سی و پنجمین بخش از کتاب جدید هیکل درباره مبارک
خشم میتران از بی توجهی مبارک به فرانسه
دیپلماسی ایرانی: محمد حسنین هیکل، روزنامه نگار مشهور مصری و جهان عرب به تازگی کتابی را با عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" به رشته تحریر در آورده است که در آن به زندگی سیاسی مبارک و چگونگی رسیدنش به قدرت، تداوم ریاست جمهوری اش تا تظاهرات میدان التحریر و سرنگونی او می پردازد. همان طور که از عنوان کتاب پیدا است، دوران حکومت مبارک و زمانه ای که باعث شد او به قدرت برسد و از تریبون های سخنرانی به ریاست جمهوری منصوب شود تا میدان التحریر که در حقیقت انقلابی علیه او را شکل داد، موضوع اصلی این کتاب است.
روزنامه الشروق مصر روزهای پنج شنبه و روزنامه السفیر لبنان روزهای دوشنبه هر هفته با هماهنگی هیکل هر بخش این کتاب را منتشر کرده اند. دیپلماسی ایرانی نیز در نظر دارد هر هفته در روزهای جمعه به طور مرتب همه بخش های این کتاب را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان قرار دهد. هیکل برای این کتاب خود ملاحظه و مقدمه ای نوشته است که ما نیز در دیپلماسی ایرانی عینا آنها را منتشر کردیم.
تا کنون سی و چهار بخش از این کتاب در اختیار خوانندگان قرار گرفته است که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند، اکنون سی و پنجمین بخش از کتاب هیکل تحت عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" در اختیارتان قرار می گیرد:
در فضایی که مبارک خودش را برای سومین دوره ریاست جمهوری اش آماده میکرد، تلاش کردم که اوضاع را از مسافت دورتری زیر نظر بگیرم، بدون این که به طور کامل هم از روند حوادث جدا باشم و هیچ ارتباطی با امور جاری نداشته باشم.
آنچه برایم روشن شد خیلی متحیرم کرد، نه فقط مرا بلکه بسیاری را متحیر کرد، شاید تاریخ را هم متحیر کرد، مردی که مردم خیال میکردند که او را خیلی میشناسند بعدا مشخص شد که از او هیچ چیز نمیدانند!
●●●
در آن موقع حوادث را فقط به صورت ظاهری بررسی میکردم و زیاد به عمیقتر از ظواهر نمیرفتم، در ظاهر این گونه به نظر میرسید که رتبه و رکود و تردید ملاک اصلی تصمیمگیریها در مصر است.
اما همزمان در اعماق جامعه مصر اتفاقاتی موج میزد که به تحرکات سرعت میبخشیدند و عوامل آن با یکدیگر درگیر میشدند، اگر چه هیچ کس آن را نمیدید ولی آثار آن بر روی سطح کاملا مشخص بودند.
به طور مسری این اعتقاد پیش آمده بود که از روی ناامیدی اتفاقاتی در داخل در حال وقوع هستند، تلاشهایی نیز وجود داشتند که در ظاهر خارجی خود را نشان میدهد، امور به سمتی پیش میرفتند که این ظن ایجاد شده بود که یک دستور العملی در خارج انجام میشود که پوششی برای کوتاهیهای داخلی است، این موضوع به صراحت مورد مناقشه قرار گرفت، و یک بار که با اسامه الباز صحبت میکردم، نظرش این بود که: «دایره کار در داخل محدود است و شاید کارهای خارجی نیز مزید بر علت شدهاند.» اسامه پرسید: «آیا چنین چیزی در دوران پرزیدنت عبدالناصر رخ میداد؟!» گفتم: «کار خارجی در زمان عبدالناصر برای خدمت به داخل بود، و برای نمونه به ساخت سد «العالی» اشاره کردم و کارهایی که در این زمینه انجام شده بود – بدون این به جزئیات بیشتر اشاره کنم – اهتمام به سیاست خارجی در آن زمان مطلوب نهاییاش داخلی بود.»
علاوه بر آن «بخش اصلی از این تلاشها با هدف تکمیل آزادی جهان عربی صورت میگرفت، به خصوص در خلیج فارس و یمن، سپس بر استقلال آفریقا با تمرکز بر رود نیل و پیرامون آن تاکید میشد، اخیرا هم جبهه گستردهای از کشورهای جهان سوم تشکیل شد که از مطالبات آزادیخواهنه و عدالت طلبانه جامعه جهانی دفاع میکرد.»
و اما الآن در فعالیتهای خارجی ما – همان طور که به اسامه الباز گفتم – که متوجه ایالات متحده امریکا است، حتی سفر به واشنگتن یک نیاز سالانه شده که باید در هر بهار با هر کدام از روسای جمهور امریکا دیدار شود!!
و هنگامی که هیئت ]ریاست جمهوری[ به واشنگتن سفر میکرد، برای استراحت توقفی هم در پاریس و لندن میکرد سپس سفر ادامه مییافت و از اقیانوس اطلس میگذشت تا به سواحل امریکا برسد.
در آن روز به اسامه گفتم: «از برخی از سیاستمداران اروپایی که این سفرها به پایتختهایشان انجام میشد، خواهش کردم که پرزیدنت مبارک یادآوری کنند که من از پرزیدنت میتران شنیدم که از این موضوع احساس ناراحتی میکرد وقتی که میگفت که پاریس مهمتر از آن است که ایستگاهی در راه رسیدن به واشنگتن باشد.»
به عبارت دیگر میتران میخواست بگوید که احساس میکند سفر رئیس جمهوری مصر به فرانسه باید سفری برای فرانسه باشد نه این که استراحتگاهی در راه رسیدن به امریکا!!
همچنین از پرزیدنت میتران شنیدم که میخواست برای این سفرها جدول کاری که برای دو کشور مفید باشد تعیین کند، به گونهای که قبل از هر دیدار با کارشناسان و وزرای امور خارجه به بررسی و مطالعه بنشیند.
این را به اسامه الباز نگفتم که از میتران شنیدم که از بیشتر دیدارهایش با مبارک شکایت میکرد، که جلساتشان سیاسی نیستند بلکه تنها مناسبتهای اجتماعی است که در آنها قصههایی نقل میشوند که بعضی از آنها داستانهای طولانی است و بسیاری از آنها را از باب تمسخر دیگر سیاستمداران عرب پرزیدنت مبارک نقل میکند از این باب که آنها را به سخره بگیرد و تخطئه کند.
چنین توجهی به خارج بیمحابا و بدون در نظر گرفتن حد و مرزی صورت میگرفت، برای همین منظور نهاییاش توجه به داخل نبود، از خارج شروع میشد و به خارج ختم میشد، نه این که هدف نهاییاش ساخت چیزی بر اساس بنیانها باشد که به وطن یا ملت خدمت کند، تمرکز بر روی قدرتهای بزرگی که رئیس جمهوری کشور به آنها سفر میکرد، در خفا مقاصد دیگری را دنبال میکرد، نتیجهای که این سفرها در برداشت این بود که سیلی از تصاویر در صفحات روزنامهها منتشر میشدند و صفحههای تلویزیونها کاملا به آنها میپرداختند، نه نتیجهای در بر داشتند و نه دستاوردی، تنها به خدمت گرفتن چیزی غیر موجود برای طلبی غیر ممکن بود، چرا که این قدرتهای بزرگ با دیگران بر اساس حساب و کتابهای «قدرت» تعامل میکردند، نه بر اساس منطق سود و منفعت، و هنگامی که چیزی مطلوب بود – ظاهرش در برابر همگان باعث میشد تا کوتاهیهای داخلی در سایه خارج پوشیده شوند – در نتیجه حاصل صفر بود و همچنین ناقص، فارغ از این که حجم هیئت چقدر بود، و تعداد عکسهایی که گرفته میشدند چه تعداد بودند و هزینههای سفر چقدر میشدند!!
ادامه دارد...
نظر شما :