آخرین بخش از مصاحبه عمرو موسی با روزنامه الحیات

برای آینده مصر نگرانم

۰۷ تیر ۱۳۹۲ | ۱۳:۳۰ کد : ۱۹۱۷۸۸۲ اخبار اصلی خاورمیانه
واقعا برای فرهنگ رو به ویرانی مصر نگران هستم، فرهنگ و ادبیات و شعر و هنر و موسیقی و طرب و این امور بودند که جهان عرب را ساختند، این در خبرگی این رهبر یا آن رهبر نبود.
برای آینده مصر نگرانم

دیپلماسی ایرانی: عمرو موسی مرد نام آشنایی است. کسی که دبیر کل اتحادیه عرب بوده و قبل از آن سال ها وزیر امور خارجه مصر بوده است. وی از دهه هفتاد وارد وزارت امور خارجه مصر و از ابتدای دهه هشتاد وارد دنیای سیاست شد. البته دوران سیاسی او با تصدی پست وزارت خارجه مصر در ابتدای دهه نود میلادی آغاز شد. موسی که متولد 1936 است، یکی از مهم ترین و بارزترین مقام های عالی رتبه دوران ریاست جمهوری سی ساله حسنی مبارک محسوب می شود.

در ابتدای انقلاب مصر در ژانویه 2011 موسی به جمع مخالفان او پیوست و خود را به عنوان یک چهره انقلابی مخالف حکومت نشان داد. موسی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری مصر نیز نامزد شد و به رغم این که گمان می رفت برنده اصلی انتخابات باشد، شکست سنگینی خورد و از میان آرای حدود 51 درصدی رای دهندگان مصری رتبه چهارم را به دست آورد و از گردونه رقابت ها حذف شد.

یک دهه وزیر امور خارجه مصر بودن و یک دهه ریاست اتحادیه عرب را بر عهده داشتن، آن هم در دورانی که مصر و خاورمیانه و جهان عرب سیلی از حوادث را تجربه کردند و عمرو موسی در بسیاری از آنها حاضر و سرگرم آبود و در بسیاری دیگر تنها شاهد آنها بوده، باعث شده است تا وی صاحب خاطرات و اطلاعات شنیدنی و مهمی باشد. موسی در مصاحبه ای طولانی با روزنامه الحیات با غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور جهان عرب که یکی از تحلیلگران به نام لبنانی نیز محسوب می شود، به گفت وگو نشسته و به بیان این خاطرات پرداخته است که در چند شماره در این روزنامه منتشر شدند. البته آن چه در این مصاحبه نمود دارد نظرات موسی درباره تحولات خاورمیانه است که با خاطرات او عجین شده اند. دیپلماسی ایرانی در نظر دارد هر هفته به طور مرتب این مصاحبه را ترجمه و منتشر کند. اکنون آخرین بخش آن در اختیار خوانندگان قرار می گیرد:

احساس تو هنگام اعدام صدام حسین چه بود؟

اصلا خوشمان نیامد که او را در روز عید قربان اعدام کردند، از رفتاری که با او کردند – بر اساس آن چه خواندیم – قبل از اعدامش نیز به هیچ وجه خوشمان نیامد، اما روشن است که هر کس می کشد روزی کشته می شود حتی بعد از مدتی طولانی، این حقیقتی است که درباره قذافی و صدام و امثال آنها انطباق دارد، کسانی که زندگی مردم برایشان مهم نبود و فقط به صرف حفظ نظامشان ده ها و صدها و حتی بیش از اینها را کشتند. کسی که این گونه آدم می کشد طبیعتا در آخر نیز خودش کشته می شود.

آیا از این که در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردی اما موفق نشدی، احساس زخم و سرخوردگی نمی کنی؟

خیر من به هیچ وجه شخصا احساس نمی کنم که زخمی خورده ام برای این که اصولا معتقدم که ما نیاز به یک فرایند دموکراتیک داریم که در مصر موفق شود، در تبلیغات انتخاباتی ام فهمیدم که ادامه فعالیتم بسیار سخت است، به این دلیل که در برابر من اخوان المسلمین و پول های فراوان آنها و سازمان بین المللی مصر و نفوذ بسیار آن در روستاها و مراکز استان ها و استان ها و نقش حزب ملی که همچنان نمایندگان و روسای اش فعال هستند، قرار داشتند، احساس کردم که دو سازمان به طور موازی کار می کنند و من میان آنها محاصره شده ام. در ابتدا دو سازمان برآورد کردند که من رقیب آنها هستم بنابر این از دو جهت به من حمله کردند، به ویژه از سوی احزاب سیاسی وابسته به اخوان المسلمین. بنابر این حملات شخصی و تخریبی شدیدی علیه من شد که به دلیل پول هایی که دو طرف صرف می کردند، فراتر از توانایی های من بود که من نمی توانستم همانند آنها پول خرج کنم، و من این را درک کردم. در نتیجه رقابت میان یک نفر از نامزدها با دیگران نبود که بهترین نامزد انتخاب شود، رقابت میان جریان های بزرگ بود، برای همین من گفتم که این رقابت نباید به یک خشم مردمی تبدیل شود، بر عکس لازم است که به واسطه آن دموکراسی را احیا کنیم و بهترینش را هم بخواهیم، اگر دیدیم که نتیجه رقابت به دو نامزد رسید باید ببینیم که نتیجه رای گیری چه خواهد شد. مواضعم از سوی همه مردم مورد قبول واقع شد و همه از آن استقبال کردند برای این که احساس کردند که رای ای وجود دارد که نیاز به تداوم عملیات انتخاباتی و حمایت از دموکراسی دارد و هیچ تلخی ای برای کسی که شکست خورد به وجود نیامد، در حالی که نامزدهای دیگری بودند که تلخی کردند و باعث خشم بسیاری شدند. من دیدم که این تجربه مفیدی برای من شخصا بود برای این که این رای گیری در آخر به نفع شخص من فارغ از هر نظری تمام شد، بلکه عی رغم فشارها و پول هایی که صرف می شد، توانستم اعتماد سه میلیون نفر از ملت را برای رضایت خدا بدون صرف حتی یک سنت کسب کنم و آن را قدرتی بزرگ برای خودم تصور کردم.  

تو بیست سال به طور متوالی در قلب فلاش ها بودی، کنفرانس های خبری، سفرها، میکروفون ها و ارتباطات گسترده با رسانه ها، آیا برایت سخت نیست که می بینی نقش رسمی ات پایان یافته است؟

چنین چیزی ضرورتا اتفاق می افتاد و این طبیعت امور است، لازم است که آن را بپذیریم برای این که این من هستم که عرصه را ترک می کنم و در مقابلم خواهش و اصرار بسیاری از کشورهای عربی از جمله مصر مبارک و مصر انقلابی برای ماندن در اتحادیه عرب بود اما من نخواستم که در اتحادیه عرب بمانم. قبل از آن هم اعلام کردم که من 10 سال سفیر بودم و 10 سال وزیر امور خارجه و 10 سال دبیر کل اتحادیه عرب و مهم است که یک فرد بداند کی باید برود. من در حالی منصبم را ترک کردم که در اوج بودم و اکنون ضمیرم آسوده است.

آیا احساس تلخی نکردی که دیدی مثل یک شهروند عادی شده ای و مثل همه در معرض دید عموم هستی؟

ابدا، و این چیز عجیبی است، حتی خودم هم از این حالت آسوده ام متعجبم و احساس خوشبختی می کنم، برای این که من نقش سیاسی خودم را در مصر دنبال می کنم، با بسیاری دیدار می کنم و از موقعیتی که دارم، همانند یک شهروند مصری عادی، خوشحالم.

از کدام شخصیت بیش از همه خوشت می آید و او را الهام دهنده خودت می دانی؟

من از مصطفی نحاس بسیار خوشم می آید و او را الهام بخش خودم می دانم بعد از آن از جمال عبدالناصر، بعد از آن که نزدیک به مراکز قدرت و مردم شدم دیدم که از جایگاه پرزیدنت سادات کم می کنند، علی رغم این که در ذات خود شخصیت استثنائی ای داشت، با او وقتی جوانی کم سن در دیپلماسی مصر بودم ملاقات کردم اما از نزدیک او را نمی شناختم. اما به رهبری دو مصری ایمان داشتم که عبارت بودند از مصطفی النحاس و جمال عبدالناصر.

از کدام نویسنده بیش از همه خوشت می آید، آیا شعر می خوانی؟

قطعا، من شعر می خوانم، اشعار احمد شوقی و حافظ ابراهیم را می خوانم، در مدرسه اشعار ابو فراس الحمدانی را یاد گرفتم. و معتقدم که المتنبی اولین شاعر در تاریخ عرب است، اشعارش بسیار زیبا و خوش لحن هستند، شوقی اشعارش فاخر و زیبا و عمیق هستند و حافظ ابراهیم شاعر ملی بزرگی است، شعرای دیگری هم هستند مثل علی محمود طه و احمد فتحی که ترانه نوشتند و مردم همچنان آنها را به یاد می آورند مثل "الکرنک" که محمد عبدالوهاب آن را آوازخوانی کرد.

در موسیقی چه کسی تو را به طرب می آورد؟

عبدالوهاب، همچنان آهنگ هایش را گوش می کنم، به خصوص آهنگ های قدیمی مرا به طرب می آورد که موفقیت های بزرگی هم به دست آورده اند مثل "ای وادی همسایه" و "وقتی عصر می آید" و "عشق و جوانان" و "خانم و زیبا" که شیخ بشارة الخوری آن را نوشت و بدیع آن را آوازخوانی کرد، این همه چیزی است که در مصر و لبنان و سوریه و جهان عرب و مغرب عربی آنها را دوست دارند برای این که آهنگ های زیبایی هستند و معنا و مبانی و لحن قشنگی دارند.. این قدرت نرم مصر است.

آیا هنرپیشه ای در سینمای قدیم مصر هست که تو آن را بهتر از همه بدانی؟

من هنرپیشه های خبره ای مثل نجیب الریحانی و اسماعیل یاسین و ستیفان رُستی و عبدالسلام النابلسی و حسن فایق و عبدالفتاح القصری و ماری منیب را دوست دارم، شخصیت های ظریفی دارند و غرابتی نزد مخلوقات دارند. شهروند مصری و عرب عموما خود را در آنها می بیند و رفتاری را از خود نشان می دهد که خنده دار است تا خود را به آنها نزدیک احساس کند. یک بار سمیر مبارک، یکی از دوستان لبنانیم نزدم بود، سفیر لبنان در سازمان ملل و در اسپانیا، گفت وقتی مردم لبنان فیلم های مصری را در سینماها می بینند و سالن های سینما را بعد از تماشای فیلم ترک می کنند، از آهنگ هایشان خشنودند و نکات آنها را میان خود تکرار می کنند. و فکر می کنم که شیمون پرز یا یکی دیگر از مسئولان اسرائیلی، همسرش یا مادرش به من گفت که او بعد از ظهرهای جمعه اش را برای دیدن فیلم عربی مصری که از تلویزیون اسرائیل پخش می شود، اختصاص می دهد یا شبکه های مصری را که در وقتی معین فلیم های مصری قدیم را پخش می کند، دنبال می کند. خانم های بسیاری از نسل قدیم، از اسرائیلی های مهاجر در جهان عرب منتظر دیدن این فیلم ها می مانند تا پخش شوند و ببینند، که این نشان از تاثیر فرهنگ مصر دارد که متاسفانه دیگر نیست برای این که دیگر آن افراد نیستند. دیگر افراد بزرگ و محترمی نیستند که با همان وقار ما را بخندانند یا داستان هایی در سطح طه حسین یا نجیب محفوظ بنویسند. متاسفانه دیگر این طرح فرهنگی نیست یا خیلی به ندرت موجود است که بتواند داستان های قوی ای را بیان کند که متین باشند و بتوانند بیماری های جامعه را درمان کنند و آفات جامعه را دنبال کنند یا کمک کنند که جامعه خودش را بیابد یا در یک فیلم قوی خود را بازگو کند.

آیا برای کشوری که طه حسین و نجیب محفوظ را به وجود آورده، می ترسی؟

قطعا، واقعا برای فرهنگ رو به ویرانی مصر نگران هستم، فرهنگ و ادبیات و شعر و هنر و موسیقی و طرب و این امور بودند که جهان عرب را ساختند، این در خبرگی این رهبر یا آن رهبر نبود، آن چه سهیم بود آوازهای ام کلثوم یا فیلم یوسف وهبی یا شعر شوقی یا البارودی و غیره یا آوازهای عبدالوهاب بودند.

آیا می ترسی مصر تغییر کند؟

قطعا، واقعا از تغییر مصر در نبود soft power و آینده نگری و تصمیم های سرنوشت ساز می ترسم. لازم است که در اولویت های سیاسی مصر تجدید نظر شود و آموزش و پژوهش علمی را قبل از هر چیز مد نظر داشته باشیم، برای این که چیزهای بسیاری هستند که از نزد مردم گم شده اند، گم شده اند چون سوء مدیریت حاکمیت مسبب آن شده است.

کلید واژه ها: عمرو موسی


( ۱ )

نظر شما :