تاثیر لابی صهیونیست بر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا
اوباما یا رامنی، کدام بیشتر دلبری می کنند؟
دیپلماسی ایرانی: یکی از سنت های قدیمی بین سیاستمداران امریکایی به خصوص در یک سال منتهی به انتخابات راضی کردن گروه های ذینفع خاص است. این اقدام برای سیستم دولت امریکا گران تمام خواهد شد زیرا راههای زیادی را برای گروه های ذینفع جهت تحت فشار قرار دادن سیاستمداران برای انجام خواسته های انها می گشاید. چه درباره لابی مزرعه داران صحبت کنیم چه اتحادیه ملی تسلیحات، انجمن بازنشستگان، شرکت دارویی بیگ فارما، وال استریت و یا لابی های قومی و نژادی؛ بدیهی است که سیاستمدارانی که برای ریاست جمهوری خیز برداشته اند هر حرف احمقانه ای را خواهند زد و هر کار احمقانه ای را انجام خواهند داد برای اینکه بتوانند از نفوذ این گروه ها به نفع خودشان استفاده کنند مخصوصا اگر رقبای انتخاباتی به هم نزدیک باشند.
این روشن می کند که چرا میت رامنی نامزد جمهوری خواهان در انتخابات آتی ریاست جمهوری امریکا، در طول تعطیلات آخر هفته به اسرائیل پرواز کرد، و از گفتن هر چیز احمقانه ای برای نشان دادن اینکه در صورت انتخاب شدن به عنوان رئیس جمهور چه دوست خوبی برای اسرائیل خواهد بود اجتناب نکرد. رامنی برای پیروزی بر اسرائیلی ها و یا جبران گاف هایش در لندن تلاش نکرد، هدف وی این بود که حامیان اسرائیل در امریکا به جای اوباما به وی رای دهند. اکثر یهودیان امریکا به اوباما رای خواهند داد اما رامنی تلاش می کند تا می تواند از درصد این رای دهندگان بکاهد، چرا که می خواهد توازن آرا را در ایالات سرنوشت سازی مانند فلوریدا در حالت تعادل نگه دارد.
افتادن در آغوش اسرائیل هم می تواند نگرانی مسیحیان مذهبی درباره ایمان رامنی را کاهش دهد و هم باعث اقبال صهیونیست های مسیحی به وی شود. البته رامنی علاوه بر این می خواهد حامیان ثروتمند اسرائیل را متقاعد کند تا پول بیشتری به کمپین انتخاباتی وی اختصاص دهند (و نه به اوباما). شاید این دلیل همراهی یکی از کازینوداران امریکایی با رامنی در طول سفرش بود.
رامنی در سفر به اسرائیل، اورشلیم (بیت المقدس) را پایتخت اسرائیل نامید (کاری که دولت امریکا انجام نداده است زیرا وضعیت اورشلیم قرار است از طریق مذاکرات مشخص شود). وی همچنین متوقف کردن برنامه هسته ای ایران را بالاترین اولویت امنیت ملی امریکا دانست؛ چیزی که نشان می دهد رامنی نمی داند که تهدیدات امنیت ملی را چگونه رتبه بندی کند. حتی دن سنور، یکی از مشاوران محافظه کار رامنی به اسرائیل برای حمله به ایران چراغ سبز نشان داد. طبق گزارش ها وی گفته است: اگر اسرائیل تصمیم بگیرد راسا اقدامی علیه ایران انجام دهد، فرماندار (رامنی) به این تصمیم احترام خواهد گذاشت.
اما این یاری خواهی از اسرائیل فقط به رامنی محدود نشده است. دولت اوباما یک سری از مشاوران بلند پایه اش از جمله لئون پانه تا، وزیر دفاع را اخیرا به اسرائیل فرستاده است. همچنین هفته گذشته بود که اوباما در یک مراسم عمومی قرارداد کمک نظامی 70 میلیون دلاری به اسرائیل را امضا کرد. پیام اقدام اوباما این بود: "رامنی می تواند به همه جا سفر کند و سخنرانی انجام دهد اما پشتیبانی من واقعی و ملموس است."
خبر خوب این است که احتمالا هر دوی اینها دروغ می گویند. مهم نیست که هر کدام چند بار درباره تعهد سفت و سخت به اسرائیل یا حتی علاقه شان به این کشور صحبت کرده اند، مهم این است که واقعا منظورشان این نبوده است. آنها صرفا کاری را کرده اند که سیاستمداران امریکایی در موضوعات مختلف انجام می دهند. البته آنها همچنان مجبورند که سیاست هایشان را بر اساس نفوذ لابی ها شکل دهند اما هیچ کس نباید این تصور را داشته باشد که آنها به چیزهایی که مجبورند بگویند اعتقاد دارند.
چرا این را می گویم؟ خب، آنچه را که رابرت گیتس ، وزیر سابق دفاع در مصاحبه ای در سال 2000 گفته است را در نظر بیاورید:
"تمام روسای جمهوری که من برایشان کار کرده ام در نقطه ای از ریاست جمهوریشان چنان از دست اسرائیلی ها عصبانی می شدند که نمی توانستند حرف بزنند؛ فرقی نداشت که جیمی کارتر باشد یا جری فورد یا رونالد ریگان یا جرج بوش. چیزی اتفاق می افتاد و عصبانیت آنها را به اوج می رساند و آنها در اتاقشان راه می رفتند و بد و بیراه می گفتند. فکر می کنم این عصبانیت آنها به خاطر این بود که فهمیدند به خاطر سیاست های داخلی و چیزهای دیگر باید سکوت کنند و کار بیشتری از دستشان برنمی آید.
چیزی که در مورد این رئیس جمهورها اتفاق افتاده بود در مورد جرج دبلیو بوش و باراک اوباما هم صدق می کرد و من شرط می بندم اگر رامنی هم رئیس جمهور شود برای او هم اتفاق می افتد ولی وی علنا به آن اعتراف نخواهد کرد.
خطر آشکار در این توطئه سکوت این است که جامعه سیاست خارجی را از داشتن یک بحث صادقانه درباره وضعیت کل خاورمیانه از جمله "روابط ویژه" محروم می کند. گفتمان های عمومی در مورد این موضوع بازتر و گسترده از قبل شده است بیشتر به این دلیل که روزنامه نگاران و دانشگاهیان برای اینکه صادقانه در این مورد بنویسند آزادتر هستند این در حالی است که غیرممکن است سیاستمداران بتوانند چیزی را که واقعا در موردش فکر می کنند به زبان بیاورند.
اگر می خواهید در انتخابات پیروز شوید یا می خواهید در یک کمپین کار کنید و احتمالا در دولت امریکا خدمت نمائید، باید یکی از این موارد را رعایت کنید: 1) کاملا به "روابط ویژه" متعهد باشی، 2) یا با گفتن جملاتی وانمود کنی که به آن متعهد هستی ، 3) و یا با جدیت در هیچ موردی حرفی نزنی.
این وضعیت در صورتی که سیاست های خاورمیانه ای امریکا با موفقیت همراه می شد و یا اگر اقدامات اسرائیل فراتر از سرزنش کردن بودند مشکلی نداشت. اما هیچ کشوری کامل نیست و همه دولت ها اشتباهاتی دارند. مشکل این است که سیاستمداران و سیاست گزاران، اینجا در "سرزمین آزادی" نمی توانند مباحثه ای کاملا باز داشته باشند.
طنز غم انگیزی در تمام این ها وجود دارد. وزیر امور خارجه سابق رژیم اسرائیل در کتابش دو رئیس جمهوری را که بیش از همه در پیشرفت سازش بین اعراب و اسرائیل موثر بودند جیمی کارتر و جرج دبلیو بوش می داند. کارتر در معاهده صلح مصری-اسرائیلی مذاکره کرد و بوش ائتلاف جنگ 1991 خلیج و کنفرانس صلح مادرید را رهبری کرد. به گفته این مقام اسرائیلی، کارتر و بوش به این خاطر موجب پیشرفت در این موضوعات سخت شدند چرا که هر دو متمایل به برخورد قاطع با اسرائیل و نادیده گرفتن حساسیت های دوستان این رژیم در امریکا شده بودند.
به عبارتی دیگر، هر دو دقیقا تمایل به انجام کاری داشتند که اکنون رامنی می گوید آن را انجام نخواهد داد.
ولی چه تشکری از آنها شد؟ در سال 1976، کارتر 71 درصد آرای یهودیان را کسب کرد در حالی که فورد تنها 27 درصد را به دست آورد. این نمونه تمایل یهودیان آمریکا به دموکرات ها را نشان می دهد. اما در 1980، کارتر تنها 45 درصد که پایین ترین میزان رای برای یک کاندیدای دمکرات بعد از جنگ جهانی دوم بود را کسب کرد. به طور مشابه، جرج بوش 35 درصد آرای یهودیان را در سال 1988 بدست آورد.
معنای دموکراسی عملی در امریکا همین است!اگر با آن موافق نیستید ؛ باید سیاستمداران را متقاعد کنید که بهای این مساله را در پای صندوق های رای خواهند داد. تا زمانی که آنها همین سیاست را در پیش بگیرند، نمی توان از آنها انتظاری جز رفتار امروزشان داشت.
نویسنده: استفان والت / ترجمه: محمد رضا عسگری
نظر شما :