نقشه ای که غرب در پرونده تهران و پیونگ یانگ در سر دارد

ارتباط سازی میان برنامه هسته ای ایران با کره شمالی

۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۲ | ۱۸:۱۵ کد : ۱۹۱۵۵۲۰ پرونده هسته ای گفتگو
دکتر جلیل روشندل، استاد امنیت بین‌الملل در دانشگاه کارولینای شرقی، در گفتگو با دیپلماسی ایرانی با اشاره به بیانیه پنج قدرت هسته ای جهان در مورد برنامه هسته ای ایران و کره شمالی معتقد است نمی توان گفت ایران و کره شمالی در سالهای گذشته روند مشابهی داشته اند ولی قطعا به یکدیگر بیشتر نزدیک شده اند.
ارتباط سازی میان برنامه هسته ای ایران با کره شمالی

دیپلماسی ایرانی: بیانیه پنج قدرت هسته ای جهان در مورد خطر هسته ای ایران و کره شمالی از جمله مسائلی بود که می تواند نشان دهنده یک روند در فضای بین المللی باشد. آیا صدور این بیانیه که هر پنج عضو دائمی شورای امنیت از جمله چین و روسیه آنرا امضاء کرده اند تلاشی است از سوی برخی از قدرت های جهانی برای یکسان دیدن پرونده ایران و کره شمالی؟ آیا اساسا ایران و کره شمالی پرونده های هسته ای یکسانی دارند؟ آیا جامعه جهانی معتقد است ایران راهی را می رود که کره شمالی رفته است؟ اساسا کره شمالی چه راهی را طی کرده است و ایا ایران می تواند ایران راه را طی کند؟ اینها همه سوالاتی است که با دکتر جلیل روشندل، استاد امنیت بین الملل در دانشگاه کارولینای شرقی درمیان گذاشته ایم که متن این مصاحبه را در زیر می خوانید:

پرونده هسته ای کره شمالی یکی از بغرنج ترین مسائل بین المللی در دو دهه اخیر بوده است. مدتی است که مجددا بحران کره شمالی بالا گرفته است و هر روز کره شمالی و غرب برای یکدیگر خط و نشان می کشند. روند اتمی شدن کره شمالی چگونه بوده است و ارزیابی شما از بحران اخیر کره شمالی چیست؟

چالشی که اخیرا در روابط کره شمالی و همسایگانش و غرب مشاهده شد در مجموع چندان غیر منتظره نبود. پنج کشور اصلی عضو باشگاه اتمی جهان هیچوقت موافق افزایش قدرت های اتمی و پذیرش واحد های سیاسی جدیدی به عنوان عضو جدید در این باشگاه نبوده اند. حتی اسرائیل که توانایی اتمی غیر قابل انکاری دارد رسما نخواسته یا نتوانسته (یا هر دو) به عنوان یک عضو رسمی به این باشگاه اتمی مورد پذیرش قرار گیرد. وقتی در 1988 دو کشور پاکستان و هندوستان به دنبال آزمایش های موفقیت آمیز اتمی خود را به عنوان قدرت های جدید اتمی دنیا معرفی کردند با طرد و استنکاف نظام بین المللی مواجه شدند. بنا بر این اصل، جامعه بین المللی درجهت عدم به رسمیت شناختن یک قدرت جدید اتمی است و نه در جهت تشویق و توسعه آن.

در مجموع، روند اتمی شدن واحد های سیاسی خواهان توانایی اتمی، الگوهائی را ارائه می کند که شناخته شده و آشنا است. بر اساس این الگوها معمولا یک واحد سیاسی با ادعای صلح آمیز بودن برنامه اتمی ملی شروع، و پس از افزایش توان و بهینه سازی دانش فنی، به کسب تکنولوژی های نوین می پردازد. پس از آن به تولید اجزای دارای کاربرد در توان هسته ای پرداخته و به مرحله ای می رسد که برنامه ملی که در آغاز صلح آمیز بوده توان تولید اورانیوم دارای غلظت بالا و نهایتا تولید بمب اتمی را پیدا می کند.

از آنجا که تولید بمب اتمی تحت محدودیت ها بین المللی و الزامات عهدنامه هایی که تقریبا همه کشور های دنیا آن را امضا کرده اند مشکلات عدیده ای دارد، واحد سیاسی که خواهان چنین توانی باشد معمولا دست به مانورهائی می زند تا وضعیت خود را به عنوان یک قدرت اتمی تثبیت کند. این مانور ها هم برای نظام بین المللی شناخته شده اند و معمولا در چند جهت حرکت می کنند: اولا عمده کردن یک دشمن که توان نظامی انهدام کشور مورد نظر را داشته باشد یا با آن کشور خصومتی تاریخی و یا اختلافی طولانی و سرزمینی داشته باشد که بتواند به عنوان تهدیدی برای تمامیت ارضی تلقی گردد. وجود چنین تهدیدی به واحد سیاسی مشروعیت دفاع از خود در قبال تهدید می دهد. هند و پاکستان در طول چند دهه از همین الگو استفاده کردند تا هم از عضویت در پیمان بین المللی منع گسترش اتمی طفره بروند و هم دستیابی به توان اتمی خود را توجیه کنند.

اسرائیل هم خصومت جامعه بین المللی را برای دستیابی به توان اتمی محمل کار قرار داد و علاوه بر آن با انتخاب سیاستی غیر شفاف ضمن تکثیر و افزایش توان اتمی هرگز آنرا به رسمیت اعلام نکرد و به پیمان منع گسترش اتمی نیز نپیوست.

واحد سیاسی اگر عضو پیمان منع گسترش باشد باز هم با مانورهایی می تواند آن را دور زده و به افزودن توان اتمی خود بپردازد. کره شمالی از این الگو استفاده کرد. رابطه کره شمالی و جنوبی و همچنین رابطه این کشور با ژاپن و چین؛ نقش ایالات متحده در جنگ کره و به عنوان متحد کره جنوبی و ژاپن؛ دقیقا بستر مناسبی را برای کره شمالی فراهم کرد تا به چنین موقعیتی دسترسی پیدا کند. نهایتا مشاهده کردیم که با توسل به همه مانورهای شناخته شده (که در عین حال نظام بین المللی یا به موقع نتوانسته ازآن جلوگیری کند و یا اینکه توان عملی آنرا نداشته است)، کره شمالی به لحاظ تکنولوژیک موفق می شود تعدادی بمب اتمی تولید کند که از چون و چند توانایی تخریب و انفجار آن اطلاع دقیقی در دست نیست.

اما از آنجا که داشتن بمب اتمی قواعد بازی بین المللی را برهم می زند و بر قدرت چانه زنی طرفین تاثیر می گذارد، قضیه وارد فاز دیگری می شود که نیاز به پذیرش – ولو تلویحی– توان اتمی واحد سیاسی توسط نظام بین الملل دارد. از 1988 در خلال مانورهای هند و پاکستان مشاهده کردیم که دو قدرت تازه اتمی شده ابتدا به ساکن یکدیگر را تهدید اتمی کردند تا شاید بتوانند با چنان تهدیدی منازعه تاریخی بین دو کشور را حل و فصل کنند. سپس از همان قضیه استفاده کردند تا با قدرت های بزرگ کنار بیایند و حتی معاملات اتمی داشته باشند و بطور نیمه رسمی به عنوان قدرت اتمی شناخته شوند. کره شمالی هم به چنین الگویی نزدیک شد و با تهدید کره جنوبی خواسته های مشابهی را در سر می پروراند.

پنج عضو دائمی شورای امنیت ناگهان از این تحول در وضعیت کره شمالی احساس خطر و نگرانی کردند و نگاهشان بر ایران متمرکز شد که احتمال می دهند  از طریق الگوی تکیه بر حقوق بین الملل به همان سمت و سو حرکت میکند. وقتی قضیه کره شمالی و رویارویی شدید آن کشور با نظام بین المللی مطرح شد، آژیر خطر برای ایران هم به صدا در آمد.

هفته گذشته نمایندگان ایالات متحده، روسیه، چین، فرانسه و بریتانیا، پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد، پس از یک نشست دور روز در ژنو در  در  بیانیه ای نسبت به برنامه هسته ای ایران  و کره شمالی ابراز نگرانی کرده و برنامه هسته ای این دو کشور را چالشی «جدی» برای پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای (ان پی تی) ارزیابی کرده اند. از نظر شما صدور چنین بیانه ای تا چه اندازه حائز اهمیت است و هدف از صدور آن چیست؟ آیا می توان اینگونه ارزیابی کرد که صدور این بیانیه تلاشی برای پیوند زدن موضوع فعالیت های هسته ای ایران و کره شمالی است؟

بدون اینکه وارد چون و چند پاسخ آمریکا به تهدیدات کره شمالی و حمایت این کشور از کره جنوبی (که در مجموع از حد معمول فراتر رفت) بشویم باید بگوئیم که پنج عضو دائمی شورای امنیت ناگهان از این تحول در وضعیت کره شمالی احساس خطر و نگرانی کردند و نگاهشان بر ایران متمرکز شد که احتمال می دهند دارد از طریق الگوی تکیه بر حقوق بین الملل به همان سمت و سو حرکت میکند.

به باور برخی از پژوهشگران غربی مسائل هسته ای و کسانی که بر تحولات اتمی ایران متمرکزند، ایران از بسیاری جهات به الگوی کره شمالی نزدیک ترمی شود و این احتمال را منتفی نمی دانند که مسیر مشابهی را برای دستیابی به توان اتمی طی نکند. ایران نیز مانند کره شمالی، و حتی به باور بسیاری از این کارشناسان در ارتباط و به موازات کره شمالی، از تکنولوژی های مشابه استفاده و یا مثلا در زمینه تکنولوژی موشکی، به مبادله تکنولوژیک با کره شمالی پرداخته است. لذا وقتی قضیه کره شمالی و رویارویی شدید آن کشور با نظام بین المللی مطرح شد، آژیر خطر برای ایران هم به صدا در آمد.

ممکن است گفته شود که کره شمالی در قبال حرکت آمریکا و کره جنوبی واکنش نشان داد و به عبارت دیگر به علت تحریک های غرب به مقابله و چالش نظامی دست زد. قضیه این است که در چنین مواردی قضیه دقیقا به همین واکنش و چالش و اینکه تا چه حد عقلایی و یا غیرعقلایی و یا احساسی باشد ربط پیدا می کند. اگر واحد سیاسی واکنشی غیر عقلایی از خود بروز دهد جنگ حتمی است و امنیت بین المللی به مخاطره خواهد افتاد.  برای اجتناب از چنین چالش هایی است که نظام بین المللی خواهان محدود سازی تعداد قدرت های اتمی جهان است. (امکان دستیابی تروریست ها خود مقوله دیگری است که در این مختصر نمی گنجد).

لطمه ای که سیاست خارجی پس از دولت اصلاحات به ایران زده است از طریق بروز و ترویج واکنش های احساسی و غیر عقلایی بوده و حرکت غرب در جهت پیوند زدن برنامه هسته ای ایران به کره شمالی نیز ناشی از واهمه و نگرانی برای همین گونه واکنش ها است. متاسفانه برخی از مقامات ایرانی در طول چند سال اخیر با نشان دادن چنین واکنش هایی هربار موازنه بین خرد و احساس را در سیاست خارجی و سیاست اتمی ایران نابود کردند و کار به جایی کشید که ایران با کره شمالی همسنگ شد.    

لطمه ای که سیاست خارجی پس از دولت اصلاحات به ایران زده است دقیقا از طریق بروزو ترویج همین واکنش های احساسی و غیر عقلایی بوده و حرکت غرب در جهت پیوند زدن برنامه هسته ای ایران به کره شمالی نیز ناشی از واهمه و نگرانی برای همین گونه واکنش ها است. متاسفانه برخی از مقامات ایرانی در طول چند سال اخیر با نشان دادن چنین واکنش هایی هربار موازنه بین خرد و احساس را در سیاست خارجی و سیاست اتمی ایران نابود کردند و کار به جایی کشید که ایران با کره شمالی همسنگ شد.    

 چندی پیش و در پی بالاگرفتن بحران در کره شمالی و اظهار نظر برخی مقامات نظامی در به رسمیت شناختن حق کره شمالی برای ارتقای توان بازدارندگی و نمایش قدرت دفاعی خود در برابر دشمن، آیت الله هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران از اظهارات «نابخردانه و غیرکارشناسی» برخی افراد در زمینه مسائل خارجی ابراز تعجب کرده و گفت که «اظهارنظرها و تبلیغات رسانه های غربی نشان می دهد که بزرگنمایی و پر و بال دادن به اقدامات کره شمالی برای بزرگنمایی و چند برابر کردن خطر هسته ای جمهوری اسلامی ایران برای منطقه و جهان بوده است.» آیا به نظر شما این حساسیت آقای هاشمی درست است یا نابجا؟

لازم است توضیح بدهم که شخصا طرفدار و یا سخنگوی هیچ یک از جریانات سیاسی حاکم و محکوم در سی و چهارسال تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی ایران نیستم و به این قضایا صرفا از دو منظر نگاه می کنم:

   اول، منظر ناسونالیستی و دیدگاه منافع ملی ایران که مدعی هستم مقوله تخصصی و تحقیقاتی من است؛

   دوم،  منظر انتقادی و آکادمیک که باز هم ادعا می کنم در مورد آن محصل ابدی و ازلی هستم.

از هر دو دیگاه، اظهار نظر نظامیان در خصوص "حق" کشوری دیگر و تائید اقدامات آن و یا حمایت از تهدیدات سایر کشورها علیه کشور دیگر به عنوان همسویی سیاسی تعبیر می شود و خارج از حدود به رسمیت شناخته شده در قوانین اساسی کشورها (از جمله قانون اساسی ایران) است. در اغلب قوانین اساسی رایج دنیا نظامیان نقش بالایی درمشاورات امنیتی دارند ولی تابع و مجری تصمیمات سیاسی- نظامی تصمیم گیرندگان و رهبری سیاسی کشور هستند و نه بلندگو و سخنگوی آنان. موضع گیری های اینچنینی نه تنها پائین تر از منزلت و شان یک فرمانده نظامی عالیرتبه است، بلکه می تواند برای منافع ملی ایران هم مضر باشد. در اغلب موارد هم به طور لحظه ای و کاملا کارشناسی نشده بیان می شود. تنها در کشورهای تحت حکومت مطلقه نظامیان است که می توان توقع داشت حاکمیت سیاسی به زبان نظامی سخن بگوید. در طول تاریخ هم آنچه ایران به دست آورده از طریق یک صدایی و کانال های دیپلماتیک بوده و نه تهدید و چالش نظامی.

نگرانی در این است که کره شمالی در نهایت یک مشت کالای بنجل نظامی در قبال نفت تحویل ایران بدهد و کل قضیه فقط تمرین ناموفقی در زمینه تحریک نظام بین المللی علیه ایران باشد.

طبیعی است وقتی نظامیان با چنان قاطعیتی در قبال مسایل سیاسی اظهار نظر می کنند، نظام بین المللی آن را به عنوان تجلی اراده ملی برای ورود به مرحله یارگیری سیاسی – نظامی تلقی کرده یک واحد سیاسی را دنباله رو واحد دیگر و مقلد مانورهای آن دیگری به حساب می آورد.

از سوی دیگر رستم قاسمی، وزیر نفت کشورمان نیز مدتی پیش اعلام کرد که ایران در حال مذاکره با کره شمالی برای صادرات نفت است و ابراز امیدواری کرده که دو کشور به زودی درباره صادرات نفت ایران به توافق برسند. آیا به نظر شما این اقدام ایران برای مذاکره با کره شمالی یک اقدام سیاسی- تبلیغاتی است یا صرفا با انگیزه های اقتصادی صورت می گیرد؟

ضمن اینکه اقدام برای دور زدن و عبوراز تحریم های اقتصادی امری طبیعی است، اما همیشه این خطر وجود دارد که کشور تحت تحریم به جای خنثی کردن تحریم به تاراج منابع خود بپردازد و برای مهارآن دست به فروش منابع خود به ثمن بخس بزند. از ظواهر این قضیه حتی نمی توان گفت که یک اقدام سیاسی- تبلیغاتی موثر باشد. نتایج اقتصادی چنین اقدامی نیز به شدت مورد تردید است. آیا وزیر نفت مایل است جزئیات دیگری از این داد و ستد را افشا کند؟ آیا دولت مایل است اعلام کند صادرات نفت به کره شمالی در قبال چه چیزی صورت می گیرد و چه کالا یا ارزی در مقابل آن دریافت می شود؟ از آنجا که شفافیت وجود ندارد من شخصا اصل را به تاراج گذاشتن منابع ملی و در ادامه راهی می بینم که سوء مدیریت در سیاست خارجی کار را به اینجا رسانده است. باید دید وقتی کره شمالی که حتی در تامین مواد غذایی ملت خود در مانده است در قبال نفت بشکه ای صد دلارچه چیزی و برای چه مدت به ایران پرداخت خواهد کرد؟

وقتی یک لحظه به این قضیه فکر می کنم یاد اوایل انقلاب و جنگ با عراق می افتم که در اوج سیاست نه شرقی نه غربی، وقتی ایران نیازمند تکنولوژی موشکی کره شمالی بود در خیابان های تهران متخصصین کره ای را می دیدیم که یک نشان با عکس کیم ایل سونگ پدر بزرگ رهبر فعلی کره بر سینه داشتند و با افتخار راه می رفتند و ظاهرا در "صنایع موشکی" مشغول انتقال تکنولوژی ساخت موشک بودند. همان کارشناسان، بنجل ترین اجناس بازار ایران را با حقوقی که از ما می گرفتند خریداری و با خود به عنوان سوغات به کره شمالی می بردند. آیا حالا کره شمالی چنان وضعیت درخشان اقتصادی دارد که رهبر سی ساله کره شمالی که سخنگوی ژنرال های پیر کره شمالی است بتواند مشکلات اقتصادی ما را حل و فصل کند؟ آیا حالا ایران تصمیم دارد در قبال نفت از کره شمالی پنیسیلین و داروهای حیاتی خریداری کند؟ ای کاش که چنین بود و کره شمالی توان تولید کالاهایی با استاندارد بالا و قابل مصرف در بازار ایران را داشت و یا توان اقتصادی پرداخت عادلانه بهای نفت دریافتی را داشت. ولی نگرانی در این است که کره شمالی در نهایت یک مشت کالای بنجل نظامی در قبال نفت تحویل ایران بدهد و کل قضیه فقط تمرین ناموفقی در زمینه تحریک نظام بین المللی علیه ایران باشد. 

یک دهه پیش جورج بوش در سخنرانی خود از محور شرارت سخن گفت و ایران و عراق و کره شمالی را اعضای این محور خواند. در آن زمان بسیاری به بوش خرده گرفتند که بین این سه کشور تفاوت های زیادی وجود دارد. با گذشت یک دهه تا چه اندازه می توان از مشابهت ایران و کره شمالی سخن گفت؟

هرچند نمی توان گفت ایران و کره شمالی روند مشابهی داشته اند ولی قطعا به یکدیگر بیشتر نزدیک شده اند. چنانچه اصلاحی اساسی در روابط خارجی ایران رخ ندهد و روند تحریم ها تغییر نکند بعید نیست که گام های بیشتری در جهت نزدیکی بیشتر برداشته شود

در زمانی که جورج بوش مهر عضویت در محور شرارت بر ایران زد، ایران شباهتی به هیچ یک از دو کشور عراق یا کره شمالی نداشت. شاید تنها عاملی که ایران را همطراز آن دو کشور کرد موضع گیری ایران در قبال اسرائیل و رابطه دیرینه آمریکا و اسرائیل بود. اما تحولات دوازده سال اخیر (به استثنای زمان بسیار کوتاهی که در دولت اصلاحات این موضع گیری به نحوی تلویحی متعادل شد) عمدتا تشابهات غیر ساختاری را نشان می دهد چرا که ساختار اقتصادی سیاسی دو کشور و محیط منطقه ای آنان متفاوت است. اصولا محققین معتقد بر وجود تشابه ساختاری عمده ای بین ایران و کره شمالی ایران نیستند، اما بیشتر بر این امر تکیه می کنند که هر یک از کشور می تواند درس های مشابهی را از نحوه برخورد آن دیگری با نظام بین المللی بگیرد. مثلا برخی عنوان کرده اند اگر آزمایش اتمی کره شمالی در سال 2006 با واکنش تنبیهی شدید جامعه بین المللی روبرو نمی شد درسی که ایران از آن می گرفت این بود که می تواند عمل مشابهی انجام دهد بدون اینکه تنبیه شود. وقتی در سال 2007 هر دو کشور ایران و کره شمالی گرایشی حاکی از همکاری با جامعه ین المللی از خود نشان دادند، ناظران آن را به حساب تشابه رفتاری دو دولت دانستند. بر همین مبنا نگرانی از"بد آموزی" ایران از نحوه رفتار غرب با کره شمالی در بحران اخیر نیز قابل ذکر است. بدیهی است که مجموعه غرب مایل نیست هیچ یک از دو دولت ایران و کره شمالی از یکدیگر بیاموزند.

با گذشت بیش از یک دهه هرچند نمی توان گفت ایران و کره شمالی روند مشابهی داشته اند ولی قطعا به یکدیگر بیشتر نزدیک شده اند. چنانچه اصلاحی اساسی در روابط خارجی ایران رخ ندهد و روند تحریم ها تغییر نکند بعید نیست که گام های بیشتری در جهت نزدیکی بیشتر برداشته شود، ولی این که آیا این گامها در جهت منافع ملی ایران است یا خیر، جای بحث و گفتگوی بیشتری دارد.

تهیه کننده: تحریریه دیپلماسی ایرانی/

انتشار اولیه: دوشنبه 9 اردیبهشت 1392/ باز انتشار: جمعه 13 اردیبهشت 1392

 

کلید واژه ها: کره شمالی برنامه هسته ای ایران جليل روشندل


نظر شما :