ثمره تطویل ناآرامی ها در دمشق چیست؟
کابوس تجزیه بر سر سوریه
دیپلماسی ایرانی: صحبت درباره سوریه - توسط دوستان و همکارانی مطلع که به دیدگاه هایشان احترام می گذارم- در هفته های اخیر رنگ و بوی بدبینی بسیاری به خود گرفته است. انتظارات این تحلیل گران در محدوده گسترده ای از نتایج ناخوشایند دست و پا می زند. دامنه این پیش بینی ها از تبدیل شدن سوریه به سومالی خاورمیانه که قدرت کشور در دست چندین هزار نفر از جنگ طلبان محلی و سران قبایل قرار می گیرد تا تبدیل شدن سوریه به یک کشور کاملا تجزیه شده که با ترکیبی از جنگ های داخلی و قبیله ای تعریف می شود متغیر است.
این روزها گمانه زنی درباره آینده سوریه به صنعتی رو به رشد تبدیل شده است: آنچه در سوریه می گذرد با توجه به نقش مرکزی آن در این جغرافیای سیاسی، ایدئولوژی و امنیت خاورمیانه بر این منطقه اثرگذار خواهد بود. رخدادهای سال های اخیر در عراق و لیبی به ما یادآور می شود که توسعه یکی از کشورهای این منطقه می تواند در کشورهای همسایه هم بازتاب داشته باشد؛ گاهی اوقات این اتفاق بلادرنگ رخ می دهد و گاهی اوقات با چند سال تاخیر.
هر چه جنگ سوریه بیشتر به طول بیانجامد، کشور بیشتر به سمت ویرانی پیش می رود و در کنار آن 3 خطر دیگر سوریه را تهدید می کند:
قبیله گرایی تبدیل به گزینه ای برای شهروندان سوری می شود که به دنبال امنیت هستند و دولت مرکزی را ناتوان از این امر می دانند
کشتارهای انتقام جویانه به رخدادی محتمل پس از سقوط بشار اسد تبدیل خواهد شد
شبه نظامیان سلفی از انجایی که ثابت کرده اند به عنوان مخالفان اسد دارای سازمانی خوب و منابع مالی قوی هستند بطور فزاینده ای در اجتماعات محلی در سراسر کشور ریشه می گیرند.
ماه آینده دومین سالگرد آغاز ناآرامی ها در سوریه است و درگیری های داخلی کماکان ادامه دارد. مخالفان سوری برای براندازی نظام اسد و جایگزینی آن با یک حکومت جدید هزینه بالایی پرداخته اند اما نشانه ای وجود ندارد که طرف مقابل از این درگیری ها خسته شده است. با وجود تخریب اقتصاد و زیرساخت های شهری، به نظر می رسد سوری ها مصمم به مبارزه تا شکست یکی از طرفین هستند.
به نظر می رسد در زمین بازی اوضاع کمی به نفع گروه های مخالف پیش رفته است. آنها به سبب دسترسی به سلاح های پیشرفته تر و کنترل تاسیسات کلیدی کشور ، در این هفته توانسته اند کمی نیروهای اسد را به عقب برانند. نظام اسد به آنچه که همیشه مرکز حیاتی آن بوده است بازگشته است: هزاران نیروی نظامی مسلح تنها در بعضی نقاط کشور که توسط افسرانی از یا نزدیک به خانواده معظم اسد کنترل می شود که در جامعه اقلیت علوی ریشه دارند. این دستور العملی برای یک فروپاشی سریع است.
با این حال، زمان و ماهیت گذار به یک سیستم حکومت جدید در سوریه هر دو به شدت در هاله ای از ابهام باقی می ماند. به شخصه انتظار داشتم حکومت اسد خیلی وقت پیش به پایان برسد اما واضح است که به طور فوق العاده ای در قدرت باقی مانده است. ضعف و عدم اتحاد نیروهای مخالف مانع از این است که بتوان پیش بینی برای سناریوی سوریه پس از اسد داشته باشیم.
اکثر قریب به اتفاق تحلیلگران انتظار دارند که هرج و مرج، خشونت، کشتارهای انتقام جویانه قبیله ای و تجزیه ای عمیق در کشور رخ دهد و احتمال وقوع این اتفاق هر یک ماهی که از درگیری ها می گذرد بیشتر می شود. برخی تحلیلگران معتقدند که سوریه پس از اسد تحت تسلط اسلامگرایان خواهد بود، فرقی نمی کند که از نوع اخوان المسلمین باشد و یا شبه نظامیان سلفی که در حال حاضر نقش اصلی را در مبارزه مسلحانه علیه حکومت سوریه ایفا می کنند.
بقیه تحلیلگران از جمله خود من خوشبین تر هستیم و انتظار داریم که سوریه با قدمت 5000 ساله خود در تاریخ جهان و میراث اخیرش در همزیستی با جامعه بین المللی ، نظام حکومتی تازه ای را از خرابه های جنگ فعلی شکل دهد.
مشکل سوریه مانند عراق و لبنان این است که ماهیت جمعیتی کثرت گرای آن به این معنی است که گروه های جمعیتی اصلی مانند علویان، کردها، دروزی ها، سنی ها و حتی مسیحیان روابط محکمی با اقلیت مردمان کشورهای همسایه دارند. درس اصلی که از وضعیت فعلی سوریه به ذهن من خطور کرد این است که به دلیل شکننده بودن کشورهای مدرن عربی خاورمیانه در کشورهایی مانند عراق، سوریه، اردن و فلسطین در سه نسل گذشته حکومت مرکزی بین نظامی قدرتمند و حکومتی ضعیف در نوسان بوده است. این کشورها از دهه 1940 یا دچار فروپاشی شده اند و یا تبدیل به نظام های مرکزی پلیسی گشته اند؛ جایی که در آن شانسی برای زندگی کردن به عنوان یک شهروند موافق با قوانین و ارزش های یک دولت ملی وجود ندارد.
ما در حال گذار از دوره ای هستیم که کشورهای در حال تجزیه ما را مجبور می کنند که به جای واژه لبنان، سوریه و عراق به عنوان کشوری یکپارچه با شهروندانی راضی از واژه های علویان، دروزی ها ، شیعیان و سنی ها نام ببریم. تخریب آهسته دولت مرکزی سوریه این تمایل را برای قبیله ای شدن مجدد کشورهای عرب خاورمیانه تقویت خواهد کرد تا زمانی که روزی فرا رسد که قبایل گوناگون بر سر میز مذاکره بنشینند و توافق کنند که چگونه به عنوان شهروندان یک کشور واحد تحت حکمیت قانون دوباره به هم بپیوندند. قانونی جدید که آنها بتوانند خود را در آن تعریف کنند.
منبع: دیلی استار/ترجمه: تحریریه دیپلماسی ایرانی
نظر شما :