آینده پیش روی سوریه؛ راهکارها و خطوط قرمز
غرب به دنبال انحراف مسیر ابراهیمی است
دیپلماسی ایرانی: در حالی که برخی معتقد بودند حکومت سوریه نیز همانند حکومت های تونس، مصر، لیبی و یمن به واسطه اعتراضات داخلی به سرعت تغییر می کند ولی با گذشت 19 ماه از ناآرامی ها در این کشور، بشار اسد همچنان به حکومت خود ادامه می دهد و با حمایت کشورهای خارجی از مخالفان اسد، بحران در این کشور به جنگ داخلی شبیه شده است. این که این بحران به چه سمت و سویی می رود و این کشور چه سرنوشتی به خود خواهد گرفت سوالاتی است که در گفتگوی همزمان دیپلماسی ایرانی با حسین شیخ الاسلام، سفیرپیشینی ایران در سوریه، معاون اسبق عربی- آفریقای وزارت خارجه و مشاور بین الملل رئیس مجلس و علی موجانی، پژوهشگر تاریخ خاورمیانه و خلیج فارس مطرح کرده ایم که متن این میزگرد را در زیر می خوانید:
به نظر میرسد که بحران سوریه بعد از پیشنهاد آتش بس آقای ابراهیمی برای عید قربان وارد یک فاز جدیدی شده است، آیا میتوان این عبارت را پذیرفت و از عطف جدیدی در وضعیت کنونی سوریه سخن گفت؟
شیخ الاسلام : بله، به نظر میرسد که جمله به کار گرفته شده از ناحیه شما اطلاق صحیحی است. در حقیقت یک تفاوتی میان رویهای که دو نماینده ویژه سازمان ملل یعنی کوفی عنان و اخضر ابراهیمی برگزیده اند، وجود داشت. عنان از طریق مشورت با بازیگران اصلی و قدرتهای تأثیرگذار تنها یک فرمول ارائه کرد و اصول خود را با ترتیب و بدون توجه به واقعیتهای سیّال درون منطقه و تغییر جهت بازی از سوی همه عناصر موجود به شورای امنیت دیکته کرد. اگرچه سازمان ملل نیز سرمایه گذاری سنگینی را برای اجرای آن به عمل آورد، اما این چارچوب در همان مراحل نخست با کارشکنی های حامیان معارضه شکست خورد.
موجانی : از یک منظر دیگر هم می توان به موضوع پرداخت: برای اولین بار بود بخشهایی از معارضه سرخورده، از پناه جستن پشت دیوار تحلیلهای یکسویه خود خارج شدند، و مواضعی در حمایت از آتش بس گرفتند.
· طرح عنان را واقعا می توان شکست خورده فرض نمود و ابراهیمی را موفق تر از او دانست؟
شیخ الاسلام: طرح عنان برای اعزام نیروی ناظر و استقرار آنها در جغرافیایی که پیچیدگیهای فراوانی را داشت، جواب نداد. در مقابل آقای ابراهیمی با زیرکی و احتیاط بیشتری عمل کرد. او میگفت در مقابل ما دیواری است که باید به دنبال تَرَکهای آن بگردیم تا بتوانیم از آن عبور کنیم. پس در حقیقت ابراهیمی مسئله را خیلی جدی تر از آنچه که عنان دیده بود، مشاهده کرد. آشنایی بیشتر با فرهنگ اسلامی- عربی آقای ابراهیمی و پیوستگی او به محیط خاورمیانه در این نوع نگرش مهم بود. به همین منظور به باور اینجانب او خواست یک ارزیابی از وضعیت را داشته باشد. اینجا یک پنجره باز شد، همانگونه که قبلا نیز به رسانه ها گفتم در گفتگوی آقایان احمدی نژاد - اردوغان در باکو پیشنهاد آتش بس به احترام عید قربان مطرح شده بود، حتی با توجه به برخی رایزنیها قرار بود سعودیها با سخنان امام مسجد الحرام در عید قربان از این پیشنهاد استقبال کنند، که البته نکردند! ارزش این پیشنهاد را ابراهیمی درک کرد، بنابراین پیشنهاد آتش بس به احترام عید قربان از طرف او بیشتر یک ارزیابی اولیه بود تا ببیند چگونه میتواند از درزهای دیوار مقابل خود عبور کند؟ پس میتوان بیان داشت ابراهیمی هنوز شکست خورده و ناکام نیست.
موجانی : برخلاف عنان که نسخه را یکباره پیچید، ابراهیمی تنها پیشنهاد آتش بس را داد. بنظرم او می خواست ببیند طرفین تا چه میزان قدرت تحفظ و مدیریت میدانی عملیات را دارند. او به دنبال این بود درک کند هر بخش چقدر بر نیروهای وابسته به خود تسلط فرماندهی دارند؟ و تا چه میزان می توان به هر کدام از این طرفین برای تداوم روند برای نیل به تفاهم پیش رو اتکا نمود؟ آتش بس ظاهراً از جانب جریانهای تند و افراطی متمایل به سلفیها یا القاعده شکسته شد، بنابراین شاید در ارزیابی ابراهیمی این رهیافت حاصل شده باشد که متغیر «تخریبگر روند صلح» کدام جهت میباشد.
شیخ الاسلام : الان ابراهیمی درخواست یک قطعنامه را برای آنچه «ایجاد یک دولت انتقالی» اعلام نموده را داده است. برآورد من از رایزنی با برخی جوانب مورد گفتگوی ابراهیمی چنین است که او هوشمندانه دریافته «دولت انتقالی» مورد نظرش باید با اتکا به واقعیات حاکم بر صحنه شکل گیرد. لذا اگر «دولت آشتی ملی» پیشنهادی او که برآیند همه نیروهای سیاسی واقعی باشد و موافقت جوانب بیرونی اعم از همه اعضای شورای امنیت و منطقه را در بر داشته باشد، شکل گیرد، در واقع می توان گفت «درز» در دیوار روبروی خود را یافته است. به نظر میرسد واکنش سریع مقامات آمریکایی برای جهت دادن به پیشنهاد دولت انتقالی به نوعی ناشی از نگرانی آنها از موفقیت ابراهیمی و منحرف ساختن ایده اوست، ایده ای که به طرح روسیه و نتایج ژنو نزدیک تر می نمایاند تا طرح امریکا. یعنی میتوان گفت ابراهیمی از قطعنامه سازمان ملل که دو عضو مؤثر دائم یعنی روسیه و چین باید زیر آن صحّه گذارند، یک مکانیسم دولت آشتی ملی درونی برای سوریه را طلب میکند، اما غربیها با بخشی از نیروهای منطقه ای خود که چنین شتابزده با انعقاد جلسه دوحه و تحریف عبارت به میدان آمدند، می خواهند برای اخذ حداکثری امتیازات یا دسته بالا داشتن در چانه زنیهای حاشیه شورای امنیت با طرح «دولت در تبعید» مسیر ابراهیمی را منحرف سازند. برداشت من آنست که مفهوم دولت انتقالی یعنی حرکت در مسیر آشتی ملی که یک عمل سیاسی است، اما دولت در تبعید که امریکائیها و حامیانشان عنوان می کنند یعنی ادامه خشونت و خونریزی، تقابل و نفی تفاهم از همان آغاز، با تشکیل فرایندی غیر دمکراتیک و غیر مشروع. اطلاق دولت در تبعید به سرزمین های اشغالی است، مثل فرانسه در زمان اشغال نازی، اینجا باید سوال کرد حامیان دولت در تبعید برای سوریه، چرا در تمام سالهای اشغال فلسطین از ایده دولت در تبعید برای این کشور سخن نگفتند تا نگذارند رژیم صهیونیستی بر این سرزمین مستولی گردد؟!
موجانی: ابراهیمی یک فرق اساسی با عنان دارد، عنان هیچگاه میانجی نبوده، ناجی بوده است، او در کارآکتر دبیرکل سابق وارد عمل شد. حتی نقش ناجیگری او در حل مسائل قومی کنیا و تشکیل دولت ائتلافی، با توجه به وزن دبیرکلی و اجماعی بود که در صحنه ملی مردم کنیا نسبت به او داشتند. ابراهیمی برخلاف عنان، میانجی بوده است، منطقه را هم بهتر می شناسد ولی نگاهش به منطقه با الگوهای کارتزینها یا منطق گراهای فرانسوی که از جزء به کل می رسند نزدیکی دارد. بنظرم هنوز ایده اش را آشکار نکرده، طوری عمل کرده که همه را با خود مرافق کند.
· یعنی شما اعتقاد دارید که هنوز ابراهیمی دست خود را کامل رو نکرده است و میان تحلیل ابراهیمی از شرایط با غربیها یک خط فاصل قرار میدهید؟
موجانی : به نظرم بله، سوال صحیح است. در حقیقت ابراهیمی سعی میکند که مسیر تجمیع آراء در شورای امنیت را در نظر بگیرد و چون عمیقاً با محیط خاورمیانه آشناست و نقش کشورها و مسائل خاورمیانهای را نیز میداند نمی خواهد خرق عادت نماید و یک تصور ساده و بسیط چند مرحله ای به مصداق سلف خود ارائه کند. او آمریکایی نیست که فکر کند با چند سخنرانی یا دستور همه نیروهای موجود در منطقه در چارچوب چنین الگویی حرکت خواهند کرد.
شیخ الاسلام: از نگاه من هم ابراهیمی به لحاظ تجربه نسبتاً زیاد دیپلماسی که دارد؛ از منظر یک سیاستمدار که عصبیت را چاشنی مواضع خودش بکند - به مصداق نمونه هایی که در ترکیه دیدیم - عمل نمی کند. او میخواهد با اجزای موجود در بحران چنان بازی کند که ابتدا بحران تخفیف پیدا کند سپس اصول طرفین را تبیین کند، و سرانجام از درون آن با طی یک روند مصالحه و تفاهم زمینه نیل به توافق را شکل بدهد.
· پس در حقیقت به نظر میرسد اجلاس دوحه به نوعی در تقابل با مسیر ابراهیمی شکل یافته است. چرا که موضوع افزایش تعداد شورای مخالفین دولت سوریه و ایجاد یک هسته اجرائی مشخص که ریاض سیف نامزد آن شده عملاً به معنای القای یک دولت در تبعید است که بعضی از کشورهای غربی و منطقه از آن تلویحاً حمایت نموده اند؟
شیخ الاسلام: من تصویر خاصی را از نشست دوحه دارم. به نظر میرسد برای درک آنچه که در دوحه گذشت ضروری است یک بازبینی در تحولات چند هفته اخیر صورت پذیرد. در درجه اول؛ اگر بیداری اسلامی به منزله آزاد شدن نیروهای مختلف اسلام گرا از سال 2011 میلادی در کشورهای منطقه تلقی گردد، باید گفت که در برخی از کشورها مثل مصر، تونس و مغرب عملاً این جریان اخوان بود که پیش تر و بیشتر از این فرصت تاریخی برای حضور در صحنه سیاسی سهم گرفت. به واقع بیداری اسلامی در ایستگاه نخست خود یک جنبش اخوانی در دنیای عرب را بازتولید نمود و دولت ترکیه به دلیل جوهر اخوانی خود از آن در سطح وسیعی استقبال و حمایت کرد. گسترش تحرکات اخوانیها بیش از همه اسباب دلمشغولی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس را فراهم ساخت. شاهد بودیم، بارها رئیس پلیس دوبی از تحرکات آنها با عبارت تهدید یاد کرد. اکنون به نظر میرسد که از حدود چند ماه قبل با تداوم وضعیت سوریه و ورود عناصر غیرسوری به عنوان جنگجویان جهادی نوعی اختلاف دیدگاه میان کشورهای معارض دولت سوریه به وجود آمده است.
موجانی : ترکیه در آغاز کار، با حمایت غرب و ناتو خود را متولی موضوع میدید و تلاش داشت با استفاده از سابقه تاریخی شام و جریان اخوان، الگوی تُرکی حکومت را در منطقه رواج دهد. همزمان با این وضعیت به نظر میرسد که قطر و عربستان نیز با نیاتی متفاوت به مسئله سوریه توجه نموده اند. عربستان در چارچوب تفکر سنتی خود، مایل بود تا سوریه از مدار مقاومت و پیوستگی به حزب الله، عراق و ایران خارج شود. پس از روندهای شکل گرفته در مقابله با دولت سوریه حمایت نمود. قطر در مسیری دیگر، با هدفگزینی متفاوت تمایل داشت در چارچوب اقداماتی که از یک دهه گذشته آغاز کرده - و سعی میکند در منازعات منطقهای حضور داشته باشد - از این فرصت نیز استفاده کند و به نوعی محور جدیدی را برای دیپلماسی فعال خود بگشاید. بدیهی بود که برای گرفتن فضا باید در همآوایی با قدرتهای بزرگ و منطقه ای ابتکارات خود را دنبال کند تا حذف نشود، و این دقیقا مسیر گزینشی قطر طی تجربه دولتداری خود است.
شیخ الاسلام : از سویی دیگر روند حوادث از جمله تندروی ترکیه و مشورتناپذیری آن، به همراه تقویت جریانات اخوانی که با روی کار آمدن مرسی شکل گرفته بود برای عربستان و قطر زنگ خطری به شمار میآمد، پس جریان شبه جزیره میبایست به همان میزان که ترکیه در صحنه عملیاتی با حمایت از ارتش آزاد ایفای نقش مینمود، ابزارهایی برای نمایش قدرت خود داشته باشد. مجموعه این حوادث بدان سمت سوق پیدا کرد که «ارض جهاد» برای نیروهای جهادی سلفی، سوریه تعیین شد. بدین گونه ما شاهد بودیم که از چند ماه قبل حضور شبکههای مرتبط با القاعده افزایش پیدا کرد. تصور برخی آن بود که وقتی ریاض از پیشنهاد گفتگوی چهارجانبه ایران، مصر، ترکیه و عربستان حمایت نمی کند، ریشه آن مشارکت ایران در این روند است، اما الان میتوان چنین تصور نمود که این خودداری عربستان از پیوستن به میز گفتگوی چهارجانبه، صرفاً به جهت تقابل میان تفکر اخوانی و سلفی در منطقه است. تفکری که در موضوع سوریه، سبب شده بود دو کشور ترکیه و مصر به حمایت از نیروی اخوانی موجود در صحنه گرایش بیشتری نشان دهند. پس شبه جزیره بایستی بدیلی را در مقابل اخوان، و به تبع آن ترکیه و مصر داشته باشد و این بدیل همان بخشی بود که بازی ابراهیمی را نیز خراب کرد.
· اگر این فرض درست باشد، چه نتیجهای عاید جریان دوحه- ریاض خواهد شد؟
موجانی : به نظر من همان نتایجی که دو سال پیش در موضوع افغانستان عایدشان شد. بدین معنی که هنگامی که اوباما خواست خروج از افغانستان را کم هزینه کند، مشورتهایی را دریافت کرد که راهکارش برای موفقیت در این مسیر، گشایش باب گفتگو با طالبان است. بی دلیل نبود که همزمان با آن مشاوره ها، دفتر طالبان در دوحه بازگشایی شد و غربیها نیز نه تنها در مقابل آن موضع نگرفتند بلکه بعدها مشخص شد دوحه یک کانال ارتباطی مطمئن برای گفتگو با طالبان بوده است. پس در فضای سوریه نیز همین تجربه تاریخی برابر شبه جزیره وجود داشت. یعنی اگر غربیها در این بلبشوی فضای انتخاباتی امریکا که به هر ریسمانی چنگ می زنند، تفهیم شوند شبه جزیره میتواند در روند بازی درون سوریه عناصر «تخریبچی» را کنترل کند، به آنها رجوع خواهند کرد، و بنظرم چنین نیز شد.
شیخ الاسلام : با یک تحفظ، موافق این ارزیابی هستم. بنظرم عربستان و قطر از طولانی شدن و نزدیک شدن بحران به مرزهای خود بیم دارند. اخبار چند روز اخیر ریاض، مکه و نجران را ملاحظه کنید، تغییر وزیر کشور را تحلیل کنید، یعنی سیستم امنیتی عربستان متوجه شده بحران دارد به درون مرزهایش وارد می شود. چه می تواند بکند؟ ماهیت بحران که عوض نمی شود، اما جغرافیایش می تواند تغییر کند. اما اینکه مقصد کجاست اجازه دهید تامل کنیم.
· پس شما وضعیت کنونی را متفاوت از برداشت رسانهای تحلیل میکنید، بدین ترتیب که یک اختلاف در نوع نگاه ترکیه و دو کشور عربستان و قطر نسبت به مسائل سوریه قابل مشاهده شده است، اما آیا میتوانیم ادله تکمیلی در این زمینه داشته باشیم؟
موجانی : بله، اتفاقاً میتوان از موضوعات دیگر نیز سخن گفت که به درک این وضعیت کمک میکند. ما میدانیم که حمایت لجستیکی، آموزشی، مخابراتی، نظامی و مالی از سوی غربیها و ترکیه در تمام ماههای گذشته به ارتش آزاد انجام میشده است، اما نه آمریکاییها ، نه ناتو و نه ترکیه هیچ کدام از کمیّت و کیفیت این برنامه ها سخن رسمی ابراز نمی نمودند. بدین ترتیب نمی خواستند مسئولیتهای حقوقی احتمالی را متوجه خود کنند. اما هفته گذشته خبری داشتیم که سه کشور لیبی، عربستان و قطر چندین میلیون دلار به معارضه سوریه کمک مالی نموده اند و حتی ارقام دقیق ارائه شد، به این معنا که لیبی با تخصیص حدود 20 میلیون دلار در این مسیر از سیاست عربستان و قطر جانبداری نموده است. برای من مشارکت لیبی با این میزان از سرمایه گذاری یک پیام روشن دارد: اگرچه حاکمیت کنونی لیبی متنوع و متکثر است اما یک جریان افراطی سلفی که در شمال مالی و شبه جزیره سینا فعال است نیز وجود دارد که بستر اجتماعی فراگیر در این کشور یعنی مشرب صوفیانه و رقابت با تاریخی با مصر را خوب تحلیل نموده، و با اغتنام از فرصت و پذیرش عمومی منشاء کمک به معارضه سوریه را متوجه دولت لیبی ساخته، درحالیکه بنظر می رسد این پول و کشتیهای تسلیحات نیابتی از طرف دولت لیبی داده شده است. فراموش نباید کرد که الان در مصر یکی از مهمترین معارضان فعال در مقابل دولت اخوانی آقای مرسی، شبکه صوفیان مصر با حدود 10 میلیون نفر میباشند. این نکته کاملاً درست است که رابطه میان صوفیان و سلفیان بسیار تلخ و تقابلی است، اما در نظر داشته باشیم که هر دوی اینها الان در مقابل خود یک جنبش واحد را به عنوان تهدید میبینند و آن چیزی نیست جز اخوان. پس باید از تقویت موقعیت اخوان در مجموع معارضه کنونی سوریه کاسته شود تا زنجیره سیستم اخوانی برخاسته از فرصت بیداری اسلامی تکمیل نگردد. چرا که اگر چنین شود، گام بعد از سوریه، اردن در خاورمیانه، و کشورهای صحرای بزرگ آفریقا خواهد بود و این یعنی ورود بحران به فضای درون شبه جزیره و شمال آفریقا.
شیخ الاسلام: فراموش نکنیم که اخوانیها ابتدا در زمین دنیای عرب بازی میکنند و نظامات سنّتی شبه جزیره از این نوع بازیها دلخوش نیستند. من با یک مثال دیگر بحث را کامل می کنم. شما در دو هفته اخیر شاهد بودید که امیر قطر و سپس ولیعهد بحرین از غزه بازدید داشتند اما وقتی که آقای اردوغان اعلام داشت او نیز چنین برنامهای دارد، سخنگوی کاخ سفید موضع گرفت و تأکید کرد که این میتواند امنیت منطقه را دستخوش بحران نماید، پس اجازه دهید نتیجه بگیرم که تجربه گفتگو با طالبان از ناحیه قطر و حمایت کنونی آمریکا که برای مدتها سعی میکرد در صحنه افکار عمومی هزینه حمایت از معارضه سوریه را با جانبداری آشکار، متوجه خود نکند ، الان در چارچوب سیاست ریاض- دوحه شکل و سمت و سوی دیگری یافته است. خانم کلینتون اشاره میکند که ما امیدواریم ریاض سیف مسئولیت دولت انتقالی را برعهده بگیرد. یعنی به نوعی میخواهد فرار به جلو بکند. قبل از آنکه پیشنهاد ابراهیمی برای صدور قطعنامه دولت انتقالی - که بنابر برآورد و اطلاعات من دولت آشتی ملی خواهد بود - در شورای امنیت Table شود، آمریکا الگوی خود و بلوک یاد شده را جا بیاندازد. این تغییر جهت از آنکارا به بلوک ریاض- دوحه، چنان عیان شده است که مثال بعدی آن را میتوانید شما در مواضع رئیس جمهور فرانسه طی ملاقات با ملک عبدالله مشاهده کنید. اولاند اگرچه به عنوان دولت فرانسه تا کوتاه زمانی قبل سعی میکرد از معارضه سوری روشنفکر مقیم اروپا حمایت کند الان شتابزده تر از امریکائیها در عربستان حاضر شده و همان جملات کلیشهای آمریکاییها را تکرار میکند. پس به نظر من فرصت طلبان اروپایی که نگاه کاسبکارانه دارند هم دریافته اند که ستاره اقبال ترکیه در مسئله سوریه افول کرده، و اگر روشن تر بخواهیم بگوییم تداوم حکومت اخوانی در منطقه را چندان مطلوب منافع خود نمی بینند.
· در حقیقت با درک چنین فرضیاتی میتوان گفت که الگوی دولت در تبعید نشست دوحه، یک گام عملی تر و چه بسا خطرناکتر از گذشته باید تلقی شود؟
شیخ الاسلام: من شواهد و ادلهای دقیقی را دارم که تأیید میکند این مسیر نتیجه بخش نخواهد بود اما «مزاحمت آفرین» خواهد شد. به دلایلی تمایل ندارم الان در رابطه با شکست این روند، شواهد و ادله خود را طرح نمایم. اما مایلم مزاحمتها و خطرات افزون تری که این وضعیت ایجاد خواهد کرد را برای هر دو طرف موضوع سوریه پررنگ نمایم. باید توجه داشته باشیم که تا قبل از نشست دوحه وقتی صحبت از معارضه سوری میکردیم مجموعهای متنوع و متکثر از آدمهای نسلهای گذشته، منتقدین در داخل، و جریانات و انشعابات پراکنده در خارج را شامل میشد. همه آنها در چند جمله تعریف میشدند: نفی قدرت حاکم، طرد قدرت حاکم، کسب قدرت، جلب منافع مادی و کمکهای خارجی، هویت سازی برای تشکل خود. یک ویژگی مشترک همه آنها هم چنین بود که هیچ گونه سابقهای از تمرین سیاسی به مصداق آنچه که اخوانیها در سرتاسر دوران سادات و مبارک در مصر داشتند را نیآزموده بودند. از این رو قبل از تعریف اصول خود برای اصلاح و تغییر نظام سوریه، شرط قرار میدادند و آن اینکه مثلاً اسد باید برود. به همین خاطر عملاً اقبال مردم سوریه از آنها با همه وجاهت علمیای که برخی از شخصیتهای منتسب بدانها داشتند بازگشته بود. سرمایه گذاری بی نتیجه ترکیه و برخی از کشورهای اروپایی هم برای شکل دادن به سازه درونی چنین معارضهای بی فایده و پرهزینه شده بود. الان یک جناحِ اغواء شده از درون حاکمیت سوریه مثل ریاض حجاب نخست وزیر سابق یا ریاض سیف و ... وارد صحنه شده اند و به نوعی میخواهند تلقین کنند که رهبری دولت در تبعید پیشنهادی آمریکا را در دست گرفته اند، تا بدین ترتیب اعتماد از میان رفته بخشهایی از جامعه سوریه نسبت به حلقه پیشین معارضه را بازسازی نمایند. این حرکتِ یک شاخهِ ضعیف از درون حاکمیتِ کنونی دولت سوریه، طبیعتاً تأثیر مختصری را در سازمان نظام سوریه گذارده است اما بیش از آنکه بتوانند مخاطب درونی خود یعنی جامعه سوریه را در مسیری که می خواهد آنها همراهیش کنند مطمئن سازد، اسباب نگرانی سایر عناصر متکثر معارضه را فراهم خواهد آورد.
موجانی : نمی توان سوریه را یک هویت یکپارچه معرفی کرد. کشوری با تاریخی پرتلاطم و تنوع اجتماعی، مذهبی، دینی و قومی. در بطن جغرافیای سیاسی خاورمیانه بدین راحتی به هر جریانی رکاب نخواهد داد. با این نظر هم موافقم که مسیر انتخابی دوحه یقیناً مزاحمتهایی را ایجاد خواهد کرد اما نیل به موفقیت برای این حلقه جدید رهبری معارضه با توجه به همان دلایل ناگفته جناب شیخ الاسلام که فرمودند اکنون فرصت بیانش نیست، چه بسا غیرممکن باشد.
· اگر این تحلیل درست باشد پس چرا آمریکاییها اینچنین از این روند حتی قبل از شکل گرفتن آن حمایت کردند؟ یا اینکه چرا فرانسویها اینگونه شتابزده خط خود را عوض کردند و عربستان را به ترکیه ترجیح دادند؟ آیا به نظر نمی رسد که یک توطئهای جدید در حال شکل گیری است؟ و این سیاستهای حمایتی خانم کلینتون یا رئیس جمهور فرانسه آغاز یک مرحله جدید در بازی قوای بیگانه درون سوریه است؟
موجانی : به صورت سنّتی نگاه توطئه داشتن به چنین رفتارهایی وجود دارد، اما برای من به عنوان علاقمند به مسائل منطقه، یک جای کار به شدت لنگ میزند. یعنی وقتی هنوز جلسه دوحه به نتیجه نرسیده وزیر خارجه آمریکا دست روی شخص خاصی میگذارد و فرانسویها احساس میکنند از کشتی دور افتاده اند و سراسیمه خود به کنار دریای سرخ میرسانند تا سوار این کشتی بِگل نشستنه شوند. این شتابزدگی نشان میدهد که فرض توطئه و برنامه ریزی قبلی غربیها چندان نباید ذهن ما را منحرف کند.
شیخ الاسلام: از نظر من در فضای رقابتی سنگین انتخابات آمریکا و در آن دقایق آخر مبارزه سیاسی رقبا، بایستی خانم کلینتون به عنوان نماینده دیپلماسی آمریکا افکار عمومی خودش را اقناع میکرد که در خصوص سوریه طرحی دارند. بایستی به اشکالات جریان جمهوری خواه که اوباما را به بی برنامگی متهم ساخته بود، پاسخ میداد. در خصوص رفتار فرانسویها هم معتقدم: سوسیالیستها در فرانسه از «پرنسیب» در سیاست خارجی خود هیچ گاه برخوردار نبوده اند. مصداق روشن آن در جریان حمایت از صدام است. به همان میزانی که از صدام حمایت میکردند با یک چرخش ساده در کنار آمریکاییها در سال 1991 به عراق حمله کردند، اما جبهه دوگلیستها در سال 2003 که شیراک نمایندگی آنها را می کرد، اصولی تر عمل نمودند. سردرگمی سیاست خارجی دولتهای چپ فرانسه، بی هدف بودن آن، رقابتهای درونی حزب سوسیالیست و خسته شدن آنها از یک سال و نیم حمایت بی نتیجه از معارضه بی سر و ته سابق، ناخواسته آنها را به هر سوراخ دیگری نیز خواهد کشاند. چرا آلمانها هنوز مثل فرانسویها واکنش نشان نداده اند؟ به خاطر اینکه به اعتقاد من آلمان مسائل منطقه را عمیق تر تحلیل میکند و شتابزدگی احساسی فرانسوی، خصوصا از مدل چپگرایان را ندارد.
· پس در حقیقت الان ترکیه در یک حالت بی ثباتی است؟
شیخ الاسلام: ترکیه سرخورده شده، با تداوم وضعیت بی نتیجه سیاست براندازی اسد که از سوی داوود اوغلو ترویج می شد، مشکلات داخلی خودش را نشان داده، آقای اردوغان درک میکند که دامنه حضورش در دنیای عرب از یک سطح مشخص نمی تواند فراتر رود لااقل بازیگر مهمی مثل عربستان، اردوغان را به خاطر حمایت پیوسته از اخوان نمی پذیرد.
موجانی : یک سابقه تاریخی دیگر نیز وجود دارد که ترکها را آزار میدهد. فجایع جنگ جهانی اول که متوجه ارتش ترکیه بوده چه در بخش عربی و چه در منطقه قفقاز هم عاملی است که از سطح پرواز ترکیه با همه بلند پروازیهایش میکاهد.
· در یک چنین تحلیلی از فضای منطقه به اعتقاد شما، جمهوری اسلامی ایران چه سیاستی را باید در پیش بگیرد، آنگونه که شما ترسیم کردید وضعیت چندان برای معارضه دولت سوریه و حامیان آن مساعد نیست؟ از این فرصت با چه ابتکاری میتوان سود جست؟
شیخ الاسلام: به نظر من الان بایستی هر چه سریعتر چارچوبی سالم برای گرهمایی معارضه موثر و ملی ایجاد شود تا یک گفتگوی سازنده سوری – سوری، برای یافتن یک راه حل کاملا مشروع و ملی آغاز گردد. در مرحله بعد نتیجه نشست سوری – سوری باید بدون دخالت خارجی توسط همسایگان، کشورهای منطقه، دنیای اسلام و جامعه جهانی مورد احترام و پشتیبانی قرار گیرد. از این رو با استقبال از پیشنهاد مصر در کنفرانس همکاریهای اسلامی، توسط ج اا که منجر به برگزاری سه نشست تاکنون گردیده، اینک که در آستانه برگزاری اجلاس سران دی 8 در پاکستان هستیم، می توان با مبنا قرار دادن مفاد بیانیه عدم تعهد در تهران، همکاری نزدیکتری میان ایران، مصر، ترکیه و پاکستان (رئیس دوره ای) را تعمیم بخشید. علاوه بر این، رایزنی پیوسته با روسیه و چین و سایر اعضای محوری مجمع عمومی – یعنی بیشتر از شورای امنیت- نیز اکنون خیلی مهم است. یک نکته دیگر هم که دیپلماسی ما نباید از نظر دور دارد ارتباط مستقیم و پیوسته با حاکمیت سوریه است. دولت سوریه بایستی شرایط را عمیقاً با دقت تحلیل کند. نگاه عصبی به مسئله و فرو رفتن در حلقههای تحلیل سنّتی کمتر جواب میدهد. ضمناً با استقبال از پیشنهاد سه جانبه اردوغان ( ایران، ترکیه و روسیه) بایستی به ترکیه نیز برای ورود به یک مسیر بازگشت آبرومندانه در چارچوب گفتگوی دوجانبه و یا چند جانبه کمک نمود. همچنین، باید از هرگونه چارچوبی برای گفقتگو استقبال نمود. زیرا پیشنهاد برای گفتگومانعی در برابر ترور، خشونت و خونریزی است. دعوت به آرامش است که مردم سوریه امروز بیش از هر چیز دیگر بدان نیاز دارند. این تنها راه برون رفت از بحران است. از اینرو باید از راهکار دولت انتقالی براساس بند 9 مصوبات ژنو و یا دقیقتر بگوئیم دولت آشتی ملی براساس واقعیات صحنه به عنوان یک فرصت برای پیشبرد یک راه حل کاملا ملی بهره برداری نمود. در هر صورت یک پیروزی مهم برای سیاستهای دوستان واقعی مردم سوریه – که هیچگاه در مقابل طرحهای بیگانگان برای آینده سوریه سر خم ننمودند - همانا تاکید بر شناخت و پذیرش حق ملت سوریه برای تعیین سرنوشت خودشان و عدم تحمیل نظرات بیگانگان در نفی و رّد ریاست دولت بوده و هست. از نظر ما، خشونت و استفاده از ابزارهای نظامی که جناح مقابل به عنوان راهبرد خود از ابتدای بحران بکار گرفت، نتیجه ای نداشته است. پس اکنون راه حل سیاسی امکان توفیق بیشتری را در قیاس با هفته ها و ماههای قبل دارد. اما کدام راه حل؟ بنظرم ناچار خواهیم شد تا انتخابات 2014 صبر کنیم، مگر آنکه تمام طرفهای مقابل، و با تاکید خاص و مجدد، تمام طرفهای مقابل از آتش بس به عنوان منفذ خروج از بحران پشتیبانی مسئولانه و صادقانه شفاف و عملی داشته باشند، تا بتوان در سایه آرامش و استقرار و شفافیت به آرا مراجعه کرد. این همان راه حل کاملا ملی و سوری – سوری است که از یکسال پیش مورد پیشنهاد ما به همسایگان ما در آنکارا بود که پذیرفته نشد و در مارس سالجاری در تهران مورد موافقت شفاهی آقای اردوغان واقع شد، اما اجرایی نگردید.
موجانی : به نظر من ترکیه کشور مهم، محور و قابل اعتنایی است که میتواند اشتباهات خود را با دقت تصحیح کند. اینجا نباید مصر و پیشنهاد گفتگوی آقای مرسی را نیز به حاشیه راند، الان مشخص شد چرا عربستان از مشارکت در این گفتگوی چهار جانبه خودداری نمود. پیشنهاد من آنست که این کانال باید باز و پیوسته باقی بماند، حتی می توان پیشنهاد نمود با توجه به ظرفیت عراق، به عنوان رئیس کنونی اتحادیه عرب، همسایه سوریه و کشوری که می تواند دغدغه های امنیتی ترکیه در روند تصحیح سیاست خود، به ویژه در موضوع کردی، را کاهش دهد، نیز از سوی مصر به جایگزینی عربستان دعوت شود. یک فاکتور بی نهایت مهم دیگر هم باید دیپلماسی ما درک کند و آن اینست که : در بلوک ریاض- دوحه هم جوهر تفاهم یکسان نیست. فلذا دیپلماسی ما باید با دقت این ویژگیها را تشخیص داده و ابتکارهای عملی را اجرائی نماید، قطر برخلاف عربستان سنت تحولگرایی را در سیاست خارجی خود دارد، و بنظر من همین سبب جسارت آن در ورود به منازعات منطقه ای شده است، به این جاه طلبی باید از نگاه مثبت توجه داشت و از ظرفیت این کشور همه خاورمیانه باید استفاده کنند، تا قطر برای معرفی خود تنها یک تریبون نداشته باشد.
نظر شما :