سلفی ها به دنبال تاثیرگذاری بر قانون اساسی هستند

نیاز اخوان به اجماع با لیبرال های مصری

۱۷ آبان ۱۳۹۱ | ۱۹:۱۵ کد : ۱۹۰۸۶۱۷ خاورمیانه یادداشت
حجت الله جودکی، رایزن سابق ایران در مصر و کارشناس مسائل خاورمیانه در گفتاری برای دیپلماسی ایرانی به اختلافات گروههای اسلام گرا در مورد نحوه طرح قوانین اسلامی در قانون اساسی جدید مصر می پردازد و معتقد است اخوان المسلمین امکان پیروزی بیشتری دارند.
نیاز اخوان به اجماع با لیبرال های مصری

دیپلماسی ایرانی: قانون اساسی جدید مصر قرار است در روزهای آینده آماده، منتشر و سپس ظرف مدت 30 روز در معرض رفراندوم عمومی قرار داده شود. همین مسئله مجددا اختلافات را در صحنه سیاسی مصر افزایش داده است و گروههای مختلف از جمله سلفی ها خود را برای برگزاری تظاهرات در مقابل پارلمان برای پیشبرد خواسته های خود و انعکاس نگاهشان در قانون اساسی جدید مصر آماده می کنند.  به نظر می رسد که این مسئله شکاف میان اخوان المسلمین و دیگر گروه های اسلام گرا در مصر را افزایش داده است.

به طور کلی اسلام گرایان مصری سه دسته هستند. دسته اول که اصلی ترین گروه آنها محسوب می شوند، اخوان المسلمین هستند؛ گروه دوم، اسلام گرایان روشنفکر که تقید حزبی همانند اخوان المسلمین ندارند و دسته سوم اسلام گرایان سلفی هستند. این سه گروه با یکدیگر دارای تفاوت ها و شباهت هایی هستند ولی حداقل در مورد میزان نفوذ اسلام در حکومت مصر و نحوه بازتاب آن در قانون اساسی با یکدیگر اختلاف نظر دارند. محمد مرسی رئیس جمهوری اخوانی مصر از یک سو به به تلفیق اسلام و سیاست و از سوی دیگر به خیانت به شریعت اسلامی متهم می شود.

آما آنچه در حال حاضر در صحنه سیاسی مصر بحث های جدی ایجاد کرده است، تفاوت فکری عمده بین سلفی ها و اسلام گرایان اخوانی است. اخوانی ها بسیار روشنفکرتر از اسلام گرایان سلفی هستند که در حزب نور مجتمع شده اند. حزب نور در زمان مبارک وجود نداشت، هرچند گروههای سلفی در مصر فعال بودند. درست فردای روزی که حسنی مبارک از قدرت کناره گیری کرد، سلفیون مصر حزب سلفی نور را تشکیل دادند. آنها از ابتدا با حضور در مبارزات مردمی علیه مبارک مخالف بودند چرا که آنها معتقد بودند که باید از هر کسی که حاکم و ولی امر است، حمایت و تبعیت کنند.

اما تحولات مصر و دیگر کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه باعث تحول سلفی ها شد و آنها برای اولین بار به رفتارهای پارلمانتاریستی روی آوردند و حاضر شدند حزب تشکیل بدهند و در انتخابات شرکت کنند. این رویکرد جدید با رویکرد قبلی آنها بسیار متفاوت بود. بعد از این که این گروه در مصر حزب تشکیل دادند با توجه به سابقه فعالیت گذشته توانستند کمک های مالی زیادی از کشورهای حوزه خلیج فارس جذب کنند و در بین مردم فقیر بیشتر نفوذ کنند. نفوذ آنها از این جهت بود که کارهای خیریه انجام می دادند. این رویکرد به فعالیت های عام المنفعه و خیریه آنها از قدیم وجود داشت. آنها تعداد زیادی از مساجد  مصر را خصوصا در مناطق روستایی در اختیار داشتند و ارزاق توزیع می کردند. بنابراین در دوران گذشته آنها ضمن عدم ورود به فعالیت های سیاسی به اقدامات عام المنفعه می پرداختند. فقر موجود در جامعه مصر زمینه مناسبی برای آنها فراهم می کرد.

اتفاقی که در حال حاضر رخ داده است این است که این گروههای سلفی که حداقل بیست درصد از آرا را در پارلمان مصر به دست آوردند (پارلمانی که منحل شد) بر این اعتقادند که در حد بیست در صد رای در جامعه مصری دارند و برای خود این حق را قائل هستند که قانون اساسی جدید مصر بر اساس نظر خود شکل دهند.

همانطور که در قانون اساسی ما اسلام به عنوان منبع قانونگذاری معرفی شده، در قانون اساسی مصر هم ماده ای وجود دارد که اعلام می کند که اصول شریعت، منبع اصلی قانونگذاری است. سلفیون مصر معتقدند به جای اصول شریعت، احکام شریعت باید به عنوان منبع قانونگذاری شناخته شود. سوالی که مطرح می شود این است که فرق اصول و احکام چیست که آنها بر این تغییر اصرار می ورزند؟

احکام اسلام آن دسته مسائلی هستند که فقها با استفاده از قرآن، حدیث، سنت، قیاس و اجماع از دین استخراج کرده اند. سلفیون مصر می خواهند همین فکر سنتی که حاوی احکام اسلامی است به عنوان منبع قانونگذاری مصر مطرح شود. ما این مسئله را در جامعه خودمان تجربه کرده ایم و دیده ایم که فقه محدوده خاصی را در برمی گیرد و نمی تواند به بسیاری از مسائل و مشکلات  پاسخ دهد. لذا پس از انقلاب مسئله احکام ثانویه مطرح شد و مجمع تشخیص مصلحت ایجاد کردیم تا به پر کردن خلاهایی بپردازد که به دلیل ناتوانی فقه از پوشش تمام مسائل موجود در جامعه مدرن امروزی ایجاد می شود.

فقها ممکن است برای استخراج احکام خیلی کم به قرآن مراجعه کنند ولی برای استخراج اصول چاره از جز رجوع به قرآن ندارند. یعنی در استخراج اصول اتکای به احادیث و روایات به حداقل می رسد. گاه دیده می شود که اختلافی بین احکام اسلام و اهداف اسلام که الان به اصول اسلام گفته می شود وجود دارد. مثلا بعضی مسائل جزو احکام است ولی قرآن با آن مخالف است؛ چرا که فقها از منابع دیگر به آن رسیده اند. مثلا رویه هایی که در بانک های ما رواج دارد، در این مورد فقه می گوید اگر بین بانک و مشتری عقدی خوانده شود که به آن عقد مضاربه یا عقد جعاله یا عقد های دیگر گفته می شود پولی که پرداخت می شود دیگر نزول یا ربا محسوب نمی شود و حرام نیست. این حکم را بر اساس قیاس استخراج می کنند و می گویند مثلا زمانی که بین یک دختر و پسر عقد ازدواج خوانده نشده است آنها به همدیگر محرم نیستند و اعمالشان مشروع نیست ولی بعد از خواندن عقد مشروع می شود. به نظر می رسد که این قیاس غلط است چرا که این مسئله با اصول و اهداف اسلام در تعارض است.  در اسلام اصلی وجود دارد به نام قسط یا عدالت یا ممنوعیت ربا. چه ربای کم یا مضاعف. قرآن با کل آن مخالف است. در حالی که امروزه شاهدیم وقتی که این عقد بین آنها خوانده می شود تا سی در صد سود برای پول خود دریافت می کنند و این توجیه می شود. این مسئله بر اساس فقه درست است ولی بر اساس اصول اسلام نادرست است. این نمونه ای است از تضادی که بین فقه و اصول و اهداف اسلامی ممکن است وجود داشته باشد.

این که گفته می شود اخوان المسلمین روشنفکر تر از سلفیون است از این جهت است که آنها بر اصول اسلام تاکید می کنند. در حالی که سلفیون می دانند که اگراین مسئله تصویب شود که منبع قانون اساسی احکام اسلام است، از آنجا که احکام اسلام مشخص است و شامل همین موارد است در این شرایط و دست و پای بسیاری بسته می شود و نمی توان از این چارچوب فرار کرد. ولی اگر مبنا اصول و اهداف اسلام باشد دست و پای آنها باز می شود و  می توانند برای حل معادلات جامعه مدرن علاوه بر سنت و کتاب به عقل رجوع کنند.  یعنی با استفاده از کار کارشناسی و عقل این مشکلات را حل کنند.

اگر بخواهیم مثالی بزنیم که نوع رویکرد اخوان المسلمین واضح شود باید بگوییم رویکرد و برداشت اخوان مصر از اسلام مثل رویکردی است که حزب عدالت و توسعه در ترکیه یا نهضت آزادی در ایران دارند. از این رو در بین اخوان المسلمین روحانی دیده نمی شود. ولی در سلفی ها اکثر قریب به اتفاق رهبران سلفی روحانی هستند. این تمایزی است که وقتی اخوان و سلفی ها مقایسه شوند، به چشم می خورد. وقتی سلفی ها می خواهند مسائل روز را تحلیل کنند به شدت بسته هستند، به همین دلیل القاعده از میان گروههای سلفی عضو گیری می کند. در حالی که اخوان المسلمین بازتر هستند و قدرت تعامل با گروههای دگر اندیش را دارند.

در حال حاضر این اختلاف بین دو گروه به وجود آمده است و می تواند در آینده تاثیر گذار باشد. اگر سلفی ها بتوانند ایده خود را به کرسی بشنانند (که من این مسئله را بعید می دانم) شرایط متفاوت از زمانی خواهد شد که ایده اخوان المسلمین در قانون اساسی پیاده شود. اگر اخوان موفق شود اختلاف خود را با گروهای دیگری که اسلام گرا نیستند مثل مسیحیان، لائیک ها، سکولار ها، احزاب ملی گرا، چپ گرایان و .. به حداقل می رسد امکان موفقیت زیادی خواهد داشت.چرا که تمام این گروهها، مخالف نگاه  سلفی ها هستند./16

انتشار اولیه: يکشنبه 14 آبان 1391 / بازانتشار: چهارشنبه 17 آبان 1391

کلید واژه ها: مصر سلفی ها اخوان المسلمین حجت الله جودكي


نظر شما :