بیست و پنجمین بخش از مصاحبه عمرو موسی با روزنامه الحیات
روزی که توطئه قذافی همه را شوکه کرد
دیپلماسی ایرانی: عمرو موسی مرد نام آشنایی است. کسی که دبیر کل اتحادیه عرب بوده و قبل از آن سال ها وزیر امور خارجه مصر بوده است. وی از دهه هفتاد وارد وزارت امور خارجه مصر و از ابتدای دهه هشتاد وارد دنیای سیاست شد. البته دوران سیاسی او با تصدی پست وزارت خارجه مصر در ابتدای دهه نود میلادی آغاز شد. موسی که متولد 1936 است، یکی از مهم ترین و بارزترین مقام های عالی رتبه دوران ریاست جمهوری سی ساله حسنی مبارک محسوب می شود.
در ابتدای انقلاب مصر در ژانویه 2011 موسی به جمع مخالفان او پیوست و خود را به عنوان یک چهره انقلابی مخالف حکومت نشان داد. موسی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری مصر نیز نامزد شد و به رغم این که گمان می رفت برنده اصلی انتخابات باشد، شکست سنگینی خورد و از میان آرای حدود 51 درصدی رای دهندگان مصری رتبه چهارم را به دست آورد و از گردونه رقابت ها حذف شد.
یک دهه وزیر امور خارجه مصر بودن و یک دهه ریاست اتحادیه عرب را بر عهده داشتن، آن هم در دورانی که مصر و خاورمیانه و جهان عرب سیلی از حوادث را تجربه کردند و عمرو موسی در بسیاری از آنها حاضر و سرگرم آبود و در بسیاری دیگر تنها شاهد آنها بوده، باعث شده است تا وی صاحب خاطرات و اطلاعات شنیدنی و مهمی باشد. موسی در مصاحبه ای طولانی با روزنامه الحیات با غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور جهان عرب که یکی از تحلیلگران به نام لبنانی نیز محسوب می شود، به گفت وگو نشسته و به بیان این خاطرات پرداخته است که در چند شماره در این روزنامه منتشر شدند. البته آن چه در این مصاحبه نمود دارد نظرات موسی درباره تحولات خاورمیانه است که با خاطرات او عجین شده اند. دیپلماسی ایرانی در نظر دارد هر هفته به طور مرتب این مصاحبه را ترجمه و منتشر کند. اکنون بیست و پنجمین بخش آن در اختیار خوانندگان قرار می گیرد:
موضع تو به عنوان دبیر کل اتحادیه عرب وقتی که روشن شد قذافی تلاش می کند ملک عبدالله بن عبدالعزیز را ترور کند، چه بود؟
این بدترین اتفاق ممکن بود: این که روشن شود رئیس جمهور کشوری یا کشور عربی ای در تخریب کشور عربی دیگر یا تلاش برای ترور رئیس آن کشور دست دارد. البته موضوع مثل آن تاثیری که بر سازمان های امنیتی و غیره گذاشت، زیاد بر من تاثیر نگذاشت. در حالی که قطعا موضوع بدتر از این نمی شد و هیچ کس اجازه انجام چنین کاری را ندارد. می توانم بگویم که نمایندگان قذافی مثل عبدالرحمن شلقم و علی عبد السلام التریکی این اسلوب را تایید نمی کردند، من با آن دو واقعا روابط بسیار خوبی داشتم، می توانستیم در یک سالن پشت درهای بسته و قفل شده بنشینیم و در آزادی کامل با هم صحبت کنیم. برای حقیقت و تاریخ می گویم که در منتهای راهی بودیم که قذافی می خواست امور را این گونه اداره کند.
تجربه ات با ملک عبدالله بن عبدالعزیز چگونه بود؟
ملک عبدالله شخصیتی پدرانه دارد و شخصیتی است که وقتی کنار او هستی احساس اطمینان می کنی و به طور کلی نیز در وجودش راحتی احساس می کنی. همه به او احترام می گذارند و همه به حرف هایش گوش می دهند و همه تلاش می کنند که با او تعامل داشته باشند، مگر در مواردی که پادشاه نظراتی اصولی برای خودش داشته باشد، اعتقاد به عقلانیت و منطق ایمان حقیقی، عربی و اسلامی اوست. سیاست او مبتنی بر اصول ثابتی است و عقاید مشخصی برای خود دارد. من همیشه به او اطمینان داشتم. درباره موضوع های مختلفی با او بحث می کردم و می دانست که بر سر چه چیز با او موافقم و بر سر چه چیزهایی با او اختلاف دارم، هر دفعه که او را می دیدم نظرم را به او می گفتم. مثل طرحی که در اتحادیه عرب درباره رابطه با کشورهای همسایه عربی با او داشتم که طرحی حساب شده و کاملا بررسی شده بود و ریشه های بین المللی روشنی داشت. وقتی آن را در سرت مطرح کردم به شیوه اداره نشست ها تعدیلاتی را بر آن وارد کردم به گونه ای که برای نشست جلسه بازی بود و بعد از آن ضرورت یافت که جلسه ای پشت درهای بسته برگزار شود که در آن هیچ کس جز روسای جمهور و وزرای امور خارجه حضور نداشتند برای این که بتوانیم پرونده ها را باز کنیم و آزادانه صحبت کنیم و در صورت توافق در زمان مقرر آنها را عملی کنیم. بعد از صحبت علنی من درباره موضوع رابطه در سرت که ریاست آن نشست را قذافی بر عهده داشت، در جلسه بسته مقصود و مصلحت آن را گفتم، در ثانیه های آخر صحبتم پرزیدنت مبارک وارد شد و حرف مرا قطع کرد و گفت که من با این موضوع موافق نیستم. گفتم که چرا جناب رئیس جمهور؟ گفت: من فکر می کنم که در آن ضرری هست. باقی حضار نظری ندادند. بشار اسد یک سخنرانی کجدار و مریض انجام داد، بین تایید و عدم تایید و همه ساکت شدند. وقتی که توافق عربی انجام شد و دبیر کل اتحادیه عرب می بایست تشکر می کرد و موضوع را بر اساس دستور العملی برای مناقشات بعدی مطرح می کرد، امیر سعود الفیصل که رئیس هئیت عربستانی بود برای این که پادشاه حاضر نشده بود، بعد از نشست از من خواست که از عربستان دیدن کنم و با ملک عبدالله دیدار کنم. به دیدار با ملک عبدالله رفتم و موضوع را مطرح کردم و به او درباره نظر خودم گفتم. و گفتم که اعتراضی هم وجود دارد اما من نظر خودم را گفتم و پیش او ماندم تا او هم نظر خودش را بدهد. این در حالی بود که چند ماه تا پایان دوران ریاست من بر اتحادیه عرب باقی نمانده بود. به هر حال نظراتش را داد و می خواهم بگویم که پادشاه آدم واقعا لطیفی بود و به حرف من گوش داد.
آیا حمد بن جاسم، نخست وزیر و وزیر امور خارجه اش تو را خسته کردند؟
ابدا، با من دوست بود و بعضی وقت ها از همان ابتدا با همدیگر سر موضوع توافق یا اختلاف پیدا می کردیم برای این که ما به صراحت با یکدیگر حرف می زدیم. و می گفتم که این موضوعی است که نمی توانیم این گونه با آن برخورد کنیم یا این که بهتر است این گونه پیش برویم و می گفت که باید نه باید به شکل دیگری به این موضوع بپردازیم و هنگامی که در مسیر موضوعی با هم موافق بودیم نمی گفتیم که این کار را می شود کرد و آن کار را نمی شود کرد، و این مانعی برای ما نمی شد برای این که در برخی موضوعات با یکدیگر اختلاف نظر داشتیم. اما حقیقت این است که وزیر حمد بن جاسم از با کفایت ترین افراد است، می خواهد دستاوردی داشته باشد، نمی خواهد وقت تلف کند، قدر زمان را می داند و هدفش این است که ثروتمندترین در جهان عرب باشد.
ادامه دارد...
نظر شما :