تغییر نگاه بغداد به تهران

ترک ها جای ایران را در عراق می گیرند؟

۲۷ دی ۱۳۹۰ | ۲۱:۱۶ کد : ۱۸۹۷۰۷۷ اخبار اصلی
گفتاری از سیروس برنا، کارشناس مسایل عراق، برای دیپلماسی ایرانی.
ترک ها جای ایران را در عراق می گیرند؟

دیپلماسی ایرانی : با توجه به جمیع جهات و همگنی‌هایی که میان دو کشور ایران و عراق وجود دارد، طبیعی است که باید سهم و نقش بیشتری در تحولات عراق داشته باشیم و روابط خوبی با این کشور برقرار کنیم . از جمله باید زمینه‌های ذهنی شهروندان ما نیز نسبت به یکدیگر اساسا مثبت باشد. این درحالی است که متاسفانه زمینه ذهنی شهروندان عراقی به تدریج نسبت به ایران منفی می‌شود.

باید به بررسی این نکته پرداخت که چرا این زمینه ذهنی منفی شده است. بررسی این دیدگاه برای ما بسیار مهم است.جهت تبیین چیستی و چگونگی و چرایی این مساله بدان معنا که من معتقدم متاسفانه قطع نظر از مسائل دوران نظام بعثی از فردای سقوط رژیم بعثی در مارس ۲۰۰۳ تا کنون طی حرکت تدریجی و معناداری فضا و زمینه ذهنی تک تک شهروندان عراقی نسبت به ایران منفی شده است و امروزه این فضای ذهنی در زمینه مناسب در حدی که در شان مردم ما با عقبه تاریخی ایرانی و نظامی که داریم، نیست. بنابراین اگر این فرض را بپذیریم باید به دنبال علل و عوامل موجبه آن باشیم که به باور من سه مساله تاثیر محوری و تعیین‌کننده داشته است:

  1. این مساله متاثر از کارکردها و نهاد دولت در زمینه‌هایی همچون بهداشت، آموزش، تامین رفاه حداقلی و .. یا به تعبیر دیگر مقوله‌ای تحت عنوان کارامدی را مورد اشاره قرار می دهد. بدین‌ معنا که گروه های معارض عراقی به ویژه اسلامی‌های مستقر در ایران که از سال 57 و یا حتی چند سال پیش از آن تا زمان سقوط رژیم بعثی در ایران مستقر بودند که این افراد در فضاهای مختلفی در تهران از شهرری گرفته تا قم و سنندج و اهواز و جنوب یعنی اعم از کسانی که در شهرهای بزرگ و در حاشیه شهرها و یا در مهمان شهرها یا کمپ آوارگان مستقر بودند، به تدریج متاثر از واقعیات زندگی در ایران به این جمع بندی رسیدند که در زمینه مسائلی همچون آموزش، بهداشت و تامین حداقلی رفاه برای گذران زندگی در گیر و دار و چالش هستند. بنابراین چنین فضایی از زندگی را برای آنها ساخت که بعدها که شرایط مهیا شد و به کشور خود برگشتند، طبعا با خاطرات آن دوران زندگی می‌کردند. گرچه با مفاد  مندرج در قانون اساسی کشورمان دولت ایران مکلف به حمایت از جنبش های آزادیبخش است، اما واقعیت قصه این است که این امر متاثر از عوامل متفاوتی که فقدان استراتژی وحدت بخش میان مبادی ذیربط ایرانی یعنی در زمینه مواردی همچون وزارت‌ خارجه، وزارت اطلاعات و اداره امور اتباع بیگانه وزارت کشور، هلال احمر و سایر موارد ذیربط از آن هماهنگی لازم در بسیاری از زمینه‌ها برخودار نبودند. بنابراین این واقعیت‌ها منجر به این شد، علی رغم زحماتی که می‌کشیدند معاودین و معارضین عراقی در ایران آن چنان که باید خشنود نبودند. گرچه باید اذعان داشت زمانی که معاودین به عراق بازگشتند، در هر صورت متشکر از زحمات ایران در طول این سال‌ها بودند، اما پس از سقوط صدام اتفاقاتی افتاد که این زمینه ذهنی را به شدت منفی‌تر کرد که به شرح آن می‌پردازیم.

پس از سقوط صدام

پس از سقوط رژیم بعثی در بهار سال۲ ۱۳۸هم شهروندان عراقی و مردم کشورهای همجوار و هم امریکا و هم پیالگی‌های آنها از این اتفاق یعنی ایجاد زمینه گذارعراق از رژیم اقتدارگرا به سمت رژیم مردم سالار خوشحال بودند. چراکه مردم عراق پس از سال‌ها تحت استبداد به فضای آزادی رسیده بودند که حتی فکر می‌کردند که اگر از این به بعد نان شب هم نداشته باشند حداقل آزادی دارند و این خوشحالی را به اشکال مختلف بروز و متجلی ساختند. اما باید یادآور شد که در این جا هم هماهنگی لازم میان مبادی دیپلماسی ایران و برخی از مراکز و مبادی دیگر وجود نداشت. از جمله می‌توان به رویکرد شبکه العالم که متعلق به صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است، اشاره کرد. در همان زمان که مردم خوشحال بودند، شبکه العالم سخن از هسته‌های مقاومتی می‌کرد که توسط مقتدا صدر هدایت می‌شدند و از وضعیت پیش‌آمده چندان احساس خوشحالی نمی کردند. در نتیجه خشونت‌آفرینی‌هایی می‌کردند که در آن زمان از سوی برخی از مبادی مورد حمایت قرار گرفت که در تاریخ مصادیق آن وجود دارد. از جمله آن همان حمایت شبکه العالم است.

  1. ساختار فدرال عراق و رشد، توسعه و رفاه: اتفاقاتی که در عراق افتاد و منجر به شکل گیری نوعی از نظام سیاسی تحت عنوان جمهوری فدرال عراق شد که می‌توان از آن به عنوان شناخت گونه‌های مختلف رژیم سیاسی تحت عنوان ساختار فدرال یاد کرد. به این معنا که قطع‌ نظر از اقتدار و قدرتی که دولت مرکزی در زمینه‌های مختلف دارد، استان ها و ایالات از اختیارات محلی قابل توجهی برخوردارند. این اختیارات مندرج در قانون اساسی نوین عراق از یک سو و زمینه و تجریه حکومت دوران طلایی شبه خودمختاری پیش از سقوط صدام یعنی آن دولت خودخوانده‌ای که از سال ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۳ شکل گرفت و تحت حمایت سازمان ملل حکومت شبه خودمختار کردستان که خودش مسائل خودش را اداره می‌کرد و حکومت مرکزی در آنجا اختیاری نداشت، زمینه‌ها و تجاربی ایجاد کرد که سبب شد برخی از شهروندان کرد ایرانی بعدها با نیم نگاهی به روند توسعه درآن منطقه آنجا را به عنوان قرینه‌ای ببینند که بعضا توجه آنها را نیز جلب کرد. اما از حیث شهروندان عراقی با توجه به اتفاقاتی که در زمینه توسعه در شمال و مرکز عراق افتاد، جنوبی‌ها که بیشتر شیعه بودند را نیز به این جمع‌بندی رساند که آنها هم باید تلاش کنند تا ساختار فدرال را نهادینه کنند. چراکه آنها هم در جنوب از نفت و منابع سوخت‌های فسیلی برخوردار بودند و هم مناسبات خود را در مناطقی که هم‌مرز با ایران هستند، به گونه‌ای تعبیر کنند تا بتوانند به حدی از آن چه شمال یعنی کردستان عراق رسیده، برسند. در این ایام نیز تلاش‌هایی در این زمینه دارند که جای پای شرکت های بزرگ چندملیتی به آنجا باز شده است.

  2. دشمنان ایران تلاش می‌کنند با طرح مقولاتی همچون ایران هراسی و هلال شیعی و تبلیغاتی تحت عنوان وابستگی دولت مالکی به ایران و یا به تعبیر دیگر برجسته‌سازی امری همچون دخالت ایران و از طرف دیگر با توجه به این که مجموعه دستگاه دیپلماسی ایران نتوانسته در بهره‌برداری از زمینه‌هایی که در عراق داریم، موفق شود، مجموعه این مسائل سبب شد تا با توجه به هژمونی رسانه‌ای که آنها (دشمنان ایران) در عراق دارند با استفاده از این ابزار به تدریج زمینه ذهنی بخش قابل‌ توجهی از شهروندان عراقی را به این جمع بندی برسانند که ایران تلاش می کند در امور کشور ما دخالت کند و برخی از مقامات ما نیز به ایران وابسته هستند. این مساله مهمی است که تاثیر خودش را در زمینه ذهنی شهروندان به جا گذاشته است.

  3. نقش کشورهای همجوار به ویژه ترکیه: آنچنان که پیداست ترکیه در تلاش است تا سهم بزرگ‌تری از کیک قدرت در منطقه را به خود اختصاص دهد و واقعیت انکارناپذیر این است که ترک‌ها هم در زمینه سیاست خارجی و هم مدیریت ساختار رو به توسعه داخلی در حد قابل توجهی موفق بودند. این موفقیت تا حدی است که خود رابه عنوان الگوی موفقی که تلاش کرده تا همسازی قابل اعتنایی میان دین و دموکراسی ایجاد کند، به جهان و منطقه معرفی کند. در این راستا در زمینه‌های مختلف از جمله ورود به مسائل سوریه، عراق و تقابل موردی با اسرائیل و آسیای میانه و فققاز به حرکت‌های رو به جلو خودش ادامه می دهد. در عراق نیز اطلاعات میدانی نشان می‌دهد که هم‌اکنون ترک‌ها باسرعت قابل توجهی حرکت می‌کنند. اولا ترک‌ها در کنار چینی‌ها 97 درصد از صنعت و تجارت اقلیم کردستان را به خود اختصاص داده اند، این در حالی است که ایران تنها توانسته ۳ درصد از این بازار را به خود اختصاص دهد. همچنین ترک‌ها در جنوب شروع به ساخت هتل و بیمارستان کردند، این حرکت یعنی تامین نیازهای حداقلی برای انجام حرکت های تکمیلی جهت استفاده از ظرفیت‌های عراق در راستای منافع ملی‌‌شان به ویژه در زمینه اقتصادی.

در نتیجه براین باورم که اگر یک پژوهشگر منصف به شهرهای جنوبی عراق همچون بصره و العماره سفر کرده و با شهروندان عراقی گفت وگو کند، متاسفانه در می یابد که آنها فضای ذهنی مثبت‌تری نسبت به ترک‌ها تا ایران دارند. به عبارت دیگر شهروندان عراقی بر این باورند که اگر قرار باشد زیرساخت های برقی و یا پالایشگاهی و بیمارستانی ساخته شود، آنها ترجیح می‌دهند که سازنده آن به عنوان طرف خارجی ترک‌ها باشند . این باید تلنگر قابل اعتنایی باشد بدین معنا که ایران و عراق که از زمینه‌های مشترک فرهنگی و تاریخی منحصر به فرد و بیشترین مرز را باهم دارند حتی در جنوب عراق که باید کاملا متعلق به ما باشد شهروندان آن الگوی ‌های توسعه‌‌ساز مدل ترکی را نسبت به ایران با عنایت به جمیع جهات ترجیح می‌دهند. این ترجیح شهروندان باید برای مسوولین ایران زنگ خطر قابل توجهی باشد چراکه قدرت فعلی قدرت نرم است واساس دیپلماسی امروزه متاثر از دیپلماسی عمومی است که این دیپلماسی هم متاثر از شبکه‌ای از ارتباطات است که گلوگاه‌های این شبکه تک تک شهروندان کشورهای همجواربه ویژه عراقی‌ها بوده و می باشد.

 


نظر شما :