بررسی تطبیقی به سیاست خارجی ایران و ترکیه در قفقازجنوبی

ایران بازی را به ترکیه واگذار کرده است؟

۱۲ فروردین ۱۳۹۱ | ۱۵:۳۵ کد : ۱۸۹۹۴۴۴ اخبار اصلی
دکترافشار سلیمانی،‌ کارشناس مسائل قفقاز و سفیر سابق ایران درجمهوری آذربایجان در گفتاری تحلیلی با مقایسه سیاست خارجی ایران و ترکیه در قفقاز جنوبی و رقابت های این دو کشور معتقد است ایران دراین رقابت عملا بازی را به ترکیه واگذار کرده است
ایران بازی را به ترکیه واگذار کرده  است؟
دیپلماسی ایرانی:‌ اینک حدود دو دهه از استقلال کشورهای قففازجنوبی می گذرد و این کشورها کوشیده اند تا با تقویت سیاست خارجی خود اندک اندک به عنوان هویتی مستقل تر در جهان مطرح شوند. در این بین دو کشور ایران و ترکیه با توجه به پیوندهای گوناگون تاریخی نژادی، مذهبی، زبانی و هویتی با کشور های سه گانه این حوزه کوشیده اند تا روابطی پایدار با این کشورها پیداکنند. برای درک بیشتر از میزان نفود دو کشور و توان تاثیر گذاری در حوزه های گوناگون در سه کشور جمهوری آذربایجان، ارمنستان و گرجستان توسط ایران و ترکیه باختصار این مقوله را می شکافیم:

 

 جایگاه استراتژیک و ژئوپلتیک قفقاز در سیاست خارجی دو کشور ایران و ترکیه
 

برای توضیح این مقوله ابتدا باید به مولفه هائی از جهات درون داد و برون داد اشاره کنم. هریک از سه کشور قفقاز جنوبی دارای موقعیتهای متفاوتی از منظرهای ژئو اکونومیک، ژئو پولیتیک و ژئو استراتژیک هستند. به عبارت دیگر موقعیت های جغرافیائی، جمعیتی، مرزی، اقتصادی، فرهنگی– دینی، سیاسی و امنیتی این کشورها از یک سو از نگاه مولفه های قدرت و ازدیگر سو از حیث اهمیت آنها برای دو کشور ایران و ترکیه و همینطور برای سایر بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای متفاوت بوده و از یک میزان اهمیت برخوردارنیست. همچنین مسائلی میان این کشورها با یکدیگر و با ایران و ترکیه وجود دارد که می توان از آنها به عنوان اشتراکات و افتراقات میان آنها نام برد.

با درنظر گرفتن موارد مطروحه فوق می توان گفت که در میان کشورهای قفقاز جنوبی جمهوری آذربایجان بیشترین اهمیت را در سیاست خارجی کشورمان داراست. این کشور قریب 700 کیلومتر با ایران مرز زمینی دارد و اکثریت جمعیت این کشور مسلمان شیعه مذهب هستند. آذربایجان همچنین یک کشور خزری، یعنی یکی از کشورهای ساحلی دریای خزر، است و از منظر تاریخی میان مردم دوکشور اشتراکات دیرینه ای از جهات مختلف وجود دارد. چرا که در دوره ای از تاریخ در کنار یکدیگر و با هم در سرزمینی واحد زیسته اند و قرابت فامیلی میان بخش قابل توجهی از مردم دوکشور وجود دارد. تمامی موارد مذکور بیانگر این است که جمهوری آذربایجان از منظر اقتصادی، امنیتی، سیاسی و فرهنگی برای ایران حائز اهیمت استراتژیک می باشد. به ویژه آنکه از نظر مسائل حمل ونقل و ترانزیت دو کشور به یکدیگر نیاز حیاتی دارند.

به رغم این همه عوامل مشترک میان دوکشور باید گفت که در اثر سیاستهای غیر کارشناسانه از سوی دولتهای دوکشور،‌ عوامل اشتراک به عوامل افتراق و اختلاف تبدیل شده و فراتر از آن به صورت اهرمی برای سوء استفاده سایر بازیگران در آمده است. به بیانی دیگر در پی گل آلود شدن آبِ دریاچه ی مناسبات تهران – باکو، برخی کشورهای ثالث از آن ماهی هایی به نفع خود صید می کنند.

موضوع تقسیم منابع فسیلی زیر بستر دریای خزر کماکان لاینحل باقی مانده و اختلاف پیرامون آن به یکی از مسائل آسیب رسان به اعتماد فیمابین تبدیل شده است. عامل دین و تشیع نیز هم اکنون سبب افزایش بی اعتمادی میان دولتین دوکشوراست.

آذری زبان بودن بخشی از مردم ایران عنصر مشترک دیگری است که به عامل اختلاف مبدل شده است. منظورم این است که باکو تهران را به دخالت به امور داخلی خود میکند و مدعی است که دولت ایران توسط عوامل خود و از طریق ارتباط با شیعیان و حمایتهای مادی و آموزشی از آنها در پی سیاسی نمودن دین اسلام ومذهب تشیع و برپائی جمهوری اسلامی در جمهوری آذربایجان است. تهران هم باکو را متهم می کند که با طرح موضوع باصطلاح آذربایجان جنوبی و مقوله هائی مانند آذربایجان واحد، آذربایجان جنوبی مستقل و ادعای اینکه جهموری آذربایجان وطن 50 میلیون نفر آذربایجانی است در امورداخلی ایران دخالت می کند. تقابل سیاستهای دو کشور تا بدانجا رسید که اخیرا منجر به تشدید جنگ رسانه ای و اطلاعاتی میان دو کشور گردید و این قصه تلخ کماکان ادامه دارد. چنین نگاه غیرمعتمدانه ای باعث گردیده که ماهیت مناسبات فیمابین بیشتر ابعاد امنیتی پیدا کرده و زمینه بی اعتمادی را میان دولیتن فراهم نموده است. عدم حل اختلاف در رابطه با دریای خزر نیز به گسترده تر شدن این بی اعتمادی و فراهم شدن زمینه همکاریهای امنیتی – نظامی سایر بازیگران از جمله امریکا و اسرائیل با جمهوری آذربایجان منجر گردیده است.

 

 نقش ترکیه در جمهوری آذربایجان
 

دولتهای قبل از دولت کنونی ترکیه (حزب عدالت وتوسعه به رهبری رجب طیب اردوغان) با نگرشی پان ترکیستی به آذربایجان و کشورهای آسیای مرکزی، منهای تاجیکستان (بعد از فروپاشی شوروی) مبادرت به برقراری، استمرار و توسعه مناسبات با این کشورها نمودند. براساس همین نگاه، نهادهائی نیز تاسیس و نشست هائی هم در سطوح مختلف در پایتختهای این کشورها برگزار نمودند. آنکارا حتی در دوره حاکمیت حزب جبهه خلق در آذربایجان از این کشور حمایت جدی نمود و حتی در راستای رئیس جمهور شدن رهبر این حزب کمکهای زیادی به وی نمود. تا آنجا که چندین تن از اتباع ترکیه در دولت ابوالفضل علی اف (ایلچی بی) دارای پستهای مشاوره ای حساس نیز بودند. حتی در سال 1993


نظر شما :