کنکاشی در وتوی روسیه بر قطعنامه شورای امنیت علیه سوریه
پای لنگ حقوق بشر و دست بالای حق وتو
دیپلماسی ایرانی: حملات توپخانه ای ارتش سوریه به شهر حمص که مهیای برگزاری تظاهرات ضد دولتی به مناسبت سالگرد کشتار فوریه 1982 بود و همزمانی آن با وتوی قطعنامه پیشنهادی مراکش علیه سوریه توسط روسیه و چین اوضاع سیاسی در سوریه را که تقریبا یک سالی می شود دستخوش ناآرامی های خشونت بار است بیش از پیش متشنج خواهد کرد. پایگاه های خبری مختلف تعداد کشته ها در درگیری های بامداد روز شنبه در حمص را از 150 تا 300 نفر روایت می کنند. خبرگزاری دولتی سوریه – سانا- این بار اما سنت شکنی کرده و خبر داده است که «8 نیروی امنیتی در درگیری های روز شنبه ارتش با گروه های تروریستی شهید و تعداد زیادی تروریست کشته و زخمی شده اند.» ا
گر چه سانا به رقم دقیق کشته شدگان طرف مقابل اشاره ای ندارد و به سنت مالوف آن ها را «تروریست» خوانده اما همین شکل از پوشش اخبار نشان می دهد که در 165 کیلومتری شمال دمشق چه جهنمی برپا بوده است. آن چه که از مجموع این وقایع به سطح اخبار درز کرده از آن حکایت دارد که بخشی از جداشدگان ارتش سوریه در محله خالدیه حمص پناه گرفته و کنترل این بخش را در اختیار خود درآورده بودند. آن ها به امید انفعال موقت ارتش و نیروهای امنیتی بشار اسد به خاطر طرح مجدد موضوع سوریه در شورای امنیت تلاش می کردند تا با استفاده از حضور خیابانی و البته احتمالی ده ها هزار نفره مردم حمص، کنترل این شهر را – که کانون ناآرامی های سوریه به حساب می آید- از دست نیروهای دولتی بیرون آورند. در مقابل و از چند روز پیش تر، ابتدا نیروهای دولتی با چند برابر کردن مراقبت های امنیتی و حصار کشی های داخلی در شهر عملاً شکل گیری هر نوع تظاهرات گسترده را منتفی و سپس در پاسخ به حمله به یک ایست امنیتی و کشته شدن عده ای از نیروهای دولتی که الجزیره و العربیه تعداد آن ها را 10 نفر و سانا 8 نفر دانسته محله خالدیه را با سلاح های سبک و سنگین زیر آتش می گیرند. دقت بر گستردگی پاسخ ارتش سوریه به وقایع شهر حمص، دقیقاً در آستانه طرح مجدد مسائل این کشور در شورای امنیت دست کم این حقیقت را لو می دهد که دمشق پیشاپیش از وتوی این قطعنامه مطمئن بوده و می تواند نشانه ای از سنگین تر شدن موج سرکوب ها و شدت عمل نیروهای دولتی برای یکسره کردن کار اعتراض های یک ساله این کشور باشد.
1) هم دستی و سکوت در برابر سرنگونی صدام حسین و معمر قذافی، عقب نشینی در برابر صدور 4 قطعنامه شورای امنیت و انفعال در مقابل تحریم نفتی ایران، بسیاری را به این صرافت انداخته بود که کرملین بار دیگر با گرفتن امتیازی در خور خود، بشار اسد را به حال خود رها خواهد کرد. با این همه اگر چه لحن طرحی که علیه سوریه در شورای امنیت به رای گذاشته شد، به مراتب از طرح نخست معتدل تر و به ویژه عبارت «کناره گیری بشار اسد از قدرت ظرف 15 روز» را کنار گذاشته بود اما «ویتالی چورکین» نماینده روسیه در سازمان ملل متحد، روسیه را ناچار به وتوی این طرح دانست چرا که به زعم مسکو، این قطعنامه با «واقعیت های موجود در سوریه هم خوانی ندارد و می تواند به مداخله خارجی در این کشور بیانجامد.» این موضع گیری اخیر، نشان می دهد که روس ها پس از یک دهه تجربه به خوبی متوجه این نکته شده اند که بی پشتوانه گذاشتن متحدانش بیش از همه به قیمت گزاف بی پشتوانه ماندن مسکو تمام شده است.
در کنار همه این ها، روس ها دو امتیاز بزرگ را در سوریه برای خود کنار گذاشته اند که ازدست رفتن رژیم اسد می تواند به از دست رفتن این امتیازها منجر شود. از یک سو مناسبات تجاری مناسب با شهرهای لاذقیه و حلب هنوز برای مسکو دندان گیر است و از سوی دیگر پایگاه نظامی در بندر طرطوس می تواند به مثابه آخرین سوراخ دعای کرملین برای حفظ منافعش در منطقه خاورمیانه و حوزه دریای مدیترانه تعبیر شود. اگر چه اینک، روسیه به استثنای سوریه متحد استراتژیک دیگری در حوزه دریای مدیترانه ندارد اما طرح کشورهای اروپایی در اجلاس 1995 بارسلون برای تعیین آرایش سیاسی در کشورهای خاورمیانه و حوزه دریای مدیترانه به بهانه «تعمیق صلح و امنیت بین المللی»، روسها را همچنان مترصد این مهم نگاه داشته تا آن جا که تغییرات اروپایی در این دو منطقه، با منافع مسکو سنخیتی نداشت در برابر آن ها ایستادگی کند. بدون تردید در این میان پایگاه نظامی موجود در بندر طرطوس که امکان دسترسی ناوگان نظامی روسیه به دریای مدیترانه را فراهم می آورد می تواند اهمیت خاصی داشته باشد. به همین خاطر کوتاه شدن دست روسیه از این پایگاه به حساب کوتاه شدن دست روسیه از دریای مدیترانه نوشته خواهد شد، چرا که پایگاه طرطوس، آخرین بازمانده از پایگاه های نظامی روسیه در خاورمیانه و دریای مدیترانه به حساب می آید. به همین میانجی، پر بیراه نیست که روس ها هر دم بر حضور نظامی خود در این پایگاه و اطراف آن می افزایند و برای اطمینان بخشی به بشار اسد و تاکید بر اهمیت استراتژیک این بندر اعلام کرده اند که در آینده ای نزدیک پایگاه طرطوس را توسعه خواهند داد. از سوی دیگر حمایت جدی مسکو از دمشق پیامی به تهران است که روسیه هر چند کژدار و مریز، آخرین متحدان خود را تنها نمی گذارد.
2) وتوی قطعنامه شورای امنیت علیه سوریه توسط روسیه، با موجی از حملات لفظی کشورهای غربی به مسکو همراه بود. «سوزان رایس» نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد نه تنها از تصمیم روسیه ابراز «انزجار» کرده که مدعی شده است: «اکنون ملت سوریه میداند چه کسی در شورای امنیت مانع از آزادیش میشود.» بان کی مون دبیر کل سازمان ملل متحد نیز وتوی روسیه را اقدامی در راستای تضعیف سازمان ملل متحد دانست. احتمالا طی روزهای آینده واکنش های بیشتری نیز علیه روسیه رقم خواهند خورد. باید متوجه بود که عبور تعداد کشته شدگان ناآرامی های سوریه از مرز 6 هزار نفر راه را بر هرگونه دفاع از دولت بشار اسد می بندد. مخالفان مدعی اند کشته شدگان از میان مردمان عادی و به ویژه زنان و کودکان اند اما دولت اسد به جد اعتقاد دارد که در حال مبارزه با جوخه های تروریستی و مسلح است. با این همه صرفا به این دلیل نمی توان ادعای مخالفان را رد و اعتقاد دمشق را پذیرفت که دولت اسد اجازه ورود خبرنگاران بی طرف را به سوریه نمی دهد. این چنین حقایقی توجیه کافی را برای محکومیت حامیان اسد فراهم می آورد. با این وجود، نمی توان از کنار این نکته به آسانی گذر کرد که واکنشهای عصبی دولت های غربی راه خود را از یک فریب کاری تمام عیار باز می کند. آن ها این حقیقت را پنهان می سازند که حمایت روسیه از اسد و انفعال گذشته جهان در برابر ناآرامی های خونین سوریه از نظام مبتنی بر سلطه بین المللی نشات می گیرد که غربی ها خود آن را بنا کرده اند. به دیگر سخن، به جاست که پیکان سخنان رایس و بان کی مون را با طرح مساله جنایت های اسراییل به سوی خود آن ها بازگرداند و این پرسش مقدر را پیش کشید که «چگونه است تاکنون ایالات متحده امریکا حتی یک قطعنامه که متضمن محکومیت مؤثر اسراییل باشد را تاب نیاورده است؟» آیا بی اعتنایی به فجایع رفته در جنگ 22 روزه علیه ساکنان نواز غزه نمی توانست به «تضعیف سازمان ملل» تعبیر شود؟ مسکو برای رد قطعنامه علیه دمشق از همان منطقی بهره می برد که هربار قطعنامه های ضد اسراییلی به میانجی آن به کناری رفته است. حق وتو همان اساسی است که قدرت ویژه ای به بازیگران اصلی نظام مبتنی بر سلطه اعطا کرده تا واقعیت های جهانی را صرفاً با محک منافع خود بسنجند.
در کنار همه این ها مداخله ناتو در بحران کوزوو که مستظهر به هیچ یک از قطعنامه های شورای امنیت نبود و حتی حمله ایالات متحده و هم پیمانانش به عراق در سال 2003- که امریکا آن را مستند به قطعنامه 1442 می دانست اما به اعتقاد بسیاری از حقوقدانان بین الملل هیچ مجوز حمله ای دراین قطعنامه وجود نداشت- به خوبی نشان می دهد آن جا که غرب مداخله در وضعیتی را ضروری می پندارد خود را اسیر قید و بندهای حقوقی نمی داند. غرب از این جهت تمایلی به مداخله در سوریه ندارد که هنوز نسبت به آینده این کشور و سرنوشت مرزهای اسراییل نامطمئن است و به ویژه نمی تواند حضور جدی دروزی های سوریه را در میان مخالفان اسد لمس کند که در بلندی های جولان اقامت دارند و با حاکمیت غصبی اسراییل بر این منطقه کنار آمده اند. به همین میانجی، بسیاری از رسانه های غربی به موازات پوشش اخبار سوریه از بزرگنمایی تاثیر اخوان المسلمین سوریه در میان صفوف مخالفان و تذکار این نکته طفره نمی رفتند که اخوان المسلمین سوریه، افراطی ترین شاخه اخوان در میان کشورهای عربی است که قدرت گیری اش می تواند همه را به دردسر اندازد. تلاش غرب دراین مدت بر این استوار بوده است تا بشار اسد را به لبه پرتگاه برده و در همین بزنگاه امتیازهای بزرگی از او بگیرد. در این میان آن ها ابایی ندارد که تعداد بیشتری در سوریه جان خود را از دست دهند چرا که این موضوع نه تنها می تواند بر وخامت اوضاع بیافزاید و دست آن ها را در امتیازگیری از اسد بالا نگاه دارد که حتی می تواند همه مخالفان داخلی را به این صرافت اندازد که به ورطه «گدایی مداخله از غرب» بغلتند. عیار مداخله در اوضاع سوریه نه «حفظ و رعایت حقوق بشر» و «حفظ جان هزاران سوریه ای» بلکه الزامات سیاست بین المللی و به ویژه منافع دولت های غربی است. آن زمان که امریکا به همراه همپیمانان خود در منطقی که سلطه بین المللی آن را به تقریر درآورده است، خاورمیانه را از متحدان روسیه خالی می کند، مسکو نیز به ناچار باید به دو دست دعا این آخرین متحد خود را نگاه دارد.
3) قطعنامه روز شنبه به پیشنهاد دولت مراکش مطرح و علاوه بر غرب، حمایت برخی از دولت های عضو اتحادیه عرب را نیز با خود همراه داشت. اگر چه وتوی این قطعنامه توسط روسیه می تواند این پیغام روشن را به اسد برساند که روسیه تا این جای کار برای حمایت از او در برابر بسیاری از کشورها ایستاده اما متضمن این نکته حیاتی نیز است که چه بسا حمایت های مسکو نیز حدی داشته باشد. این موضوع آن زمان جدی تر می شود که هند و آفریقای جنوبی از اعضای «بریکس» که تا پیش از این دست از حمایت از اسد برنداشته بودند در جلسه روز شنبه شورای امنیت به تصویب قطعنامه برای حمایت از طرح اتحادیه عرب که انتقال قدرت درسوریه را هدف دارد، رای مثبت دادند. بدون تردید با استمرار اوضاع وخیم سوریه چه بسا که مسکو نیز در چنبره همان فشارهایی قرار گیرد که روز شنبه هند و آفریقای جنوبی آن را بر دوش خود احساس می کردند. اسد به خوبی می داند که از یک سو اعتراض ها تا «قلعه عقاب»هایش یعنی حلب و حومه دمشق رسیده و از سوی دیگر جداشدگان از ارتش که به روایت ارتش آزاد سوریه رقم آن ها به 20 هزار نفر می رسد هنوز توانایی لازم برای مقابله با ارتش 200هزار نفره اسد را ندارند. این برتری عددی البته او را وسوسه می کند تا پیش از اقدام دیگر بین المللی در مورد سوریه، اوضاع این کشور را به هر قیمتی که شده رو به ثبات ببرد. چنین وسوسه ای البته دور جدیدی از خشونت بیشتر در سوریه و بهانه لازم برای مداخله ای که مجوزش خارج از شورای امنیت صادر می شود را فراهم خواهد آورد.
* (روزنامه نگار و دبیر بین الملل همشهری)
نظر شما :