پکن در دوستی با کابل چه هدفی را دنبال می کند؟
رقابت پشت پرده چینیها با آمریکا
دیپلماسی ایرانی: مناسبات افغانستان و چین بیشتر در حوزه اقتصادی است. به عبارت دیگر سرمایهگذاریهایی چین در "معادن مس عینک" افغانستان کرده است، چراکه حتی گفته میشود افغانستان پس از شیلی دومین منبع مس جهان است. بنابراین چینیها به دنبال دستیابی به منابع و ذخایر زیرزمینی افغانستان هستند، اما نوعی رقابت پشتپرده سیاسی نیز با امریکاییها وجود دارد.
چین یکی از همسایههای افغانستان است در منطقهای که مرز بسیار محدودی دارند، کوهستانی است و در مجموع چین در ارتباط با امنیت افغانستان دیدگاههای مشخصی دارد. به ویژه از این زاویه که هر نوع ناامنی در افغانستان تاثیر آن بر منطقه تاکستان شرقی بسیار زیاد خواهد بود، چرا که در این منطقه نهضت استقلال طلبانهی ترکستان شرقی وجود دارد که خواهان این است تا منطقه ایغورها را از چین جدا کرده که هم اکنون در افغانستان پایگاه پیدا کردند. طالبان در این منطقه بوده و سازمان القاعده حضور موثری در افغانستان پیدا کرده است. بنابراین از این منظر، چین با حضور در افغانستان، سیاستهایی را که ممکن است امریکاییها و ناتو به نوعی به دولت افغانستان تحمیل کنند را تعدیل میکند.
در حقیقت چینیها به دنبال این هستند که افغانستان مجددا حالت بیطرفی را که در گذشته داشته، پیدا کند. به عنوان مثال در دورانی که امریکاییها پیمان سنتو را با ایران، ترکیه و پاکستان امضا کردند، در آن زمان خواهان این بودند که افغانستان هم به این پیمان بپیوندد، اما تحت شرایطی این کشور نپیوست و حالت بیطرفی خود را حفظ کرد.
امروزه نیز چینیها بر این باورند که سیاست مطلوب برای افغانستان همان سیاست بیطرفی است که بر همین اساس نسبت به امضای قرارداد استراتژیک با امریکا مخالفت کردند. البته این مخالفت در حدی نیست که تعیینکننده باشد، اما در مجموع دیدگاهی که چینیها در ارتباط با افغانستان دارند، بیطرفی این کشور است. در چنین شرایطی که افغانستان قرارداد استراتژیک با امریکا، فرانسه و انگلیس امضاء کرده است، چینیها نیز مصلحت خود را در آن میبینند که قرارداد مشابهی را با افغانستان امضاء کنند تا حداقل از این جهت توازن سیاسی برای افغانستان امکانپذیر باشد. به عبارت دیگر تنها غرب در این منطقه صاحب نفوذ نباشد. همین دیدگاه را نیز هندیها دارند و بر این اساس آنها نیز قرارداد استراتژیک امضاء کردند. سایر کشورها نیز کم و بیش تمایل دارند در دورهای که دیگر امکان ندارد افغانستان به سیاست بیطرفی بازگردد،حداقل این کشورها نیز در شرایطی قرار بگیرند که امریکا قرار دارد.
از این زاویه است که چینیها تلاش میکنند تا افغانستان را به سمت نشست شانگهای بشکانند که در این دوره افغانستان به عنوان ناظر مطرح است و به احتمال زیاد در آینده این کشور را وارد سازمان نشست همکاریهای شانگهای خواهند کرد، به دلیل آنکه توازنی در مناسبات افغانستان و امریکا، اروپا، غرب و شرق ایجاد شود. در کنار این مسائل منافع اقتصادی نیز دارند.
همکاریهای امنیتی در مقابل افراطگرایی
سیاست چین در ارتباط با امنیت در افغانستان این است که مسلما خواهان امنیت در این کشور است و علاقهای ندارد که گروه طالبان و القاعده مجددا حاکمیت ر ا بدست گیرند، به دلیل آنکه گروههای افراطی با القاعده در ارتباط بوده که با نهضت ترکستان شرقی نیز در ارتباطند. از این زاویه امنیت در افغانستان برای چین مهم است. اما بحث دیگری که مطرح بوده، این است که در سالهای اخیر اطلاعاتی غربیها منتشر کردند که صحت آن هم مشخص نیست. آنها اعلام کردند که برخی از سلاحهایی که در اختیار طالبان است از طریق چین تامین شده که اگر این اطلاعات درست باشد بدین معناست که چین هم به نوعی خود را به شکل غیرمستقیم از طریق پاکستانیها درگیر مساله امنیتی افغانستان کرده است. البته باید توجه داشت که این اطلاعات موثق نیست، اما در مجموع میتوان به این شکل تفسیر کرد که اگر این خبر صحیح باشد، حضور نظامی امریکا در افغانستان و تداوم این حضور در قرارداد استراتژیک با منافع چین همخوانی ندارد. به عبارت دیگر چین احساس میکند که امریکاییها در شرق با همکاریها و قراردادهایی که با کره جنوبی، ژاپن،استرالیا و سنگاپور دارند، بیشتر ناوگانهای دریایی امریکا به منطقه شرق بروند که همین امر موجب نگرانی چینیها از نظر امنیتی شده است. بنابراین اگر امریکا در افغانستان هم حضور موثر داشته باشد، چین از شرق و غرب به طور کامل محاصره میشود. بنابراین از این جهت به نظر میرسد که اگر کمکی هم به گروههای افراطی کرده باشد، به این دلیل بوده است که احساس میکند امریکا اهداف استراتژیکی دارد که یکی از این اهداف مهار چین است.
اگر این اطلاعات صحیح باشد، شاید بتوان گفت چین در چنین محاصرهای به طالبان کمک کرده تا به نوعی سپر امنیتی در مقابل امریکا درست کرده باشند./14
نظر شما :