سی و چهارمین بخش از کتاب جدید هیکل درباره مبارک
مبارک به تلافی پیروزی برادرش وزیر کشور را برکنار کرد
دیپلماسی ایرانی: محمد حسنین هیکل، روزنامه نگار مشهور مصری و جهان عرب به تازگی کتابی را با عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" به رشته تحریر در آورده است که در آن به زندگی سیاسی مبارک و چگونگی رسیدنش به قدرت، تداوم ریاست جمهوری اش تا تظاهرات میدان التحریر و سرنگونی او می پردازد. همان طور که از عنوان کتاب پیدا است، دوران حکومت مبارک و زمانه ای که باعث شد او به قدرت برسد و از تریبون های سخنرانی به ریاست جمهوری منصوب شود تا میدان التحریر که در حقیقت انقلابی علیه او را شکل داد، موضوع اصلی این کتاب است.
روزنامه الشروق مصر روزهای پنج شنبه و روزنامه السفیر لبنان روزهای دوشنبه هر هفته با هماهنگی هیکل هر بخش این کتاب را منتشر کرده اند. دیپلماسی ایرانی نیز در نظر دارد هر هفته در روزهای جمعه به طور مرتب همه بخش های این کتاب را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان قرار دهد. هیکل برای این کتاب خود ملاحظه و مقدمه ای نوشته است که ما نیز در دیپلماسی ایرانی عینا آنها را منتشر کردیم.
تا کنون سی و سه بخش از این کتاب در اختیار خوانندگان قرار گرفته است که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند، اکنون سی و چهارمین بخش از کتاب هیکل تحت عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" در اختیارتان قرار می گیرد:
در یکی از دفاتر در یکی از روزهای معرکه انتخابات (همان طور که سرهنگ تعلب، معاون وزیر به دست خط خود ثبت کرده بود) به این عبارت اشاره شده بود که رئیس جمهور امروز در حال خوشی «Mood» نیست، بیشتر از آنچه میگفت و دستور میداد، در روند انتخابات بحث و دخالت میکند.
درگیری پرزیدنت «حسنی مبارک» بیشتر علیه برادرش «سامی مبارک» بود که نشان میدهد بر اساس آنچه در جاهای مختلف ثبت شده است، بسیار سر او سخت میگرفته است.
رئیس جمهور فقط به این اکتفا نکرد که به وزیر کشور ابلاغ کند که برادرش نباید به هیچ وجه در انتخابات موفق شود بلکه تدابیر اضافیای را نیز برای جلوگیری از موفقیت او در نظر گرفت که برای وزیر کشور بسیار عجیب بود، از جمله این که با وزیر دولت محلی تماس گرفت و به او خواستهاش را تاکید کرد و حتی فراتر از آن دفترش با برخی دفاتر امنیتی تماس گرفتند و خواسته او را ابلاغ کردند.
سرهنگ محمد تعلب، معاون وزیر کشور در دفتر یادداشت روزنامهاش در جاهای مختلف ملاحظاتی را مینویسد که بسیار تعجبآور است:
- ملاحظه اول: به نقل از سرهنگ «حسن اوباشا»، وزیر کشور آمده است: «شدت فشارها به او به اندازهای است که باعث میشود او عین عبارتی که گفته است را بیاورد «میدانی تعلب، تنها درمان این وضعیت این است که بمیرم.»!
- ملاحظه دوم: معاون وزیر کشور این عبارت را مینویسد: «نمیدانم راز اصرار او (منظورش رئیس جمهور) برای عدم موفقیت برادرش تا این اندازه برای چیست، تا آن جا که تصور میکنم که این اوست که به برادرش کینه دارد نه عکس آن.»!
- ملاحظه سوم: وزیر کشور چند روز قبل از انتخابات خواست که با مبارک دیدار کند، هدف از این دیدار این بود که درباره برادرش صحبت کند (ضمن موضوعات دیگر)، اما مبارک رد کرد و گفت که الآن حوصله دیدار با وزیر کشور را ندارم (الآن در Mood نیستم آن طور که یک نفر که او را در آن زمان دیده بود، گفت) و این اولین باری نبود که مبارک این عبارت را برای حسن ابو باشا استفاده میکرد، و بعد از خواهش او جواب مبارک این بود: «موعد دیدار ما بعد از انتخابات خواهد بود حسن !!»
(و «موعد ما» بعد از انتخابات یعنی این که او از وزارت کشور برکنار شود.)
●●
اما دفتر سرهنگ تعلب چیزی از این عجیبتر را هم ثبت کرد، و آن هم در پایان روز انتخابات بود که معلوم شد آقای سامی مبارک به رغم همه تلاشها توانسته بود 70 درصد آرای دایره انتخاباتی که از آن نامزد شده بود را بیاورد!
و اوامر از سوی شخص رئیس جمهور آمد مبنی بر این که «ابدا»! و همه چیز باید در کمیته شمارش آرا متوقف شود تا این که نماینده ویژه رئیس جمهور به آن برسد، و عملا مشاورش «اسامه الباز» به مقر کمیته اصلی رسید، و خواستار بازشماری مجدد آرا شد، و با درایت به گونهای رفتار کرد که رئیس جمهور عصبانی نشود، آن چه دیده میشد برای همه ناراحت کننده بود، بازشماری آرا انجام شد، با حضور اعضای کمیته عمومی، نتایج نمایان شد، یک بار دیگر آرا به نفع سامی بود، تا آنجا که هیچ «درایتی» هم نمیتوانست مانع از پیروزی او شود، برای آن که همه چیز برای همه روشن بود، و هر گونه دست کاری در آن افتضاحی به بار میآورد که بهتر بود رئیس جمهور از آن اجتناب میکرد!
اسامه الباز به نزد رئیس جمهور بازگشت تا ضمن این که خاطرش را آرام کند به او بگوید که در مقابل عمل انجام شده Fait accompli قرار گرفتهاند، و بر اساس قصهای که وزیر کشور نقل میکند، پرزیدنت مبارک راه حلی نمییابد اما میگوید: «ابو باشا هزینه این اشتباهش را خواهد پرداخت.»!!
و بدین ترتیب حسن ابو باشا از وزارت کشور برکنار شد!
بعد از چند ماه سامی مبارک خواست که با من دیدار کند، برایش زمانی را تعیین کردم و او نزد من آمد، در دفترم روبهرویم نشست و شروع کرد داستان را برایم تعریف کردن. نگاهی به اتاقم انداختم و به او اشاره کردم که شاید اتاق من جای امنی برای آنچه او میگوید، نباشد، جواب داد: «برایم مهم نیست که اگر «حسنی» شنید به من چه خواهد گفت، چرا که بعد از آن کشور را «برای او» ترک میکنم و به آلمان خواهم رفت.»
و بلافاصله سامی مبارک گفت که حرف طولانیای درباره روابط خانوادگی سخت و بسیار پیچیده ما و عقدههای ظاهری وجود دارد که همگی آنها تلخ هستند که به نظرم درست نیست درباره آنها در این جا چیزی بگویم.
اما نمیتوانم منکر شوم که موانع جدیدی ایجاد شدند که به موانع سابق که تلاش میکردم آنها را نادیده بگیرم اضافه شدند!
ادامه دارد...
نظر شما :