجی دنبال شود، زیرا ایجاد زمینه جنگ داخلی در مصر اولین حلقه اثرات سیاستهای آمریکا در منطقه نیست و آخرین آنهم نخواهد بود و تحولات این روزهای لبنان را نیز باید توجه نمود و از همین زاویه دید به آنها نگریست.
گزارشات نشان می دهند که یکی از زمینه هائی که باعث بوجود آمدن این وضعیت در مصر شد مشکلات اقتصادی این کشور بود که هم آمریکا در عدم تداوم کمکهایش به این کشور به تعهدات خود عمل نکرد و هم صنعت توریسم مصر لطمه خورد که بعد از این کودتا تعدادی از کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس به همراه آمریکا با کودتا نخواندن این اقدام ارتش کمکهای خود را به حکومت کودتا تقدیم کردند! که نشان از حلقه توطئه علیه ملت مصر و دموکراسی نوپای آن است. بررسی مسائل و مشکلات داخلی و خارجی مصر بعنوان یک کشور کلیدی خاورمیانه در همجواری رژیم صهیونیستی و اثرات انکار ناپذیر آن بر صحنه مسائل فلسطین و غزه که غرب و در راس آن آمریکا تا مرز ایجاد جنگ داخلی این روند را پیش برده است بدون توجه به این الگوی رفتاری سیاست خارجی آمریکا امکان پذیر نیست. از بعد منطقه ائی نیز چنانچه مسائلی که در تصویر بزرگتر تحولات منطقه میگذرد را مد نظر قرار بدهیم، نقش اصلی آمریکا در این تحرکات فقط در پرتو خیزش آزادی خواهانه مردم مسلمان منطقه و مدیریت آن از سوی آمریکا و دخالت در مقدرات کشورها قابل تجزیه و تحلیل است. هدف از به هم زدن توازن منطقه ائی توسط آمریکا را می توان از زاویه دید حفظ امنیت رژیم صهیونیستی در پرتو تحولات جدید منطقه بطور عام و کم وزن کردن قضیه فلسطین از طریق کاهش تاثیر عناصر سنتی بر قضیه فلسطین بطور خاص بررسی کرد.
بحران سوریه را من در چارچوب بهم زدن توازن استراتژیک در منطقه توسط آمریکا و به نفع رژیم صهیونیستی و به ضرر ایران و حلقه مقاومت علیه سلطه طلبی آمریکا در منطقه میدانم. آمریکا در رویکرد جدیدش در مدیریت صحنه خاورمیانه بدنیال بهم زدن قواعد سنتی بازی در خاورمیانه و وارد کردن بازیگران نو در صحنه بازیهای منطقه ائی است تا معادلات جدیدی برای منطقه نوشته شود معادلاتی که بطور مستقیم و غیر مستقیم ایران را نیز متاثر می سازد. راهبرد اصلی آمریکا بهم زدن ژئوپلیتیک منطقه و توازن منطقه ائی به نفع رژیم صهیونیستی و علیه ایران تعقیب میشود لذا باید با توجه به عناصر واقعی و وزن آنها دست به تجزیه و تحلیل این شرایط جدید زد. قدرتی که انقلاب اسلامی تولید کرده همراه نقش تاریخی ایران در ایجاد موازنه سیاسی، ثبات امنیتی و موقعیت ژئوپلیتیک، منطقه ائی و جهانی ایجاب می کند که اهداف و منافع گوناگون ایران در دنیا و منطقه از طریق فرمول تبدیل قدرت سخت به نرم که روش جدیدی در سیاستگذاری و تعیین راهبرد است با استفاده از مجموعه توانمندیهای داخلی و خارجی نظام به منافع ملی کشور تبدیل شود.
یعنی همانگونه که عرض کردم برگ برنده یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری باید در صحنه خارجی از طریق یک سیاست خارجی کارآ تبدیل به قدرت و منفعت ملی شود. در روابط بین المللی نشانه هایی جدی از شکل گیری یک روند جدید در سیاست سازی آمریکا، تغییر روند و شکل بازیگران موثر در فضای ملتهب و غبار آلود خاورمیانه و مدیریت تحولات منطقه هویدا شده که اگر تیمی قوی در مسائل منطقه بسیج نشوند به پیچیدگی مشکلات آینده سیاست خارجی و عمیقتر شدن تضاد منافع ژئوپلیتیکی ایران با سایرین کمک خواهد کرد. سوریه جزئی از این سناریو است که به نظر من از خطر سقوط حکومت اسد گذشته اما سازندگی مادی و معنوی و توجه به خواست و تلاش برای مشارکت مردم بسیار طولانی تر شده است. کلا مشکلات این کشور در یک بازه زمانی طولانی رو به حل است ولی مسائل خاورمیانه رو به پیچیدگی است. سوریه از وزن خود در تاثیر گذاری روی مسائل این منطقه افتاد، عراق تحت اشغال است، لیبی دچار درگیری داخلی است و در مصر حمام خون راه افتاده و در چنین شرایطی بعد از سه سال آمریکا بدنبال سر و سامان دادن و مدیریت مسئله فلسطین به سود صهیونیستهاست.
تهیه کننده: تحریریه دیپلماسی ایرانی/16
انتشار اولیه: سه شنبه 29 مرداد 1392/ باز انتشار: شنبه 2 شهریور 1392
نظر شما :