در مواجهه با تغییرات ناگزیر؛

ایران نو، خاورمیانه نو، چالش‌های نو

۳۰ فروردین ۱۳۹۱ | ۱۹:۵۱ کد : ۱۹۰۰۱۴۹ اخبار اصلی
همیشه غرب، مدتی جمهوری آذربایجان، چند هفته ترکیه و چند صباحی چالش با رژیم های عربی حوزه خلیج فارس. ایران در دوره جدید خود و خاورمیانه، برای تعامل با همسایگانش چه برنامه ای دارد؟
ایران نو، خاورمیانه نو، چالش‌های نو
 دیپلماسی ایرانی: اغلب تحلیلگران داخلی و به خصوص نزدیکان به جریان اصولگرا بر این باورند که پایه و مبنای چالش های جمهوری اسلامی با غرب و حتی برخی همسایگان مسلمانش، پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 و رشد جریان اسلام گرایی شیعی در منطقه از این تاریخ به بعد بوده است. اغلب کارشناسان نیز وقوع جنگ تحمیلی هشت ساله و حمایت قدرت های غربی از رژیم صدام حسین را ناشی از همین مساله می دانند و می گویند چنانچه مشکلات ایران و عراق بر سر تعیین خطوط مرزی بود، چرا صدام پیش از انقلاب 57 و در زمان محمدرضا پهلوی به ایران حمله نکرد؟ البته در این میان پاسخی هم وجود دارد و آن اینکه رژیم پهلوی در اواخر عمرش با وجود چالش هایی که با امریکا و بریتانیا پیدا کرده بود و دیگر از پشتیبانی بی حد و خصر آنها برخوردار نبود، همچنان مقتدرترین حکومت منطقه به حساب می آمد و صدام فکر رویارویی با ارتش قوی و ایران ثروتمند آن زمان را به ذهنش راه نمی داد. پس از انقلاب، صدام تصور کرد که با فروپاشی رژیم پهلوی و روی کار آمدن نظام نوپای جمهوری اسلامی، شرایط مهیاست و می تواند آمال عربی خود را جامه عمل بپوشاند و رهبری خود را در جهان عرب تثبیت و تحمیل کند.

پس از انقلاب، ایران از یکسو افکار عمومی ملل تحت سلطه را به خود جلب کرد و هم پیمان ها و رهروانی پیدا کرد و در سوی دیگر، حمایت برخی دولت ها و قدرت ها نیز از آن کنار رفت. ایران به امریکا و مجموع ابرقدرت های شرق و غرب به عنوان دشمنان استقلال و آزادی خود نگاه کرد و غرب نیز به ایران به چشم خاری در گلو نگریست که می توانست اوضاع منطقه را دگرگون کند و با اثرگذاری بر افکار عمومی کشورهای مسلمان، الگویی از تغییر نظام های سیاسی مستقر به سمت دولت هایی شبه سوسیالیستی و انقلابی به دست دهد.

ایران جدید که با شعار "نه شرقی نه غربی" کار خود را شروع کرده بود، در جنگ تحمیلی با مجموعه ای از مخاصمان پیدا و پنهان می جنگید که با تمایلاتی متفاوت به هم پیوسته بودند تا بلکه این نهال نورس را از بن قطع کنند و مانع شکل گیری پارادایمی نوین در خاورمیانه شوند. آن زمان بیم از پیوستن ایران به بلوک شرق و تقویت نظام کمونیسم نیز از دغدغه های جهان سرمایه داری به شمار می رفت و روی همین اصل، دشمنی با ایران و تلاش در جهت کودتا یا سرنگونی جمهوری اسلامی جزو برنامه های آنها به شمار می رفت.

می توان گفت جز سوریه، سایر کشورهای عرب خاورمیانه در جریان جنگ تحمیلی، امید به جاه طلبی و شهوت نژادپرستانه صدام حسین بسته بودند تا جلو پیشرفت اندیشه و الگوی جمهوری اسلامی را در منطقه بگیرد و خاورمیانه پس از سقوط پهلوی را عاری از قدرت ایران و چه بسا یک قدرت مبتنی بر روحانیت شیعه ببینند. ایران از جنگ به سلامت بیرون آمد و خیلی زود صلابتی سیاسی به دست آورد و با منظم کردن اوضاع داخلی خود، قدم به مسیر سازندگی و توسعه گذاشت.

دوران سازندگی و توسعه، دوران بهبود و ترمیم روابط با جهان خارج هم بود. دولت هاشمی رفسنجانی ضمن نشان دادن علاقه خود به تعامل با کشورهای اروپایی، روابط خود را با همسایگان آسیایی استحکام بخشید. در دوره او حتی مکاتباتی نیز با دولت صدام حسین با هدف تبادل اسرا، پایان خصومت ها و سهولت رفت و آمدهای تجاری و دیپلماتیک به انجام رسید.

دولت هاشمی رفسنجانی نه فقط در حوزه اقتصاد و احداث زیرساخت ها و صنایع جدید، بلکه از جهت آغاز یک دیپلماسی معتدل با رویکرد انقلابی نیز موفق عمل کرد و برای اولین بار در زمان پس از انقلاب، تجربیات و تحولاتی را پشت سر گذاشت. هاشمی رفسنجانی تصمیم داشت الگویی از روند توسعه مالزی و دولتمداری ماهاتیر محمد را در ایران پیاده کند. برنامه ها و طرح هایی که از زمان دولت هاشمی برای پیشرفت و آبادانی ایران ریخته شد، مبتنی بر الگوی سرمایه داری دولتی (با کنترل و هدایتگری دولت) بود که طبق پیش بینی ها تا پایان دولت سیدمحمد خاتمی دنبال شد.

با پایان عمر دولت اصلاحات، عمر سیاست ورزی و توسعه از جنس تفکر و تدبیر هاشمی رفسنجانی نیز به اتمام رسید و ایران به مسیری جدید گام گذاشت. بسیاری بر آن هستند که دوره محمود احمدی نژاد دوره حذف جریان فکری پیشین و تغییر نگرش و نحوه تعامل با جهان بوده است. در آستانه ورود احمدی نژاد به عرصه سیاست، کشمکش ها بر سر برنامه هسته ای ایران قدم به مرحله تازه ای گذاشته بود و ایران تصمیم داشت گویش و برخورد دیگری را در مواجهه با غرب اتخاذ کند.

هفت سال از روی کار آمدن تفکر جدید سیاسی و اقتصادی در پهنه قدرت ایران می گذرد و چالش های این کشور نیز در تعامل با جهان، دیگرگون و متحول شده است. اکنون دوره ای است که وزیر خارجه می گوید ایران قصدی برای قطع رابطه با بریتانیا ندارد و همه چیز براساس رفتارهای متقابل تعیین می شود. دوره ای انقلابی است که بار دیگر حمله ای به یکی از سفارتخانه های قدرت های غربی صورت گرفته و فشارهای سیاسی و اقتصادی به بهانه توسعه برنامه هسته ای ایران به قدری افزایش یافته که آن را با فشارها و تنگناهای زمان جنگ قیاس می کنند. دوره ای است که رژیم های عربی حاشیه خلیج فارس بار دیگر به ایران هراسی دامن می زنند و خود را تا بن دندان مجهز می کنند و با غرب همراه و همدست شده اند و روزی نیست که اتهامی روانه ایران نکنند. دوره ای است که به قول رسانه ها، چند ساعت مذاکره هسته ای می تواند بازار را تکان دهد و در روز باران سیل آسای تهران، بهای ارز و سکه را شناور کند.

در هفته های اخیر، پس از بگومگویی مختصر با دولت ترکیه درخصوص حمایتش از مخالفان دولت سوریه، نمایندگان ایران به استانبول رفتند و گفتگوهایی برای رفع ابهام ها و تحریم ها صورت دادند که ظاهرا جز اسرائیل، همه طرف ها را راضی کرده است. در شرایطی که همه حواس ها معطوف نشست ایران و 1+5 بود، سفر محمود احمدی نژاد به جزیره ابوموسی، کشورهای جنوبی خلیج فارس را برآشفته و صورتشان را گلگون ساخته است. پس از آن سفیر عربستان به وضعیت ناگوار تعدادی از اتباع ایرانی در زندان شهر دمام، به وزارت خارجه ایران احضار شده و سفیر ایران در امارات نیز به دلیل اعتراض به آنچه سفر تحریک آمیز احمدی نژاد به ابوموسی خوانده شده، به وزارت خارجه امارات فراخوانده شده. اماراتی ها با ادعای حاکمیت شان بر این جزیره اعلام کرده اند که ایران به نقض حاکمیت ایشان پرداخته و توافقات دو طرف را نادیده گرفته است! امارات همچنین خواستار حل مساله جزایر سه گانه از طریق گفتگوهای دو جانبه یا مراجعه به دادگاه لاهه شده است.

با نگاهی به آنچه در ماه های گذشته در جریان روابط ایران و عربستان، ایران و بحرین، ایران و آذربایجان، ایران و ترکیه و نیز روابط با اروپا پیش آمده است، می توان گفت که شرایط امروز نسبت به زمان های دورتر موقعیت دشوارتری را پیش روی دست اندرکاران سیاست خارجی گذاشته است. از طرف دیگر، وقوع تغییرات بنیادین در خاورمیانه، تحولات در قرائت های حقوقی شورای امنیت و سازمان ملل، رشد قدرت های نوظهور و پیوستگی روزافزون دولت ها به یکدیگر از طریق نظام های مالی و اتحادیه های منطقه ای و...، ضرورت های جدیدی را در حوزه رفتار و عمل می طلبد که باید دید تا چه اندازه و چه زمان به تحقق می پیوندد. بی تردید تغییر یا عدم تغییر در این مسیر، بر چگونگی زیستن در چنین جهانی اثرات کوتاه و درازمدت خواهد داشت. 


نظر شما :