وارث عثمانی در سالی که گذشت
سیاست خارجی ترکیه در پرتو بهار عربی
دیپلماسی ایرانی: ترکیه در سالی که گذشت مثل سالهای قبل، در سیاست خارجی خود همچنان رویکرد فعالانهای داشت. به طوری که عملأ تبدیل به مرکز دیپلماسی جهانی در خصوص مسایل خاورمیانه شده است. امروزه غرب به واسطه ترکیه با خاورمیانه و جهان اسلام ارتباط برقرار میکند. به خصوص، در مورد مسایل ایران عملأ ترکیه سعی کرده است اعتماد طرفین را نسبت به خود جلب کند و از طریق این واسطهگری منافع خود را بیرون بکشد. در این راستا باید گفت که موفقیت ترکیه در سیاست خارجی را بدون در نظر گرفتن حضور حزب عدالت و توسعه در قدرت نمیتوان تحلیل کرد. بنابرین لازم است نگاهی به ماهیت این حزب بیندازیم.
حزب عدالت و توسعه به صورت پیاپی، سه بار پیروز انتخابات ترکیه شده است. این مسأله نشان میدهد که امروزه حزب AKP به طور ملموس، نماینده مردم ترکیه است. رهبران و اعضای اصلی این حزب تکنوکراتهایی با سطح تحصیلات بالا هستند و شناخت خوبی نسبت به حوزه سیاست ترکیه دارند. همچنین نکته جالب در مورد این حزب این است که، افرادی که در AKP در پستهای کلیدی قرار دارند یک دست نیستند و طیفهای گوناگونی از اسلامگرایی تا ملیگرایی، محافظهکار، دموکرات و لیبرال در این حزب وجود دارد. در ترکیه امروز، تقابل بین احزاب وجود ندارد بلکه عمومأ رقابت آنها سالم و سازنده میباشد. حزب عدالت و توسعه تفاوتهای اساسی با اسلامگرایان سابق(دولت اربکان) دارد. از جمله این تفاوتها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1) هر چند که هر دو حزب به نقش رهبری ترکیه در عرصه بینالمللی تاکید داشتند. اما نقش رهبری در حزب رفاه کلیتر تعریف میشد، در حالی که حزب AKP این نقش را در حل بحرانها و تعارضات و میانجیگریها می داند و به فعالیت در طرحهای منطقهای بها میدهد.
2) هرچند که تاکید بر هویت اسلامی هم نقطه مشترک دو حزب بود اما در حزب رفاه، اسلام به عنوان ابزاری برای ایجاد جبههای در برابر غرب بود اما در حزب عدالت و توسعه هویت مذهبی محدود به فرد و مسائل فرهنگی بود نه سیاسی.
3) در مورد رویکرد آنها به اروپا باید گفت که، حزب رفاه درصدد تشکیل یک بلوک اسلامی در مقابل بلوک اتحادیه اروپا بود. اما حزب عدالت و توسعه به شدت در تلاش در الحاق به اروپا میباشد و اصلاحات مورد نیاز را انجام میدهد و معیارهای کپنهاگ را هم به اجرا گذاشته است. حزبAKP تنها ملاک را در سیاست خارجی، منافع ملی ترکیه میداند و هیچ شرطی غیر از این، اعّم از جهان اسلام یا غربی بودن قائل نیست.
4) در مورد نوع برخورد با مخالفان داخلی باید گفت که حزب رفاه ایدئولوژیکتر بود اما حزب عدالت و توسعه واقعگراتر و منطقیتر برخورد میکند. حزب عدالت و توسعه از تجربه کودتاهای قبلی برای ثبات ترکیه استفاده میکند.
این حزب همواره منافع ملی ترکیه را به منافع حزب ترجیح داده است. بعد از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه، نخبگان ترکیه در راستای ایجاد یک سیاست خارجی فعال که پاسخگوی شرایط جدید به وجود آمده در محیط اطراف ترکیه باشد، دکترین عمق استراتژیک را ارائه کردند.
دکترین عمق استراتژیک[1]:
این دکترین در راستای تامین منافع ملی ترکیه در شرایط جدید به وجود آمده، مطرح گردید و در دوره حزب عدالت و توسعه این مسئله به یک استراتژی عملی و کاربردی تبدیل شد. تز اصلی کتاب عمق استراتژیک این است که عمق استراتژیک منتج از عمق تاریخی و جغرافیایی است. با توجه به نظریه داوود اوغلو، عمق جغرافیایی، ترکیه میباشد که در مرکز بسیاری از حوزههای ژئوپلتیک نفوذ است. دکترین عمق استراتژیک خواستار تعامل فعال ترکیه با تمام سیستمهای منطقهای در همسایگی ترکیه است". بنابراین نظریه عمق استراتژیک مدعی است که ترکیه در بین تعدادی از حوزههای ژئوپلیتیک قرار دارد. مانند خاورمیانه، جهان اسلام، غرب(اروپا و امریکا) و آسیای مرکزی. ترکیه تنها در صورتی میتواند به صورت قدرت منطقهای ظهور کند که با همه این حوزهها و همه همسایگان روابط خوبی را تثبیت کند.
به نظر داوود اوغلو، ترکیه به طور همزمان میتواند در همه مناطق یعنی خاورمیانه، بالکان، دریای مدیترانه، خلیج فارس، و دریای سیاه حضور داشته و موقعیت جهانی استراتژیک را کسب کند. راه رسیدن به این هدف این است که ترکیه در قدرت نرم خود سرمایهگذاری ویژهای انجام دهد. ترکیه میتواند از پیوندهای تاریخی و فرهنگی خود با این مناطق استفاده کند و نهادهای دموکراتیک و بازار آزاد و اقتصاد لیبرالی را در این مناطق ترویج دهد. ترکیه علاوه بر این که در داخل باید از نفوذ ارتش در سیاست بکاهد، در عرصه منطقهای باید تلاش کند تا تعارضات منطقهای را رفع کند و همکاریهای اقتصادی را ترویج دهد تا نیاز به دخالت قدرتهای بزرگ در این مناطق نباشد. داوود اوغلو معتقد است که ترکیه از هویت متعدد منطقهای برخوردار است. در نتیجه توانایی و همچنین مسئولیت دارد که به سیاست خارجی یکپارچه اما چند بعدی بپردازد. مشارکت فعالانه در حل تعارضات منطقهای، وظیفهای است که ناشی از اعماق تاریخی چند بعدی ترکیه است. داوود اوغلو استدلال میکند که ترکیه نیاز به حل و فصل همه اختلافات دو جانبه که مانع روابط ترکیه با همسایگان است، دارد و در این زمینه طرح "سیاست مشکلات صفر با همسایگان"[2] را ارائه داده است. اگر ترکیه بخواهد به قدرت منطقهای و جهانی تبدیل شود، نیاز به حل مشکلات خود با همسایگان دارد. بنابرین اصول اساسی سیاستهای حزب عدالت و توسعه عبارت است از:
1) تحکیم دموکراسی در داخل
2) ایفای نقش محوری در منطقه و همچنین ایجاد الگویی برای کشورهای مسلمان و عرب منطقه
3) چندجانبهگرایی و توجه به کشورهای عربی و مسلمان
4) سیاست مشکلات صفر با همسایگان
5) بازی نقش میانجی در مسائل مختلف منطقهای و جهانی
6) تلاش برای ایجاد تعادل در سیاستهای منطقهای(خاورمیانهای) و اروپا- امریکا
با توجه به این مسائل میتوان گفت که ترکیه تحت AKP بعد از 2002 رویکرد جدیدی را در سیاست خارجی شروع کرده است. در کنار اروپاگرایی، این حزب رویکرد نگاه به شرق را هم در نظر گرفت که در جهت تعامل با چین، روسیه، آسیای مرکزی و قفقاز و خاورمیانه را شامل میشد. سیاست خارجی شرقگرایی به این معناست که ترکیه باید به قلمرو امپراتوری عثمانی نفوذ کند اما نه با سرباز بلکه با سیاست، اقتصاد و کالاهای تولیدی ترکیه. در این راستا تحولات جهان عرب عرصه را برای اجرای هرچه بهتر این استراتژی ترکیه باز کرد. البته بهتر است بگوییم که واکنش هوشمندانه ترکیه به این تحولات بود که باعث ایجاد فرصتهای جدیدی برای این کشور شد.
ترکیه و بهار عربی
تحولات کشورهای خاورمیانه و جهان عرب با خودسوزی محمد بوعزیزی، (جوان 26 ساله تحصیلکرده دستفروش تونسی) در روز جمعه 17 دسامبر 2010 آغاز گردید. اقدام این جوان باعث شد که نارضایتیهای گوناگون مردم کشورهای منطقه به تدریج بروز کند و همه کشورها را یکی پس از دیگری دربرگیرد. در زیر به طور خلاصه بروز این نارضایتیها و انقلابات را در هر یک از کشورهای منطقه که با توجه به شرایط داخلی و خارجی مدل خاص خود را داشته و همچنین موضعگیری متفاوت ترکیه در خصوص آنها را در قالب جدولی معرفی میکنیم.
کشور |
ماهیت تحولات |
مواضع ترکیه |
تونس |
اعتراضات گسترده و نهایتأ انقلاب |
نظارهگری و نهایتأ حمایت از قیام مردمی |
الجزایر |
اعتراضات گسترده، اصلاحات حکومتی |
حمایت از قیام مردمی |
لیبی |
جنگ داخلی و جنگ و دخالت خارجی |
بیطرفی اولیه و بعد میایجیگری و نهایتأ حمایت قاطع از مردم و مداخله نظامی |
اردن |
اعتراضات گسترده، اصلاحات حکومتی |
دعوت طرفین به مصالحه و حمایت ضمنی از مردم |
یمن |
اصلاحات حکومتی، اعتراضات مدنی مستمر |
دعوت طرفین به مصالحه و حمایت ضمنی از مردم |
عربستان |
اعتراضات محدود |
سکوت و رفتار محافظهکارانه |
مصر |
اعتراضات گسترده و نهایتأ انقلاب |
حمایت قاطعانه از مردم |
سوریه |
اعتراضات گسترده، دخالت خارجی و اصلاحات حکومتی (محدود) |
میانجیگری اولیه و سپس حمایت قاطع از مردم و احتمال مداخله نظامی |
بحرین |
اعتراضات گسترده و دخالت خارجی و قیام مردمی |
دعوت طرفین به مصالحه و حمایت ضمنی از مردم |
کویت |
اعتراضات محدود و استعفای دولت و اصلاحات حکومتی |
دعوت طرفین به مصالحه و حمایت ضمنی از مردم |
همانطور که در جدول بالا مشخص است ترکیه در قبال تحولات کشورهای خاورمیانه مواضع و رویکردهای گوناگونی را اتخاذ کرده است. با نگاهی به دیپلماسی ترکیه میتوان به پیچیدگی تفکرات دولتمردان این کشور پیبرد. توجه همزمان به افکار عمومی جهانی، منافع ملی و ملاحظات دیگر در تصمیمات مقامات این کشور مشهود است. نخبگان سیاست خارجی ترکیه همواره در تلاشاند که از تحولات اخیر خاورمیانه به عنوان فرصتی استثنایی برای تثبیت قدرت خود در منطقه، ترویج الگوی دموکراسی ترکیه به ملتهای انقلابی منطقه، زمینهسازی برای نفوذ در دولتهای برآمده از انقلابات اعراب و نزدیکی روزافزون به غرب و به خصوص اتحادیه اروپا استفاده کنند. در این راستا در موقعیتهای مختلف و در شرایط متفاوت جهتگیریهای گوناگونی را در پیش گرفتهاند. در کشورهای خاورمیانهای که با اعتراضات گسترده مردمی مواجه شدهاند، ترکیه با توجه به منافع خود در این کشورها و در نظر گرفتن منافع دیگر کشورها به خصوص آمریکا و اروپا، موضعگیری کرده است. به همین دلیل میبینیم که در مواقعی حمایت قاطع از مردم داشته و در مواقعی با سکوت و حمایت ضمنی از کنار مسأله رد شده است. اما چیزی که واضح است و قابل پیشبینی است، این میباشد که ترکیه هیچگاه در کنار یک دیکتاتور نمیایستد و از آن حمایت نمیکند. زیرا مقامات ترکیه شرایط زمانی را دریافتهاند و میدانند که در عصر جهانی شدن و حقوق بشر دیگر حکومتی نمیتواند بیتوجه به افکار عمومی و حقوق ملت ادامه حیات دهد. شاید بتوان گفت که رمز موفقیت دیپلماسی ترکیه در این است که مقامات ترکیه به قواعد بازی روابط بینالملل آشنا هستند و میدانند که در دنیای جهانی شده چطور باید منافع مردم خود را به دست بیاورند.
به زعم دانشمند بزرگ روابط بینالملل، هانس جی. موگنتا، ابزارهایی که دیپلماسی در اختیار دارد عبارتند از اقناع، مصالحه و تهدید به کاربرد زور. هنر دیپلماسی در این است که در مقاطع خاصی بهترین استفاده از این ابزارها برای دستیابی به منافع ملی شود. با مروری بر سیاست خارجی ترکیه، میبینیم که نخبگان سیاست خارجی ترکیه به نحو بهتری از این ابزارها در شرایط مختلف سود جستهاند. دیپلماسی ترکیه در مورد ایران، سوریه، اعراب، اتحادیه اروپا، امریکا، اسرائیل و حتی پ.ک.ک(PKK) نشان میدهد که این کشور از همه ابزارهای دیپلماسی در دستیابی به منافع ملی و امنیت ملی خود استفاده کرده است. مهمترین چیزی که باعث موفقیت ترکیه میشود، اجماع نخبگان این کشور در تصمیمگیریهاست. تصمیمگیریهای که عمومأ اقتصاد محور و توسعه محور است. نخبگان امروزی ترکیه یک نقطه مشترک دارند و آن اندیشیدن آنها به شکوه و عظمت هرچه بیشتر ترکیه است
به طور کلی باید گفت که در راستای تز عمق استراتژیک داوود اوغلو، ترکیه نگاه چند منطقهای[3] در سیاستخارجی خود دارد. مقامات ترکیه به طور هوشمندانهای از هر فرصت منطقهای و بینالمللی برای کسب منافع خود استفاده میکنند. اصولأ برای ترکها تنها چیزی که مهم است منافع ملی ترکیه است نه پایبندی به غرب و یا شرق و خاورمیانه. البته از آنجایی که این کشور نیاز بیشتری به غرب برای اخذ تکنولوژی و هر چه قدرتمند شدن دارد، واضح است که در صورتی که مجبور به انتخاب بین غرب سرمایهداری و شرق و خاورمیانه اسلامی باشد، بیشک غرب را ترجیح خواهد داد. نکته جالب این است که این مسأله در مورد دولت AKP، با توجه به عملکرد یک دهه گذشتهاش بیشتر صدق میکند. دولت ترکیه به رهبری حزب عدالت و توسعه در طول یک دهه گذشته(2002 تا 2012) عملکرد بسیار موفقی داشته است و رشد اقتصادی ترکیه را به حدود 9 درصد ارتقاء داده، تورم 110 درصدی در سال 1980 و 5 /44 درصد در سال 2002 را به کمتر از 7 درصد رسانده و درآمد مردم ترکیه نیز از 1700 دلار در سال 1998 به مرز 6000 دلار رسیده و همچنین امید به زندگی جمعت 75 میلیونی این کشور بالای 4/73 میباشد.
اصولاُ در یک سیاست خارجی موفق اهداف باید بر مبنای منافع ملی تعریف شود و با قدرت تمام از آن پاسداری شود و در صورت نیاز از ابزار نظامی نیز استفاده شود اما استفاده از ابزار نظامی باید به تشخیص متخصصین سیاست خارجی و سیاستمداران باشد نه ژنرالهای نظامی. بنا به نظر مورگنتا نیروهای مسلح ابزار سیاست خارجیاند نه ارباب آن. چیزی که در ترکیه اتفاق افتاد همین مسأله بود. به این معنی که دولت اردوغان به تدریج با پشتوانه بخش خصوصی، ارتش و نظامیان را کنار زد. به طوری که در سال 2004 در طی اصلاحاتی که اردوغان بانی آن بود، شورای امنیت ملی، اعضای نظامی خود را از 215 نفر به 15 نفر کاهش داد و بر صدر آن نیز یک غیرنظامی نشست. باید گفت که امروزه در ترکیه سیستمی حاکم است که آینده روشنی را برای مردم این کشور رقم خواهد زد. جدیدترین اظهارات عبدالله گل نشان میدهد که مقامات ترکیه شدیداُ علاقهمند به حمایت از بهار عربی هستند. ترکیهای که به خاطر داشتن دموکراسی قوی و سیستم اقتصادی باز، نگران گسترش این تحولات به درون مرزهای خود نیست و آن را فرصت استثنایی برای خود میداند. نخبگان ترکیه به خوبی درک کردهاند که برای به دست آوردن بازار جهان اسلام و جهان عرب و همچنین سرمایه حاشیه نشینهای نفتی خلیج فارس در بلند مدت، حتماُ باید با موج دموکراسی خواهی مردم منطقه همراهی کنند و همانطور که در جدول اشاره شد، این همراهی ترکیه بسیار هوشمندانه و آرام اتفاق میافتد. طوری که ترکیه میخواهد تا جای ممکن از دولتهای فعلی در حال زوال منطقه نیز منافع خود را کسب کند.
در کل باید گفت که روی کار آمدن مجدد حزب عدالت و توسعه در ترکیه و حضور نخبگانی چون داوود اغلو، رجب طیب ادوغان و عبدالله گل در قدرت و به تبع آن تقویت دموکراسی و افزایش مشروعیت در داخل، رشد 9 درصدی اقتصاد این کشور، کاهش تورم، افزایش صادرات کالا و خدمات، کاهش تهدیدات داخلی و خارجی و نهایتاُ اینکه سوار شدن بر موج دموکراسی خواهی مردم منطقه خاورمیانه و شمال افریقا، باعث شد تا این کشور وزن قابل توجهی در نظام بینالملل بدست آورد و تبدیل به یک بازیگر تاثیرگذار در مسائل جهانی شود. به طوری که از جمله دستآوردهای دیپلماسی این کشور میتوان به نفوذ بیشتر در منطقه خاورمیانه، افزایش صادرات به کشورهای منطقه به خصوص عراق، نزدیکی به کشورهای نفتخیز حاشیه خلیج فارس و جذب سرمایههای این کشورها به ترکیه، گسترش همکاریهای اقتصادی با ایران، نزدیکی به امریکا و اتحادیه اروپا و گسترش روابط با شرق از جمله چین، ژاپن، کره و سایر کشورهای جنوب شرقی آسیا... اشاره کرد.
نظر شما :