هفدهمین بخش از کتاب جدید هیکل درباره مبارک
فرانسوا میتران از انتخاب مبارک خبر داشت
روزنامه الشروق مصر روزهای پنجشنبه و روزنامه السفیر لبنان روزهای دوشنبه هر هفته با هماهنگی هیکل هر بخش این کتاب را منتشر کردهاند. دیپلماسی ایرانی نیز در نظر دارد هر هفته در روزهای جمعه به طور مرتب همه بخشهای این کتاب را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان قرار دهد. هیکل برای این کتاب خود ملاحظه و مقدمهای نوشته است که ما نیز در دیپلماسی ایرانی عینا آنها را منتشر کردیم.
تا کنون شانزده بخش از این کتاب در اختیار خوانندگان قرار گرفته است که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند، اکنون هفدهمین بخش از کتاب هیکل تحت عنوان "حسنی مبارک و زمانهاش..از تریبون تا میدان" در اختیارتان قرار میگیرد:
شاید انتخاب مبارک و نه غیر از او از میان «نامزدهای احتمالی»، به عنوان معاون رئیس جمهوری، اگر چه برای من ناگهانی بود (به رغم این که از روابط آن دو نفر ]سادات و مبارک[ آگاه بودم، به خصوص در آن تجربه مشترکمان در خارطوم)، اما احتمال انتخاب او – با آن ظرفیتهایی که گفت – شاید برای افرادی غیر از من ناگهانی نبود.
واقعیت این است که «احتمال انتخاب او» در برابر من نشانههایی گذرا را قرار میدادند که در برخی مواقع غامض بودند، به طور کلی برایم چیزهایی کشف میشدند که اهمال در برابر آنها سخت بود، یکی از آن اتفاقات اتفاقی بود که در صبح ژانویه 1982 در قصر «الیزه» در پاریس رخ داد. زمانی که با «فرانسوا میتران» وقت ملاقات داشتم، این نخستین دیدار ما پس از انتخاب وی به عنوان رئیس جمهوری فرانسه بود.
قبلا زمانی با فرانسوا میتران آشنا شده بودم که رئیس حزب سوسیالیست بود، از او دعوت کرده بودم که به قاهره بیاید و او هم به دعوت من لبیک گفت، از روز 25 ژانویه 1974 به مدت 10 روز میهمان ]روزنامه[ «الاهرام» و من در مصر بود، طبیعتا هر روز او را میدیدم، همچنین ترتیبی داده بودم که در جلسات مختلف با کارشناسان مرکز مطالعات استراتژیک و شماری از متفکران وقت الاهرام دیدار کند. در این جلسات درباره موضوعات متعددی در سیاست بینالملل بحث و مناقشه میشد، به ویژه پس از تحولات بزرگی که در مرحله اخیر جنگ سرد رخ داده بودند.
پس از آن میتران در کتابی با عنوان «دانهای در سنبل» یک فصل را به طور کامل درباره دیدارمان و گفتوگوهایی که با برخی از همکارانم به دعوت آنها انجام داده بود، اختصاص داد. وی در این فصل طولانی از کتاب درباره روابط میان پرزیدنت سادات با من نیز نوشته بود. پس از آن بود که توانستم با رهبر حزب سوسیالیست در خانهاش در جیزه دیدار کنم.
پس از آن سفر به مصر در اوایل سال 1974 روابط من با فرانسوا میتران، بیش از پیش افزایش یافت، به خصوص در پاریس همدیگر را به طور مرتب میدیدیم که بیشتر آنها در خانهاش در منطقه «سنژرمن» انجام میشد، صبح اول وقت در کتابخانهاش در قسمت بالای خانهاش حاضر میشدم تا ظهر با او میماندم، سپس طرفهای ظهر قدمزنان برای صرف نهار به رستوران «لیپ» در نزدیکی خانهاش میرفتیم و مینشستیم و بدون محافظهکاری لاینقطع حرف میزدیم.
●●●
در می 1981، میتران رئیس جمهوری فرانسه شد، چند هفته پس از آن من خودم را در زندان طره به همراه افراد بسیار دیگر دیدم. از پشت دیوارهای طره، اخباری به گوشم رسید مبنی بر این که میتران مواضع سرسختانه و علنیای علیه بازداشتهای سپتامبر در مصر گرفته است، به ما گفتند که او از دفتر سیاسی حزب سوسیالیست خواسته است که در این رابطه نشست ویژهای برگزار کند و وی این دستگیریها را محکوم کرد. میتران به عنوان رئیس جمهوری فرانسه نمیتوانست محکومیت خود را اعلام کند، تنها راه حلش این بود که به عنوان رئیس حزب سوسیالیست مواضعش را اعلام کند، همچنین این خبر هم رسید که پرزیدنت سادات از اتخاذ این مواضع خشمگین شد و تهدید به قطعی روابط با فرانسه کرد، چرا که به اعتقاد او در امور داخلی مصر دخالت کرده است، حتی اگر رئیس جمهوری فرانسه به عنوان رئیس حزب سوسیالیست مواضعش را اعلام کرده باشد!
●●●
برای همین وقتی که پس از آزادیام نخستین سفرم به اروپا را انجام دادم، پرزیدنت میتران در ژانویه 1982 هیئتی را برای خیر مقدم گفتن به من به پاریس نزد من فرستاد و از این که قصد ماندن در آنجا دارم ابراز خشنودی کرد، این هیئت همچنین موعدی را برای دیدار با او برایم تنظیم کرد، پس از آن دفترش تماسی با من گرفت و ابلاغ کرد که رئیس جمهور با من ساعت هشت و نیم صبح روز دوشنبه آینده به صرف صبحانه با من دیدار میکند.
روی میز صبحانه و در حالی که صحبت ما با یکدیگر بیش از یک ساعت و نیم طول کشید، میتران از روابط من با ریئس جمور جدید، مبارک، پرسید و این که آیا این روابط طوفانی است یا عادی، مثل رابطهای که پرزیدنت سادات در سالهای اخیر با من داشت؛ گفتم: «من رئیس جمهوری جدید را اخیرا دیدم و چند ساعتی پیشش بودم، به نظر میرسد مرد معقولی باشد، میتواند از جایگاهش یاد بگیرد و بزرگ شود.» متوجه شدم که میتران با اهتمام به حرفهای من گوش میکند بدون این که واکنشی از خود نشان دهد، تنها واکنشی که به سرعت از خود نشان داد، این بود که گفت: «به هر حال برخی افراد او را خوب میشناسند.»
پرسیدم منظورش از این اشاره چیست، تبسمی کرد، با اشاره گفت که متاثر از کاردینال «ریشیلیو» بزرگترین سیاستمدار در ابتدای تاریخ فرانسه است، تعبیر او این بود که «Raison d’etat» که دلیل دولتداری او است، و حرف ما از اینجا آغاز شد، ولی نظرم به این جلب شد که میتران چندین بار اسم کونت «الکساندر دی میرانش» که مدیر سازمان امنیت خارجی فرانسه SDEC بود را آورد و با توجه به تجربه روزنامهنگاریام احساس کردم که منظورش از این که میگوید افراد بسیاری هستند که رئیس جمهوری جدید مصر را میشناسند، یکی از از آنها دیمیرانش است.
ادامه دارد...
نظر شما :