محمد مرسی و آزمونی به نام آرمان های مقاومت

اخوان در غزه امتحان پس می دهد

۲۸ آبان ۱۳۹۱ | ۱۸:۱۱ کد : ۱۹۰۹۲۹۲ خاورمیانه یادداشت
گفتاری از محمد حسن آقا صفری، عضو هیات رییسه کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس برای دیپلماسی ایرانی
اخوان در غزه امتحان پس می دهد

ديپلماسي ايراني:‌ به دنبال بحران مجدد در غزه در روزهای اخیر ، سیاست خارجی کشورهایي كه در اثر تحولات موسوم به بیداری اسلامی دچار تحول شدند، محافل دیپلماتیک را به خود مشغول ساخته است. در واقع اين سوال بيش از گذشته مطرح است كه مصر جدید چگونه با تحولات و بحران هاي نو ظهوری همچون بحران اخیر غزه دست و پنجه نرم می‏کند؟ جواب به این پرسش در وهله نخست مستلزم مروری کوتاه به گفتمان حاکم بر سیاست خارجی مصر است. اين مسئله از اين رو اهميت مي يابد كه در بحران كنوني غزه بر خلاف بحران پيشين در سال 2009م، با کشورهایي در منطقه روبرو هستيم كه تحت تاثير سياست هاي اخوانی قرار گرفته اند.

مصر سالها طلايه دار ديپلماسي عرب در دهه هاي شصت و هفتاد ميلادي و الگويي براي كشورهاي منطقه بود. ولي در سي ساله اخير اين كشور به دلايل بيشماري نقش پيشرو خود را از دست داد و صرفا در حد كشوري درجه دو در پرونده هاي سياسي و امنيتي منطقه و حتي در مناقشه اعراب و اسرائيل تنزل يافت. مراكز تصميم گيري متعدد، تبديل وزارت خارجه به دستگاه بروكراتيك - اجرايي محض وتفوق گفتمان دستگاه هاي امنيتي مبارك بر گفتمان كارشناسان حوزه روابط خارجي، اين كشور را به تنزل رتبه در ديپلماسي جهان عرب سوق داد. با اين حال،‌ با وقوع انقلاب مردمي 25 ژانويه، و برپايي نظامي مردمسالار كه به انتخاب رييس جمهوري منتخب با اراده ازاد مردم انتخاب شده، مصر جديد عملا وارد فرايند ديپلماسي جهان عرب و خاورميانه شده است.

در شرايط جديد، شايد رقابت با كشورها و كنشگران منطقه اي همچون تركيه، ايران، اسرائيل و كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس در اولويت سياست خارجي مصر جديد باشد. نقش تركيه با توجه به قدرت اقتصادي، ديپلماسي مبتني بر به «صفر رساندن مشكلات» و به كارگيري قدرت نرم همچون، هنر، ادبيات، تجارت و فرهنگ، مصر را با مخاطراتي جدي مواجه ساخته است. پيش از اين در تمامي خانه هاي عرب، اين فيلم ها و سريالهاي مصري بودند كه نقشي بلامنازع را بازي مي كردند، ولي امروزه اين سريالهاي تركي‌اند كه در خانه هاي عرب بيتوته كرده و هماوردي براي توليدات فرهگي مصربه شمار مي روند. با وجود مذهب مشترك مصر و تركيه و تشابه ساختار سياسي اين دو كشور و هم چنين سياست خارجي مشترك در قبال مساله فلسطين و بحران سوريه، قرائت عثماني گري تركيه، از سوي اخواني هاي مصر به ديده ترديد نگريسته مي شود. البته ديدار سپتامبر 2012 محمد مرسي از تركيه و شركت وي در چهارمين گنگره سراسري حزب عدالت و توسعه، خود گوياي همكاري احتمالي گسترده محور قاهره ـ آنكارا در قضاياي منطقه اي است.

در مورد ايران، شايد تفاوت مذهبي ميان دوكشور از اهم موانع رشد روابط دو كشور محسوب شود. محافظه كاران مصري بويژه الازهر و اخيرا سلفي ها، از نفوذ شيعه گيري در مصر پس از انقلاب به شدت نگرانند. موازنه در روابط ميان كشورهاي حوزه خليج فارس و ايران از مولفه هاي تاثير گذار روابط آتي مصر با ايران است. كمك هاي مالي دو كشور قطر و عربستان به مصر در ماه هاي اخير بي ارتباط با روابط ايران و مصر نيست. بحران سوريه نيز به طور فزاينده اي از شروع روابط قاهره-تهران ممانعت به عمل آورده، چرا كه مرسي با توجه به گرايش هاي اخواني در حوزه سياست خارجي مصر جديد و نفوذ لابي معترضين سوري در قاهره، قادر به بالابردن سطح ديپلماتيك كشورش با ايران نيست. البته اشتراك نظر دو كشور در محدود كردن نقش اسرائيل در منطقه از زواياي ايجابي اين رابطه محسوب مي شود.

در رابطه با اسرائيل، تعديل در معاهده كمپ ديويد يا الغاي آن يكي از خواسته هاي انقلابيون مصري بوده و هست. مصريان از منظر ملي گرايانه تمايل شديدي بر حضور ارتش ملي خود در سراسر صحراي سينا ازخود نشان مي دهند. صحراي سينا، جزيي از هويت مصري و عنصري مهم از تماميت ارضي مصر قلمداد مي شود. همچنين از ديرباز و در طول تاريخ، مساله فلسطين به عنوان نوعي نوستالژي ديني مصريان بوده و مشكله اسرائيل سبب شده تا اخواني هاي اسلام گرا، هم از نظر اعتقادي و هم از نظرمشروعيت داخلي و منطقه اي سعي نمايند از آرمان فلسطين ممد جويند. البته راهبرد «حفظ روابط ديپلماتيك با اسرائيل و محكوميت آن در صحنه بين المللي و منطقه اي» مد نظر مصر انقلابي است. به عبارتي، مصري ها نوع تعامل با اسرائيل را ار دريچه روابط ويژه خود با آمريكا مي بينند.


مصر نگرشي واقع گرايانه در محيط پيراموني خود در پيش گرفته كه در آن عناصر منفعت گرايانه و اهداف مصري پررنگ و غالب است. ادبيات و زبان سياسي مصر جديد گوياي اين امر است كه قاهره سوداي بازگشت به دوران ناصري به عنوان كشوري مركزي در منطقه را در سر مي پرواند. از اين منظر با وجود هم كيشي با ترك ها،‌ عثماني گري جديد تركيه در معادلات منطقه اي را بر نمي تابد. نخستين عمل واقع گرايانه مصري پيشنهاد گروه چهارجانبه براي حل و فصل بحران سوريه بود که در واقع آزمونی برای ورود مصر جدید به معادلات خاورمیانه‏ای است. مصر جدید با زبان سیاسی جدید و گفتمانی نو، سودای بازگشت به دهه‏های شصت و هفتاد میلادی را دارد. با این تفاوت که اخوان ‏گرایی جایگزین ناصریسم و ملی‏گرایی عربی شده است.

با توجه به این مباحث، در بحران كنوني غزه، این که مرسی، سفیر مصر در اسرائیل را فراخوانده و میزبان نشست چهار جانبه‏ای میان خالد مشعل، شیخ حمد (امیر قطر)، رجب طیب اردوغان و محمد مرسی شده است نشانه اي از تلاش اين كشور در دوران جديد براي ايفاي نقش فعال در مسائل منطقه اي است. ولی بايد توجه داشت كه میان منافع ملی مصر جدید و آرمان فلسطین اختلاف اساسی وجود دارد. آنچه واضح است اين است كه مصری‏ها در میان منافع ملی کشور خود و آرمان فلسطین، به طور قطع منافع مصر را در اولویت قرار می‏دهند. البته این نکته را نباید فراموش کرد که بر اساس مسائل امنیتي و سیاستي در شرايط جديد منطقه که اسلام‏گرایان متصدی امورند، اسرائیل کمتر به راهبرد سیاست زمین سوخته در غزه می‏اندیشد. اسرائیل در شرايط جديد و در فقدان مبارک، سودای نابودی غزه را ندارد؛‌ چرا كه از اتحاد دولت و ملت‏های بیداری اسلامی در هراس است. اهداف اسرائیل در غزه تا حدزیادی هوشمند و در راستای سیاست غزه بدون حماس از طريق کشتن رهبران سیاسی آن است. در کل نوع تعامل مصر جدید با بحران كنوني غزه، به طور حتم آزمونی برای سیاست خارجی آن کشور محسوب می‏شود. غزه سنجش سیاست خارجی اخوانی‏ها در اریکه قدرت است./ 16

کلید واژه ها: نوار غزه فلسطین محمد مرسی اخوان المسلمین محمد حسن آقا صفری


نظر شما :