پرداخت هزینه تغییر معادلات سیاسی منطقه توسط سوریه
بحرانی که جایگاه جدید ایران را تعریف کرد
دیپلماسی ایرانی : بحران سوریه در حالی وارد سومین سال خود گردید که بویژه طی هفته های اخیر به جهت ابراز تمایلی که تیم جدید اوباما در آغاز دومین دور ریاست جمهوری از خود به نمایش گذاشته و حمایت تعریف شده از معارضه را علنی ساخته اند و همچنین اصرار فرانسه و تا حدی انگلیس به حمایت تسلیحاتی از مخالفین دولت بر خلاف مصوبه اتحادیه اروپا ، از حساسیت و اهمیت بیشتری برخوردار شده است . ارزیابی بخشی از آنچه در پایان دو سال در این کشور قابل مشاهده می باشد را می توان اینگونه بیان نمود :
1- به دلیل وفاداری ارتش ، حزب بعث ، نیروهای امنیتی ، اقلیتها و البته حامیان خارجی ، دولت بشار اسد کماکان در حال مقاومت بوده و نشانه ای از سقوط کوتاه مدت آن نیز مشاهده نمی شود . تشکیل نیروهای مردمی برای ورود به صحنه و حمایت از دولت توانست از فرسودگی سریع ارتش در یک نبرد داخلی که معمولا با کاهش انگیزه نیز همراه می باشد ممانعت کند .
2- بر اساس اعلام کمیسر عالی سازمان ملل متحد در امور آوارگان حدود یک میلیون سوری به کشورهای ترکیه ، لبنان ، اردن ، مصر و برخی مناطق دیگر مهاجرت و حدود 4 میلیون نفر نیز مبادرت به مهاجرت در محیط داخلی این کشور نموده اند . علاوه بر این حدود 70 هزار کشته و تخریب وسیع بسیاری از زیر ساختهای اقتصادی و مناطق تاریخی و مسکونی این کشور را نیز باید بعنوان بخشی از نتایج موجود محسوب نمود . همچنین موقعیت و نقش سوریه در ساختارهای عربی و بین المللی نیز باچالشهای جدی مواجه شده است .
3- ماهیت بحران و جنگ فعلی در سوریه نه با هدف دستیابی به دمکراسی است و نه نشانی از یک انقلاب واقعی در آن مشاهده می شود . سوریه در حال پرداخت هزینه نظم جدیدی در منطقه است که نتیجه بحران در این کشور آنرا تعیین خواهد نمود .
4- دو خطر عمده ای که ادامه وضعیت فعلی در سوریه می تواند این کشور را با آن مواجه و همچنین اثرات آن متوجه برخی دیگر از کشورهای منطقه گردد " گسترش فرقه گرائی و همچنین خطر تجزیه این کشور " می باشند . تجزیه احتمالی سوریه بویژه به جهت موقعیتی که در حال حاضر کردهای این کشور از آن برخوردار بوده و ماهیت ارتباطاتی که با حزب کارگران کردستان ترکیه ( PKK ) دارا می باشند می تواند منشا نگرانی برای آنکارا محسوب گردد . البته باید پذیرفت برای سایر کشورهای برخوردار از اقلیت کرد هم نگران کننده خواهد بود ولی در مورد ترکیه موضوع از منظر نوع تعاملات آنکارا با PKK حساس تر می باشد .
5- بحران سوریه و سیاستهای طرفهای مخالف دولت بشار اسد توانست مجددا افراط گراها و گروههای وابسته به القاعده را در یک نقطه جغرافیائی در حاشیه مدیترانه که ظاهرا فاصله زیادی هم با بخشهائی از اروپا ندارد گرد هم جمع و نه تنها به آنان فرصت یارگیری از درون سوریه و سایر کشورها و همچنین سازماندهی داد ، بلکه مستقیم و غیر مستقیم از آنان حمایت و عملا به احیای این تفکرکمک نمود . این در حالی است که همین نگرش و تفکر در افغانستان طی 11 سال اخیر طرف اصلی منازعه با ناتو و آمریکاست و مبارزه با همین ایده ها بهانه حمله فرانسه به مالی بوده است . به نظر می رسد حوادث دهه 80 در افغانستان و وقایع بعد از آن که نهایتا منجر به واقعه 11 سپتامبر گردید در خاطرات تاریخی این دسته از کشورها کم رنگ شده است . این اندیشه ای غیر واقعی خواهد بود اگر حتی تصور امکان کنترل افراط گراها ایجاد گردد . این تولدی جدید برای افراط گرائی بود که باید منتظر اثرات ناشی از آن در دیگر مناطق هم باشیم . باید توجه داشت این جریانی است که هویت واقعی خود را در مقابله با غرب جستجو خواهد کرد .
6- حتی با فرض ورود مستقیم و علنی فرانسه و انگلیس به حمایت نظامی از جریان مخالف در سوریه ، هیچ ارزیابی روشنی از احتمال شکست دولت این کشور وجود نخواهد داشت . این موازنه ای است که ظاهرا بسادگی قابل تغییر نبوده و مرتبا توسط طرفهای بیرونی تنظیم می گردد . باید پذیرفت بازیگران داخلی در بحران سوریه علیرغم تمایلات شان لزوما برخوردار از نقشی تعیین کننده نمی باشند .
7- دو اتفاق مهم و قابل توجه در جریان بحران در سوریه خود را نشان داد . اول : ایران برای اولین بار طی سده های اخیر توانسته در قلب خاورمیانه از جایگاهی مناسب برخوردار و تعریف جدیدی از توانمندی منطقه ای خود را با یارگیریهای مناسب به نمایش و توان خود را برای دفاع از آن به کار گیرد . فارغ از نوع ابزار مورد استفاده ایران در این فرآیند ، نتیجه حاصله ، تثبیت آن بعنوان یک قدرت منطقه ای تاثیرگذار بوده است . حمایت از دولت فعلی سوریه را می توان مرحله ای مهم از به کار گیری این توانمندی درمسیر اهداف تعریف شده محسوب نمود . حتی هنگامی که وزرای کشور اتحادیه عرب در ریاض نسبت به دخالتهای ایران در بحرین و یمن اعتراض می کنند ( هر چند این صرفا یک ادعای تبلیغی است ) در واقع به توانمندی ایران در این منطقه اعتراف و طبیعتا ارزش تعامل با ایران را نزد سایرین افزایش می دهند . دوم مفهوم واقعی ورود و مقاومت روسیه در ممانعت از اجرای سناریوهای غرب و همکاران منطقه ای آن در سوریه است . اتحاد جماهیر شوروی دومین کشور در جهان بود که پس از آمریکا در سال 1968 و در جریان بحران موسوم به بهار پراگ با اعزام نیرو به جمهوری چکسلواکی اعلام نمود که دارای منافع جهانی است و هر جا کمونیسم با خطر مواجه شود ، شوروی در حمایت از آن تردید نخواهد داشت . فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد ، روسیه را در شرایط جدید و متفاوتی قرار داد و اکنون بعد از گذشت بیش از دو دهه این برای اولین بار است که روسیه نه بر اساس ایدئولوژی بلکه بر مبنای اهمیت ژئوپلتیک ، منافعی حتی بیرون از منطقه موسوم به خارج نزدیک برای خود تعریف و در حمایت از آن مصمم به نظر می رسد . این اتفاقی جدید در مورد روسیه است که می توان آنرا نشانه ای از تمایل این کشور در ارتقای نقش خود از یک قدرت منطقه ای به یک قدرت جهانی در دوران فعلی گذار نظام بین الملل تلقی نمود . البته باید توجه داشت هم ایران و هم روسیه به دلایل مختلف لابد از ادامه این سیاست می باشند .
8- هر چند برخی کشورها و از جمله چین بشدت از درگیر شدن و درگیر ماندن مستقیم آمریکا در بحران سوریه و اصولا در این منطقه استقبال و احتمالا بصورتی غیر مستقیم آماده کمک به این اتفاق هم می باشند ، اما بعید به نظر می رسد آمریکا برخوردار از اراده ای جدی برای انجام این کار باشد . همه شواهد نشان می دهد آمریکا در انتقال تمرکز به شرق آسیا و پاسفیک تردید ندارد ( البته مفهوم آن خروج از خلیج فارس و خاورمیانه نیست ) ، ضمن اینکه حتی دخالت مستقیم خارجی آمریکا نیز نمی تواند تضمینی بر خاتمه این بحران در کوتاه مدت خصوصا با توجه به سایر طرفهای درگیر باشد .
9- جریان مخالف دولت سوریه علیرغم حمایتها و فشارهای فراوان غرب و کشورهای همکار منطقه ای آنها تا کنون در هر دو حوزه نظامی و سیاسی نتوانسته به اجماع و یک ساختار مشترک برسد . این خلا می تواند ریشه در مصنوعی بودن ماهیت این مبارزه ، متفاوت بودن اهداف و بومی نبودن همه مبارزین داشته باشد . این واقعیت به این معنا خواهد بود که در صورت عدم تعریف راهکار مناسب عبور از مرحله فعلی در سوریه ، فاصله زیادی با شکل گیری دولت مرکزی در این کشور و ایجاد ثبات در آن باقی خواهد ماند .
10- بحران در سوریه پیچیده شده و بعید به نظر می رسد این جنگ پیروز نظامی داشته باشد . این بحران ریشه درخاورمیانه ای دارد که در حال شکل گیری است و بخشی از تغییرات باقیمانده در این منطقه می تواند با نتیجه نهائی این بحران مرتبط باشد . اجماع بیرونی و بازتعریف نقش ها در این منطقه می تواند در کوتاه کردن عمر بحران و ممانعت از سرریز آن به سایر مناطق موثر واقع گردد .
انتشار اولیه: دوشنبه 28 اسفند 1391 / باز انتشار: دوشنبه 5 فروردین 1392
نظر شما :