امیدهایی برای سال 91
پایان غیریت سازی در نگاه به جهان
این که می گویم جایگاه ما افول کرده است یعنی چه؟ این سخن به این معنی است که اگر به عنوان مثال شاخصی هایی وجود داشت که ما می توانستیم براساس آن اندازه گیری کنیم و نمره ای به جایگاه ایران در عرصه بین الملل در ابتدای سال 90 بدهیم و بعد ارزیابی کنیم که این نمره در عرض این 365 روز بالا تر رفته یا پایین آمده است، من معتقدم بر اساس این شاخص ها نمره ما پایین تر آمده است. فراتر از این باید بگویم متاسفانه مدتهاست که نمره ما در زمینه جایگاه در ایران در عرصه بین الملل در حال افول است.
حال این سوال مطرح است که چرا این نمره در این سالها پایین آمده است و همچنان در حال پایین رفتن است؟ و در ادامه آن این سوال که چه باید بکنیم که جایگاه ایران از این پایین تر نرود و صعود هم بکند؟ اولا معتقدم این نمره از تیر 84 شروع به پایین رفتن کرده است و همچنان در حال افول است. ثانیا به نظر من صورت مسئله مشخص است. یعنی واضح است که ما مشکل چیست. به نظر من ما نگاهی کاملا ایدئولوژیک، سیاست زده و یک سویه به عرصه مناسبات بین الملل داریم و به هیچ وجه حاضر نیستیم که در آن نگاه تعدیل هایی ایجاد کنیم و مقداری واقع بینی و واقع گرایی چاشنی آن نگاه کنیم. حاصل این نگاه می شود پایین تر رفتن جایگاه ما در عرصه بین الملل.
برای این که چندان ذهنی و انتزاعی صحبت نکرده باشم مثالی می زنم. خاطرتان هست که چند ماه پیش ایالات متحده ایران را متهم کرد که قصد داشته سفیر عربستان در واشنگتن را ترور کند. بر اساس همین اتهام در روزهای پایانی ماه آبان سال گذشته به پیشنهاد عربستان سعودی، پیشنویس قطعنامه محکومیت «توطئه ترور سفیر عربستان» در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به رأی گذاشته شد و مجمع عمومی سازمان ملل متحد با اکثریت آرا این قطعنامه را تصویب کرد. در این قطعنامه از ایران خواسته شده تا به تعهدات بینالمللی خود در زمینه حفاظت از جان دیپلماتها احترام بگذارد و با مجامع بینالمللی در این زمینه همکاری کند. همچنین قطعنامه سازمان ملل از ایران خواسته بود تا کسانی که در این عملیات دست داشتهاند را به دادگاه تحویل دهد. اما نکته که بسیار تامل و تاسف برانگیز در این داستان این بود که تعداد کشورهایی که به نفع ما رای دادند و با پیشنهادی که عرسبتان در صحن مجمع عمومی مطرح کرده بود مخالفت کردند و حاضر نشدند این قطعنامه را تایید کنند از تعداد انگشت های دست هم کمتر بود. باید توجه داشت که خود عربستان سعودی خیلی چهره موفقی در عرصه بین الملل ندارد ولی این که در یک وزن کشی دیپلماتیک 106 کشور به نفع عربستان رای دهند و فقط ۹ کشور ارمنستان، بولیوی، کوبا، کرهشمالی، اکوادور، نیکاراگوئه، ونزوئلا و زیمبابوه با دادن رأی منفی به این قطعنامه در کنار ایران قرار بگیرند نشان می دهد که متاسفانه عملکرد ما در ترسیم چهره مناسب در صحنه بین المللی از عربستان نیز ناموفق تر بوده است. همین یک نمونه به بهترین وجه آن جایگاه پایین را که اشاره کردم نشان می دهد.
اگر بخواهم نمونه ای دیگر را ذکر کنم باید به جنبش های دموکراسی خواهی در جهان عرب در یک سال گذشته معروف به بهار عرب اشاره کنم. ما چه قدر نتوانسته ایم با این موج شگفت انگیزی که در یک سال گذشته جهان عرب را درنوردیده و سیاست را در این کشورها زیرو رو کرده همراه شویم و از این موج در راستای منافع خود استفاده کنیم؟ ما تا چه اندازه توانسته ایم با جریاناتی که در این کشورها در حال آزاد شدن هستند و به زودی به عنوان تصمیم گیر و اثر گذار در عرصه سیاست عمومی این کشورها مطرح می شوند پیوند برقرار کنیم؟ جریانات لیبرال و سکولار را کنار می گذارم و فرض می کنم که با آنها دشمن هستیم و به لحاظ اختلافات فرهنگی و ایدئولوژیک نمی توانیم ارتباط برقرار کنیم ولی ولی حسب ادعای خودمان با جریانات اسلام گرا که به ما نزدیک هستند. آیا توانسته ایم با گروهها و جریانات اسلام گرای تونس، مصر، لیبی، یمن، مراکش، الجزیره و... ارتباط نزدیک و محکمی برقرار کنیم؟ آیا توانسته ایم سیاست های خودمان را با این تحولات همراه کنیم؟
به نظر می رسد نه تنها ما نتوانسته ایم با این موج همراه شویم بلکه متاسفانه با رفتار اشتباه در سوریه در مقابل این موج قرار گرفته ایم. در حالی که تمام کشورهای عربی حتی جریانات جدید اسلام گرا که در جهان عرب به قدرت رسیده اند همگی رژیم سوریه را محکوم می کنند ولی ما با تمام وجود پشت سوریه چسبیده ایم و بشار اسد را به عنوان متحد اصلی خود در منطقه انتخاب کرده ایم.آیا نزدیکی سوریه به جبهه مقاومت کافی است برای این که ما تمام تخم مرغ های خود را در سبد او بگذاریم؟ شما وقتی نگاه می کنید می بینید که حتس حماس هم مجبور شد که علی رغم تمام منافعی که از قبل رژیم سوریه داشت دست از حمایت از بشار اسد بردارد. یعنی حماس که در خط مقدم جبهه مقاومت است وقتی مجبور شد بین مردم سوریه و جهان عرب از یک سو و اقلیت حاکم در سوریه یکی را انتخاب کند حکومت سوریه را انتخاب نکرد. ولی ما همچنان به بعثی ها در سوریه چسبیده ایم و از آنها حمایت می کنیم. به نظر می رسد این ها خود بیان می کند که چرا جایگاه ما در جهان پایین می آید و در حال منزوی شدن هستیم.
به عنوان مثال آخر در رابطه با جایگاه ما در جهان و منطقه باید به روابط ما با کشورهای همسایه اشاره کنم. آیا روابط ما با همسایگانمان در خلیج فارس بهتر شده یا بدتر شده است. آیا تردیدی هست که روابط ما با این کشورها بدتر از سال گذشته شده است؟ آیا روابط ما با ترکیه بهتر شده یا بدتر؟ آیا شکی هست که روابط ما با ترکیه در حال سردتر شدن بوده است؟ روابط ما با جمهوری آذربایجان نیز در سال گذشته رو به تیره شدن بوده است. با خیلی از کشورهای دیگر نیز همینطور و منظما روابط ما رو به سردی و تیرگی گراییده است. من فرض می گیرم که به دلیل دشمنی های غرب با ما روابط ما با اروپا و آمریکا باید مرتب بدتر شود ولی آیا کشورهای همسایه ما نیز همانند غرب دشمنان هستند و ایرادی ندارد که این روابط رو به سردی و تیرگی بگراید؟ ایرادی ندارد که روابط ما با کشورهای عضو کنفرانس اسلامی نیز دچار تنش شود؟ منظور من این است که متاسفانه روابط ما با کشورهایی در حال تیره شدن است که درواقع هیچ دلیل بنیادی وجود ندارد که روابط ما با این کشورها تیره باشد و این نشان می دهد که ما نتوانسته ایم روابط خود با جهان خارج را مدیریت کنیم و حداقلی از روابط را حفظ کنیم.
حال اگر معجزه ای صورت گیرد و فرض کنید کسی به بنده بگوید آقای زیباکلام شما مسئول سیاست خارجی ایران شده اید و ما می خواهیم نمره ای که در طول سال نود سقوط کرد از این پایین تر نرود و وجهه جمهوری اسلامی ایران در عرصه بین المللی تا حدی بهتر شود، شما چه می کنید که اقدامات و تصمیمات و سیاست های شما به ضرر منافع ملی کشور هم نباشد. در این صورت من اولین کاری که می کردم این بود که سعی می کردم این نگاه ایدئولوژیک و سیاست زده به عرصه بین المللی را تغییر دهم. یعنی تلاش می کردم که این نگاه را که ما همواره می خواهیم خود را در دشمنی و غیریت سازی با دیگران تثبیت کنیم به کل و جز و اصل و فرع از رویکرد سیاست خارجی ایران بزدایم و کنار بگذارم. به نظر من بزرگترین مشکل ما این است که از طریق دشمنی با دیگران و غیریت سازی است که می خواهیم بگوییم که وجود داریم. یعنی در هر موردی که ما می خواهیم ابراز وجود کنیم خود را از طریق غیریت سازی مطرح کنیم. این نگاه و رویکرد را به بهترین وجه در سخنرانی های آقای احمدی نژاد در سازمان ملل و مصاحبه های ایشان با رسانه های معروف جهان می بینید. شما به وضوح می بنید که آقای احمدی نژاد اصرار دارد که خود یعنی جمهوری اسلامی ایران را در نفی دیگران مطرح می کند. به نظر می رسد این نگاه باعث شده است که جایگاه ما منظما در سطح منطقه و جهان سقوط کند.
نظر شما :