تکرار ماجرای مختار ثقفی با اهل تزویر وآل زبیر؟
مهار هلال شیعی؛ هدف هلال اخوانی
دیپلماسی ایرانی: هدف اصلی این نوشتار بررسی و تحلیل نسبت مفهومی و عملی سیاست خارجی مصر جدید با مساله ی محلی شدن سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه است. در واقع تقویت ژئوپلتیک هلال اخوانی با محلی شدن سیاست خارجی آمریکا در منطقه، بیانگر قرائتی نوین در ساحت نظم و امنیت منطقه خاورمیانه و جهان عرب است. لذا برای کندوکاو این مساله بهتر است تا نخست ارتباط میان گفتمان اخوان با سیاست خارجی عملگرایانه در میدان سیاست خاورمیانهای را بررسی و سپس ادارک از تهدید این سیاست از سوی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را مورد ارزیابی قرار داده و در نهایت به نسبت مفهومی و عملی سیاست خارجی مصر اخوانی با مساله محلی شدن سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا پرداخت.
مقدمه:
در باب سیاست خارجی جدید مصر باید این نکته اساسی را ذکر کرد که قانون اساسی جدید این کشور پسا انقلابی بخشهایی را به سیاست خارجی اختصاص داده که نشانگر زبان و گفتمان اخوان المسلمین در عرصه روابط بینالملل است. به طور اساسی زبان سیاست خارجی اخوان واقعگرایانه، غیر ایدوئولوژیک و مبتنی بر منافع ملی مصر است.
مبانی سیاست خارجی مصر اخوانی:
جریان اخوان عرصه سیاست خارجی را سپهر واقعیت و دوری گزیدن از زبان ایدوئولوژی تفسیر کرده است.همین امر تا حدزیادی مبتنی بر استحاله آرمانشهری خلافت سنی در گفتمان اخوان معنا میشود. رابطه با کشورهای نظام بینالملل طبق مصالحه مصر خود گویای پذیرش اصلی واقعگرایانه در سیاست خارجی مصر اخوانی است. در کل اگر به صورت روششناسانه بخواهیم تا شالودههای اساسی و معرفتی اخوان در سیاست خارجی را تبیین کنیم تفاوت میان این جریان با گفتمانهای اسلامی بدیل ضروری است. به طور نمونه، جریان سلفی مصر در حوزه سیاست خارجی، فتوانگر، متمرکز، ایدوئولوژیک، و بدون از هرگونه آوانگارد و بدیعنگر است. در مقابل جریان اخوان به ویژه پس از انقلاب 25 ژانونه نشان داده، معنانگر، تفسیرگرا، غیر ایدوئولوژیک، زمینهمند و آوانگارد ظهور وعرصه دیالوگی را به عنوان اصلی اساسی مدنظر قرار داده است.
در سطحی مقایسهای میتوان قرائت و ساحت سیاست خارجی مصر جدید را حدفاصل دو قرائت ایرانی و ترکی در عرصه روابط بینالملل توضیح داد. به عبارتی زبان و گفتمان جدید اخوان نه امتمحوری سیاست خارجی ایران و نه بینالمللگرایی سیاست خارجی ترکیه مدرن است. شالوده نظری این جریان هم متاثر از این دو و هم بدون نفس این دو تعبییر میشود. در نتیجه ماهیتی منطقهگرا، و حد فاصل میان امتمحوری و بینالمللگرایی است. همین ماهیت متغیر سیاست خارجی مصر جدید و تمرکز بر دو محور مصر و منطقه عربی، دلمشغولیهای متنوعی را برای موروثیهای کشورهای جنوبی خلیجفارس بوجود آورده است. آنها منطق جدید ولو واقعگرایانه مصر جدید را با ادراک از تهدید علیه نظام سیاسی خود تفسیر میکنند. شاید این بدیلی محکم باشد تا ایالات متحده آمریکا فشار برای اصلاحات در این کشورها را دیگر نه از مجرای طرح خاورمیانه بزرگ بلکه در واژگان جدید بنام" اخوان بزرگ" پیگیری کند.
از شورای همکاری خلیج فارس پس از انقلاب اسلامی ایران تا انقلابهای عربی 2011:
بعد از انقلابهای عربی، در سیزدهمین جلسه مشورتی شورای همکاری خلیج فارس،این شورا،طرحی را مبنی بر پیوستن دو کشور پادشاهی اردن ومغرب ارائه کردند.در همین راستا، بحرین خواستار حفظ سامان پادشاهی ومنظومهای از اقدام پیشگیرانه برای مقابله با تهدیدات احتمالی بر ضد نظام پادشاهی در منطقه شد.
در همین سیاق، خالد حروب،پژوهشگر سیاسی معتقد است که"در کشورهای عربی دو نوع انتقال قدرت در نظامهای سیاسی حاکم است.یکی نظامی که انتقال قدرت موروثی است؛ همچون کشورهای شورای همکاری ؛ اردن ومغرب. دوم،انتقال قدرت از مسیر انتخابات ؛که کشورهای بهار انقلابهای عربی را شامل میشود. وی طرح پیوستن اردن ومغرب را نوعی تولید وبازتولید گفتمان وراثت ونظم پادشاهی میداند. این واکنش شورا به رهبری عربستان به نوعی برجسته شدن ادراک از تهدید این منظومه امنیتی شبیه آن چه در مقابل انقلاب اسلامی 1357 ایران و تشکیل شورای همکاری خلیج فارس بود، تفسیر میشود.
مصر منشاء گروه اخوان المسلمین با بیش از 8 دهه فعالیت سیاسی است.پس بدون شک اکثر کشورهای عربی فعالیتها مواضع سیاسی این گروه را رصد میکنند.چرا که، اخوان عملا بر کنارزدن حکومتهای غیر مردمسالار تاکید وبر نیل به قدرت سیاسی تلاش دارند. با این انقلابها وپیروزی اسلامگراها، کشورهای محافظهکار عرب خلیج فارس نگرانی فزانیدهای از جریانها اخوانی پیدا کردهاند.این نگرانی در میان کشورهای امارات و عربستان، بحرین کویت وعمان به استثناء قطراز عمق بشتری برخوردار است.
بی شک وجود یک رئیس اخوانی در راس قدرت، این کشورها را با مشکلات عمده امنیتی از جمله مشروعیت سیاسی مواجهه میسازد. سرکوب احزاب اخوانی در این کشورها به تبع با واکنش منفی اخوانیها درمصر ودیگر کشورهای انقلابهای عربی مواجهه خواهد شد.در همین راستا، پیشنهاد شواری همکاری برای پیوستن دوکشور اردن ومغرب به منظومه امنیتی خود، به باور بسیاری از کارشناسان اقدامی پیشگیرانه از این انقلابها وشبیه کار این کشورها در تاسیس شواری همکاری،در مواجهه با انقلاب اسلامی 1979م در ایران است. ترس این کشورهای از صدور انقلاب مصر به کشورهای شورای همکاری،از دیگر جنبههای دغدغههای امنیتی جدید در منطقه است.
به نظر میرسد قدرت کشورهای حوزه خلیجفارس در مهار موج هلال اخوانی محدود باشد چرا که مشروعیت اجتماعی وسرمایه اجتماعی اخوان به اندازهای است که این کشورها ظرفیت مقابله با آن را در دراز مدت ندارند.دوم،سیطره جریانهای اخوانی در وزارتخانههای آموزش وتعلیم به حدی است که دیگر باتولید گفتمانی دیگر را دشوار میسازد.سوم اینکه بدلیل وابستگی حاکمان کشورهای شواری همکاری به غرب،اخوان المسلمین به راحتی توان تیلیغات سیاسی علیه آنان را داشته و به نوعی از آن برای خود بهرهبرداری سیاسی میکند. البته شایان ذکر است که منافع مصر جدید اقتضاء دارد که به زبان تهدید با شیوخ عرب سخن نراند، امنیت خلیجفارس را امنیت مصر بنامد، از گسترش روابط با آنها استقبال کند ولی در عمل به شبکه منطقهای اخوانی خود نیز پشت نکند. اینجا حدفاصل امتمحوری و بینالمللگرایی سیاست خارجی مصر نمایان میشود.
ایالات متحده و سیاست خارجی جدید خاورمیانه ای: از هلال شیعی تا هلال اخوانی
سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا بویژه پس از تحولات اخیر خاورمیانه و جهان عرب مبتنی بر مدیرت بحرانهای جاری از طریق "محلی شدن سیاست خارجی" بود. محلی شدن سیاست خارجی به معنای فهم و درک کنش بازیگران منطقهای و همسو با نیات و تمایلات آنها خلاصه میشود. محلی شدن سیاست خارجی ارتباطی وثیق با محلی شدن دانش و شناخت دارد که مبانی معرفتشناسی جدید سیاست خارجی بسیاری از کشورها را رقم زده است. با این مساله محلی شدن سیاست خارجی آمریکا دیگر به طور مستقیم و متمرکز از واشنگتن خلاصه نشده و واجد عنصری استتثناگرایانه بویژه در دوران اوباما ندارد. منطق رفتاری واشنگتن در قبال این انقلابها با مشورت از قطر و ترکیه شکلی محلی به خود گرفت. همین قرائت جدید از پویشهای منطقه باعث نیابتی شدن راهبردهای آمریکا در منطقه پس از انقلابهای عربی گردید یعنی نیابتی شدن با کنشگری ترکیه و قطر.
به تبع سیاست اخوانیگرایانه قطر در قبال این انقلابها به نوعی تایید گفتمان جدید منطقهای عرب در بافت سیاست خارجی آمریکاست. به همین دلیل بود که محمد مرسی بارها اعلام داشته" ما در پی تشکیل حکومت دینی نیستیم و در صدد الغای معاهده صلح با اسرائیل بر نخواهیم آمد".
بنابراین مشخص است که مهار کشورهایی همچون ایران و سوریه از رهگذر همین هلال اخوانی تشدید شود. سوریه بشار اسد هم اکنون از دل همین قرائت اخوانی هدف قرار گرفته و ترکیه و قطر نیز در پی محلی شدن سیاست خارجی آمریکا در منطقه بسترهای لازم تغییرات منطقهای را مهیا میکنند. البته مهار هلال شیعی از رهگذر هلال اخوانی به شدت مورد توجه غرب قرار گرفته که همین امر نزدیکی دیدگاههای مصر اخوانی با غرب و ایالات متحده آمریکا خواهد شد. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز از این امر آگاه است. همین تلقی سیاست خارجی ایران از محلی شدن سیاست خارجی آمریکا بر نقش دیپلماتیک ایران برای گسترش روابط با مصر اخوانی افزوده است.
سیاست جدید گسترش اعتراضات در الانبار و سامراء ضد حکومت منتخب نوری المالکی آن گونه که طارق الهاشمی آن را "بهار عراقی" مینامد- البته نوعی القای ادبیات بهار سنی در عراق است- زاییده همین تفکر قرابت هلال اخوانی با آمریکا و مهار هلال شیعی در منطقه آسیای جنوب غرب است. شعارهای ضد ایرانی معترضان در جمعه گذشته، عمدتا باشعارهایی در مدح پیامبر اسلام(ص) همراه بود. گو اینکه شیعیان به شخصیت پیامبر اسلام(ص) توجه مکفی ندارند.
این رویه نوعی فرقه گرایی و کشاندن تعارضات سیاسی ایران با برخی کشورهای عرب است. فرقه گرایی در عراق و منطقه به خودی خود منجر به کشاندن پای مصر اخوانی به ماجرای تازه است. شعار معترضین عراقی ضد ایرانی، ضد شیعه، عمدتا بر مبنای تفکر سنی عراقی و قبیله ای است. در مقابل ایران نیز میتواند با گسترش روابط با مصر اخوانی از کشانده شدن پای این کشور به پروندهه ای عراق ، سوریه و حتی لبنان جلوگیری بعمل آورد. قطر عربستان با پخش زنده اعتراضات شهرهای سنی نشین عراق به طور ضمنی درپی گسترش "انقلاب مخملی عربی" با شعارهای اسلامی-سنی علیه شیعیان است. گویا ماجرای مختار ثقفی با اهل تزویر وآل زبیر دوباره در عراق تحت لوای مساله تحریک مصر اخوانی به واکنش ضد ایرانی در جریان است./16
نظر شما :