چرا محمد مرسی زمین خورد؟
از فرقه گرایی در منطقه تا انحصارطلبی سیاسی
دیپلماسی ایرانی: تا همین چند روز پیش بسیاری از تحلیل گران اخوان الملسمین را مهم ترین پیروز تحولات کشورهای عربی می دانستند. اخوان المسلمین در مصر به قدرت رسیده بود و در دیگر کشورهای عربی نیز گروههای نزدیک به این گروه قدرت گرفته بودند. با این حال ناگهان تحولات مصر، اخوان المسلمین را در مقام اتهام قرار داد. در مورد این اتفاقات و آینده منطقه با دکتر غلامعلی خوشرو، معاون پیشین وزارت خارجه گفتگو کرده ایم که در زیر می خوانید:
ارزیابی شما از برکناری دولت مرسی چیست؟ آیا باید این اتفاق را یک کودتا علیه دولت مصر نامید؟
آنچه واقعیت دارد این است که دولت مرسی در اثر انقلاب علیه یک دیکتاتور وابسته به آمریکا شکل می گیرد و دریک رأی گیری قانونی به قدرت می رسد. با این وجود این دولت از نظر میزان حمایت در جامعه خیلی شکننده بود. در دور اول انتخابات حدودا 25% رأی آورد در حالی که 50% از مردم از جامعه هم در انتخابات شرکت نکرده بودند. در دور دوم هم با کاندیدایی رقابت می کرد که به رژیم سابق وابسته بود و مردم برای عدم انتخاب او به مرسی رأی دادند. بنابراین هم میزان مشارکت پایین بود و هم میزان آرای کسب شده از سوی مرسی چشمگیر نبود. این مسئله شکنندگی دولت مرسی را از نظر سیاسی نشان می داد.
هرچند به نظر من از ابتدا انقلاب اساسی در مصر رخ نداد و با وجود برکناری مبارک از قدرت ساختار سیاسی در مصر چندان به هم نخورد، با این حال بعد از این تحولات مرسی به قدرت رسید و یک سال حکومت کرد. درست است که نارضایتی در بین مردم مصر افزایش یافته ولی نیرویی که مرسی را از کار برکنار کرد ارتش بود؛ درحالی که ارتش قانوناً چنین اختیاری را نداشت. بر اساس قانون محمد مرسی فرمانده کل قوا هست در حالی که وزیر دفاع او را برکنار کرده است. علاوه براین ارتش قانون اساسی را به حالت تعلیق درآورده است. در کنار این به بازداشت اعضای اخوان المسلمین اقدام کرده است. مجموعه این تحولات را نمی توان یک خیزش مردمی مسالمت آمیز دانست بلکه اقدامی علیه یک دولت قانونی است. به همین دلیل اتحادیه آفریقا عضویت مصر را در این اتحادیه به حالت تعلیق درآورده است؛ به خاطر این که این اتفاق را یک کودتا تلقی کرده است.
واکنش عمومی به این اتفاق چگونه است؟ آیا افکار عمومی مصر با این اتفاق همراه است؟
مخالفین مرسی یعنی چپ گراها و ملی گراها تلاش می کنند نشان دهند که این اتفاق یک خیزش مردمی بوده است و یک کودتا نیست. آنها می گویند که مصر در شرایطی قرار گرفته بود که یا باید وارد یک جنگ داخلی می شد و یا باید ارتش برای آرام کردن اوضاع وارد عمل می شد و به گفته البرادعی بین بد و بدتر گزینه بد انتخاب شده است. اما من خوشبین نیستم که این گزینه بد منجر به برقراری آرامش شود. چنانچه وقایع چند روزگذشته مصر نشان می دهد که تاکنون دهها نفر کشته شده اند؛ صدها نفر زخمی شده اند؛ به نظر می رسد این روند ادامه داشته باشد.
اگر همین مخالفین مرسی که در خیابان ها تظاهرات می کنند بخواهند در انتخابات شرکت کنند دچار تفرقه می شوند. چرا که جامعه مصر از لحاظ سیاسی دچار تشتت است. شاید طرفداران واقعی مرسی بیش از 25% مردم مصر نباشند ولی سؤال این است که آیا حزب یا شخصیتی هست که بیش از مرسی و اخوان المسلمین رأی داشته باشد؟ بعید است کسی بیش از مرسی رای داشته باشد. بنابراین در جامعه ای به این شکنندگی نمی توان انتظار برقراری نظم و آرامش در مصر را داشت. به نظر می رسد رشد واقعی که باید در بین سیاستمداران مصر باشد وجود ندارد و انها ناتوانی خود برای رسیدن به یک ائتلاف را می خواهند با حضور ارتش در سیاست پر کنند و این برای جامعه مصر بسیار خطرناک است. این وضعیت نابهنجار سیاسی ضربه بزرگی برای رشد جامعه مدنی در مصر است، مصر ی که بزرگترین کشور عربی و بزرگ کشورهای عربی است.
ارزیابی شما از رویکرد دولت در قبال مخالفین چیست؟ آیا مرسی در واکنش به اعتراضات اشتباه کرد؟ آیا اخوان المسلمین در ارزیابی شرایط نادرست عمل کرد؟ آیا این کودتا به معنی شکست اخوان المسلمین است؟
واضح است که نارضایتی در بین مردم مصر گسترده است و نمی توان منکر آن شد. ولی مسئول تمام این نارضایتی ها مرسی نیست؛ هرچند انتظارات از او بسیار بالا بوده است. استاندارد پایین زندگی، وضع درآمد، اشتغال، مسکن، بهداشت و ... همه مسائلی هستند که می توان گفت که جامعه مصر را فلج کرده است.
طبق ارزیابی هایی که وجود دارد حدود 4/1 مردم مصر زیر خط فقر زندگی می کنند و هنوز مشکلاتی مثل آب، نان ، سوخت و غذا دارند . مسئله ای که در این دوسال اضافه شده است کم شدن گردشگران خارجی است. به دلیل این نابسامانی های سیاسی گردشگری که بخشی از درآمد مصر را تشکیل می داد با افول مواجه شده است و این خود به کاهش درآمد و افزایش بیکاری منجر شده است. هنوز دولت و شهرداری قادر به جمع اوری زباله های شهر قاهره نیستند و این خود منجر به گسترش بیماری ها و ایجاد فضای نامطلوب زندگی شده است. شرایط امروز مصر نشان می دهد مردم که انتظار بهبود سریع اوضاع را داشتند، صبر نداشتند. اخوان المسلمین که هشتاد سال صبر و مقاومت کردند تا حکومت را در دست بگیرند برنامه ای برای حکمرانی نداشتند. به هرحال این مسئله تا حدی طبیعی است؛ گروهی که 80 سال مبارزه کرده و خارج از قدرت بوده ناگهان وارد قدرت شده و با حجم زیاد مشکلات روزمره روبرو شده است. مشکلات اقتصادی - اجتماع یک شبه ایجاد نشده و یک شبه هم برطرف نمی شود. حل این مسائل سالها برنامه ریزی بودجه و نیروی انسانی می خواهد تا به مرور این زیرساخت ها اصلاح شود.
به نظر من بزرگترین ناتوانی مرسی این بوده است که نتوانسته است که با ایجاد اتحادهای جدید به میزان هواداران خود بیفزاید. او قادر نبود که وارد اتئلاف و اتحاد با گروههای دیگر شود و او حتی شاهد ریزش در میان نیروهای خودبود بدون این که رویشی در هوادارنش باشد. او همچنین در تدوین قانون اساسی دچار مشکل شد و قبطیان و لیبرال ها جلسات را ترک کردند و همکاری خود را با دولت قطع کردند. بر این اساس مرسی به سمت نوعی خودکامگی و انحصارگرایی کشیده شد. در حالی که مسائل و مشکلات اقتصادی- اجتماعی بر سر جای خود ماند. این مسئله وضعیت جامعه چند قطبی مصر را بدتر کرد و دولت مرسی با وضعیت بسیار ناهنجاری مواجه شد.
تا چه اندازه این شکست را باید به رویکردهای منطقه ای اخوان المسلمین خصوصا در ارتباط با سوریه دانست؟
در سیاست خارجی ارزیابی غلط از اوضاع سوریه و همراهی با حرکت های فرقه گرایانه ضد شیعی درجهان اسلام یکی از بزرگترین اشتباهات اخوان المسملین بود. من در جای دیگری این مسئله را مورد بررسی قرار دادم که چگونه اتحادی بین حرکت های اخوانی در سراسر جهان علیه تشیع و ایران شکل گرفت. این پروژه ای بود که دیگران در خارج از منطقه طراحی کرده بودند ولی مرسی و دولت اخوان هم دچار این مسئله شدند. این اشتباه اخوان اکنون به خود آنها بازگشته است و در قطر می بینیم که سیاست های این کشور در مورد اخوان المسلمین و اخوانی گری در حال تغییر است. مثلاً قرضاوی که بدترین فتاوی را علیه شیعیان داد و شیعه کشی را ترویج کرد در میدان تحریر مصر جایگاهی ندارد و او را به عنوان شیخ تفرقه افکن می شناسند که باعث افزایش نفاق و تفرقه در جهان اسلام شده است.
این سیاست خارجی در ارتباط با جهان اسلام و جهان تشیع و به خصوص سوریه و ایران شاید یکی از آسیب پذیرترین بخش های سیاست خارجی مرسی بود. در این سیاست اردوغان هم با مرسی شریک بود و او هم در حال پرداخت هزینه زیادی برای این اشتباه است. الان می بینیم که ترکیه و اردوغان بیشترین حمایت را از مرسی می کند. شاید تصور می کند که وضعیت مشابهی در انتظار اردوغان باشد. با این حال اردوغان در ترکیه وضعیت باثباتی دارد و ده سال است که حکومت می کند و وضعیت اقتصادی باثباتی را شکل داده است. ولی سیاست اشتباه او در قبال سوریه و حمایت از گروههای تکفیری و تروریستی چهره ترکیه و به دنبال آن مصر را خدشه دار کرده است. بنابراین من رویکرد منطقه ای فرقه گرایانه اخوان المسلمین را یکی از دلایل شکست مرسی در حکومت داری می دانم.
چه کسانی و یا چه گروههایی مخالفان اصلی مرسی را تشکیل می دهند؟
مخالفین اصلی مرسی گروههای چپ گرا، لیبرال، ملی گرا هستند. همچنین نیروهایی که به رژیم سابق وابستگی و دلبستگی دارند. ساخت وبافت ارتش نیز تغییر اساسی نکرده است. درست است که چند فرمانده آن عوض شده اند ولی ارتشی که سالهای سال زیر نظر مبارک کار کرده است طبیعتا ساخت و بافتش با اسلام گرایی اخوان المسلمین چندان سازش ندارد.
با این وضعیت آینده مصر را چگونه می بینید؟
ببینید اخوان المسلمین این ویژگی را داشت که در جامعۀ مصر تعادلی ایجاد کند. تعادل بین افراطی گری که حزب سلفی نور آن را نمایندگی می کرد و گروههای سکولار و دموکرات. در واقع اسلام میانه روی دموکراتیک که اخوان المسلمین آن نمایندگی می کرد می توانست تعادلی بین این دو گروه ایجاد کند. یعنی می توانست از نیروهای سکولار و ملی وجه دموکراتیک را بگیرد و از گروههای اسلامی وجه دینی را اخذ کند و تعادلی بین اسلام و دموکراسی ایجاد کند و این دو گروه را هم به صورت ظریفی در حکومت مشارکت دهد. یعنی از یکسو دموکراتها و ملی گراها را سهیم در دولت کند تا آنها به قوانین اسلامی احترام بگذارند و از آن سو سلفی ها را هم وارد دولت کند و آنها را در چارچوب قانون قرار دهد و با کمک این دو گروه که بخش بزرگی از جامعه مصر را نمایندگی میکردند نوعی تعادل برای اداره جامعه فراهم اورد.. ولی این تدبیر رخ نداد و متاسفانه امروز می بینیم که جامعه مصر دچار انشقاق شده است و این گروهها در خیابان روبروی هم صف کشیدها ند و این برای کل جهان اسلام و منطقه خطر آفرین است.
واکنش منطقه ای و بین المللی به تحولات مصر را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا آمریکا و اروپا با این تحولات موافق هستند؟
در حال حاضر وضعیت آمریکا در مصر ویژه است. تحلیل مرسی این است که آمریکا از مخالفین او حمایت می کند و مخالفین دولت مرسی هم معتقدند که مرسی با حمایت آمریکا بر سر کار آمده است. آمریکا هم در بن بستی قرار گرفته است. اگر آمریکا طرف اصلی را در مصر پیدا کند که بتواند بر اوضاع مسلط شود آمریکا از او حمایت خواهد کرد ؛ چرا که برای آمریکا ثبات و امنیت در مصر با توجه به مسئله اسرائیل و منطقه از دموکراسی مهمتر است. این حرکت های اجتماعی مدنی و سیاسی موجب شده که به راحتی ثبات و امنیت شکل نگیرد. برای ارتش هم مشکل است که یک کودتای همه جانبه انجام دهد و همه چیز را خودش در دست بگیرد.
آمریکا در حال حاضر دچار سردرگمی است از یک طرف نمی تواند از نقش ارتش در مصر حمایت کند و از سوی دیگر نمی تواند این وضعیت را کودتا خطاب کند. چرا که در صورت کودتا دانستن این حرکت عملا کمک های آمریکا به مصر قطع خواهد شد و فرایند ضدیت با آمریکا که در مصر زمینه قوی دارد تشدید خواهد شد. اروپا هم همین وضعیت را دارد. آنها لفظا از ارتش انتقاد می کنند ولی در عمل رفتار ارتش را تاکنون تایید کرده اند. آن انتقاد لفظی به دلیل ظاهر دموکراسی خواهی آنهاست. جالب است که لیبرال ها، ملی گراها که بیشتر ادعای قانون مداری دارند همگی از این که قانون اساسی تعلیق شده و یک رئیس جمهور منتخب مردم برکنار شده حمایت می کنند و می خواهند که حکومت های غربی نیز از آن حمایت کنند در حالی که این مسئله با همه شعارها و سیاست های آنها تناقض دارد.
فعلاً تجربه بدی در مصر رخ داده و مصر الگوی بدی ایجاد شده است. یک سال پیش در استانبول جلسه ای در مورد تحولات منطقه برگزار شده بود. ترک ها در آن جلسه معتقد بودند الگوی ترکیه در منطقه و به واسطه بهار عربی پیش می رود. من گفتم الگوی ترکیه ممکن است مطرح شود ولی این الگو، الگوی نظامیان ترکیه برای دخالت در سیاست است. دیری نخواهد پایید که این الگو در مصر و دیگر کشورها پیاده خواهد شد. یعنی اداره دولت ها توسط نظامیان؛ چه به صورت آشکار و چه پنهان. چنانچه در ترکیه برای سالیان سال نظامیان قدرت را در دست داشتند.
واکنش ایران به این اتفاق را چگونه ارزیابی می کنید؟
قاعدتاً این که در جبهه متحد علیه سوریه شکافی ایجاد می شود در راستای سیاست خارجی ایران تلقی می شود؛ ولی اگر نظامیان، ملی گراها و لیبرال ها با زور ارتش در جامعه مصر حکومت کنند این از دید ایران به معنای نادیده گرفتن حقوق مسلمانان مصر است. 90 درصد جامعه مصر مسلمان هستند و اسلام حضور قوی در این کشور دارد و هرکسی که در مصر حاکم شود باید به نحوی سهم شریعت در هدایت جامعه را بپذیرد. این که این مسئله تا چه اندازه و به چه روشی صورت می گیرد بستگی به قانون گذاران و رأی مردم دارد. ولی این که تصور شود نیروهای مسلمان را می توان مجددا به حجره ها و خانه ها بازگرداند و یک نظام سکولار با قدرت ارتش در مصر حاکم کرد به نظر من پروژه ای محکوم به شکست است.
قطر، یکی از حامیان دولت مرسی و اخوان المسلمین بود. با این حال یکی از کشورهایی بود که به دولت پس از مرسی تبریک گفت. این مسئله را چگونه ارزیابی می کنید؟
ابعاد تحولاتی که در قطر پس از تغییرات اخیر در ساختار این کشور ایجاد شده هنوز نامشخص است ولی اگر اخباری که از این کشور می رسد را درست بدانیم که امیر جدید ازسیاستهای اخوانی حمایت نخواهد کرد باید گفت که پروژه اخوانی کردن منطقه به طور کلی شکست خورده است و قابل تداوم نیست. دولت قطر گفته ما یک کشوریم و با کشورها ارتباط داریم و گروه یا فرقه نیستیم که با احزاب پیوند استراتژیک برگزار کنیم. این یعنی بازگشت این کشور به پیگیری منافع ملی اش. این مسیر باید پیش رود و دوباره این نکته جدی گرفته شود که مسلح کردن گروهها و مداخله کردن در امور دیگر کشورها با پوشش فرقه ای و یا دموکراتیک به هر شیوه ای غلط است و جواب نمی دهد.
به نظر می رسد که کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله عربستان از این اتفاق خوشحال هستند. چرا اینگونه است؟
حمایت عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس از این اتفاق به این دلیل است که آنها از روز اول با بیداری جهان عرب و برکناری مبارک مخالف بودند. حتی تعدادی از افراد اعضای اخوان المسلمین در این کشورها بازداشت شده اند و ماههاست که در زندان هستند. آنها از این که این پروژه شکست خورده است خوشحالند.
با این اتفاق آینده منطقه را چگونه ارزیابی می کنید؟
این که از دامن این اتفاقات چه چیزی بیرون خواهد آمد چندان مشخص نیست ولی به نظر من اگر توجه اصلی خاورمیانه معطوف به مشکل اصلی منطقه یعنی اسرائیل شود کشورهای عربی و اسلامی می توانند حول محور مقاومت علیه اسرائیل متحد شوند و به این گونه عزت خود را بازیابند و نظر مردم خود را جلب کنند. در عین حال اگربر روی ظرفیت های خود تکیه ، کنند برای حل مشکلات اقتصادی اجتماعی چندان نیازی به آمریکا نخواهند داشت. اگر کشورهای ایران، مصر، ترکیه و عربستان در منطقه مسیر همکاری را پیش بگیرند و در صدد هم افزایی باشند، در این صورت منطقه قوی خواهد شد و بیش از یک میلیارد مسلمان می توانند از منافع این همکاری منتفع شوند. با توجه به تحولات داخلی ایران و روی کار آمدن دولت اعتدال گرای آقای دکترروحانی در حال حاضر این زمینه همکاری، رفاقت و همراهی فراهم است و باید از این فرصت استفاده شود و منطقه از مسیر غلط فرقه گرایی و ایران هراسی خارج شود.
تهیه کننده: تحریریه دیپلماسی ایرانی/16
نظر شما :