نگرانی روس ها از امتداد تحولات خاورمیانه در روسیه

پوتین در مورد اسد کوتاه نخواهد آمد

۰۹ تیر ۱۳۹۱ | ۲۱:۰۰ کد : ۱۹۰۳۴۱۷ اخبار اصلی
دکتر مهدی سنایی، رئیس موسسه ایراس و نیز نماینده مجلس شورای اسلامی در گفتاری برای دیپلماسی ایرانی معتقد است که گرچه ممکن است سیاست خارجی پوتین با مدودف تفاوت به نظر برسد اما این دو در اصول اختلافی ندارند.
پوتین در مورد اسد کوتاه نخواهد آمد
 

دیپلماسی ایرانی: ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، در سفرهای اخیر نشان داد که در مورد مسئله سوریه کوتاه نخواهد آمد. تلخی صحبت های او با اوباما در حاشیه نشست سران بیست کشور صنعتی نشان داد که او دیگر سیاست های دوران تنش زدایی با امریکا را دنبال نمی کند و حتی شاید آن ها را بی فایده و بی نتیجه می داند. دکتر مهدی سنایی، رئیس موسسه ایراس و نماینده مجلس شورای اسلامی در گفتاری برای دیپلماسی ایرانی، سیاست خارجی پوتین و نگاه او در زمینه مسائل خاورمیانه را تشریح کرده است:

 

سفر پوتین به اسرائیل و اردن و تحرک روسیه در زمینه تحولات سوریه باعث شده است تا برخی تحلیل گران بر این عقیده باشند که تغییری در سیاست خارجی روسیه در مسائل خاورمیانه ایجاد شده است. اما در این موضوع باید هم زمان دو واقعیت را در نظر داشت. آقای مدودف و آقای پوتین از یک خانواده سیاسی هستند. آقای مدودف و آقای پوتین بارها بر این مسئله تاکید کرده اند. آن ها عضو یک خانواده سیاسی هستند که از نظر ساختاری در قالب حزب روسیه واحد ظهور کرده است. در این قالب، این آقای پوتین است که ریاست را بر عهده دارد؛ چه آن زمان که رئیس جمهور بود، چه بعد که نخست وزیر شد و چه حالا که باز رئیس جمهور شده است. این پوتین است که خط و مشی اصلی روسیه را تعیین می کند.

با این حال باید یک واقعیت دیگر را هم که دو جنبه دارد در نظر گرفت. اول این که سیاست خارجی روسیه، یک سیاست خارجی عملگرا است. زمانی که آقای اوباما روی کار آمد، حضور آقای مدودف به عنوان یک فرصت برای بازسازی روابط روسیه و امریکا تلقی شد و برای حل برخی از مشکلات اقتصادی و صنعتی که روسیه با آن درگیر است و نیازهایی که در حوزه فن آوری و مدرنیزه کردن خود دارد، در پی نوعی تنش زدایی با امریکا بود. زاویه دیگر این واقعیت این است که رویکرد آقای مدودف با رویکرد آقای پوتین متفاوت است. طبیعتا نگاه ها و رویکرد های اشخاص مختلف، متفاوت است. امریکا در نگاه آقای مدودف پر رنگ تر است. اما این پررنگی به شکلی نیست که او را از تیم آقای پوتین جدا کند. آقای پوتین یک طیف رنگارنگ و متنوع از نیروهای سیاسی را همراه خود دارد که در چارچوب مشخصی با یکدیگر هم عقیده اند اما در داخل آن مرزها، نگاه های متفاوتی دارند. اصل مشترک همه این نیروها وفاداری به آقای پوتین است. آقای پوتین هم سعی می کند از این رویکردها و نگاه های مختلف بهره گیرد.

بنابراین دوره آقای مدودف بدون این که دوره واگرایی نسبت به دوره آقای پوتین تلقی شود، دوره نزدیکی بیشتر به غرب بود. البته شرایط جهانی نیز این را اقتضا می کرد. چون دوره ای بود که آقای اوباما تازه روی کار آمده بود و نظریه بازسازی روابط روسیه و امریکا پیگیری می شد.

اما شاید بهترین مستند برای سیاست خارجی آقای پوتین یکی مقاله ای است که در زمان ریاست جمهوری منتشر کرد و دیگری بیانیه ای است که در حوزه سیاست خارجی حدود یک ماه پیش عرضه کرد. علاوه بر این پوتین چند فرمان در حوزه سیاست خارجی بعد از تحلیف و سوگند صادر کرد که این فرمان ها در قانون اساسی روسیه در ردیف قانون شمرده می شود. این موارد نشان می دهد که سیاست خارجی روسیه نسبت به سیاست خارجی دوره آقای مدودف تفاوت های جدی دارد. می توان برخی از آن ها را این گونه بر شمرد: روسیه سوء ظن و بدبینی بیشتری نسبت به اهداف امریکا در تحولات جهانی و به خصوص تحولات در کشورهای عربی پیدا کرده است. این که نتایج و دستاوردی در دوره بازسازی روابط که چهار سال از آن گذشته است دیده نمی شود. امریکا در اولویت بندی های سیاست خارجی روسیه چند رتبه تنزل یافته و اهمیت سابق را در روابط سیاست خارجی ندارد. در مجموعه اسنادی که از آن ها یاد شد، به نظر می رسد روسیه گرایش بیشتری به شرق نشان می دهد و اولویت اول روسیه در سیاست خارجی حوزه اوراسیا است. در عین حال در همه این اسناد تاکید می شود که پیگیری منافع روسیه و عملگرایی به عنوان یک اصل در سیاست خارجی روسیه ثابت می ماند.

اما باید گفت که روسیه در تحولات خاورمیانه نسبت به نوع عملکرد امریکا و هم پیمانانش در قضیه سوریه احساس خطر جدی می کند. این به دلیل تجربه تلخی است که از موضوع لیبی دارد. در مسئله لیبی قطعنامه ای در شورای امنیت تصویب شد و به بهانه همان قطعنامه، ناتو و امریکا اقدامات گسترده ای را در لیبی آغاز کردند. روسیه هم با توجه به این موضوع و این که مجموعا اعتمادی به رفتار امریکا و شعارهایی که داده می شود از جمله حقوق بشر و مردم سالاری ندارد و احساس می کند امریکا با استاندارد دوگانه عمل می کند و نهایتا منافع امریکا و هم پیمانان اروپایی است که در حضور امریکا در تحولات کشورهای عربی مد نظر است و در این میان منافع روسیه نادیده گرفته می شود، رفتار خود را نسبت به تحولات سوریه تنظیم می کند. آقای پوتین در مقاله خود اشاره کرده است که منافع روسیه در لیبی و عراق نادیده گرفته شده و زیر سوال رفته است.

علاوه بر این روسیه سیر حرکت امریکا در مورد بحث لیبی و سوریه را در خطی می بیند که امتداد پیدا خواهد کرد و انتهای آن به روسیه خواهد رسید. برخی تحلیل های تحلیل گران روس در این روزها نشان می دهد که نگرانی از این مسئله تا چه حد است. برخی از آن ها نوعی الگوسازی کرده و اشاره کرده بودند که طراحی های روشنی برای سوریه، لیبی و بعد هم روسیه صورت گرفته و این گونه برداشت کرده بودند که حتی الگویی که در سوریه پیگیری می شود ممکن است بعدها در مورد روسیه نیز به کار گرفته شود. این که یک بخش سرزمینی در اختیار مخالفین و شورشیان قرار گیرد و بعد هم به رسمیت شناخته شود و از آن حمایت شود، می تواند در روسیه نیز اجرا شود. ظاهرا اوباما و برخی از سران کشورهای گروه بیست، پوتین را با این موضوع مواجه کرده اند که در مورد سوریه تصمیم گرفته شده است. اما آقای پوتین هم چنان که در موضع گیری های رسمی او به چشم می خورد، به تلخی برخورد کرده و این طراحی های غرب را نپذیرفته است. لذا به نظر می رسد روسیه در مسئله سوریه منافع حیاتی خود را در خطر می بیند و بعید است در این زمینه کوتاه آید./12

 

نظر شما :