بحران سوریه؛ نگاهی از درون و برون
سرنوشت منطقه پس از سقوط یا بقای بشار اسد
وی افزود: ما می دانیم که سوریه نیز واجد رژیمی اقتدارگراست و فشار امنیتی بر مردم این کشور زیاد بوده است، درحالی که در قرن 21 که قرن حاکمیت نظام های مردم سالار است، رژیم ها نمی توانند مثل قرن و قرون گذشته حکومت کنند. با این حال نباید فراموش کنیم که مبارزات درون سوریه دو بعد دارد. یک بعد آن جنبه بیداری و ضد دیکتاتوری دارد که در این زمینه ایران نیز رژیم سوریه را تشویق به اصلاحات کرده و خود بشار اسد هم پذیرفته است که باید اصلاحاتی را در حکومت پیاده کند. اما بعد دوم به مسئله دخالت خارجی برمی گردد که به صورت برنامه ریزی شده ای در سوریه پیش می رود و باید آن را مورد تحلیل قرار داد.
مهتدی با اشاره به ملاقات سال گذشته اش در قطر با عده ای از کارشناسان و فعالان سیاسی خاورمیانه گفت: پارسال گفتم که رژیم سوریه مشروعیتش را از محور مقاومت می گیرد و چون به گروه های جهادی اسلامی کمک می کند، واجد مشروعیتی است که مانع از بروز اتفاقات بزرگ در این کشور می شود. آن روزها خود بشار اسد هم گفت که به دلیل حمایت ما از فلسطین، چنین حرکت های اعتراضی در سوریه رخ نخواهد داد. اما در همان دیدارها و جلسات دریافتم که حضور عده ای از معارضین و مخالفین در کشور قطر، امری برنامه ریزی شده است و قرار است در سوریه تحرکاتی صورت بگیرد.
وی در ادامه گفت: آنچه امروز در سوریه اتفاق می افتد، جنبش دموکراسی خواهی نیست بلکه مسئله ای فرقه ای است که جنبه انتقام جویانه و کینه توزانه بین شیعه و سنی به خود گرفته است و غرب آن را مورد حمایت قرار می دهد و هدفش نیز منزوی کردن ایران و جلوگیری از قدرت منطقه ای ایران و حزب الله است.
مهتدی در تشریح فضای منطقه ای و بین المللی حول و حوش وقایع سوریه گفت: مسئله مهم بحران سوریه به آینده منطقه برمی گردد نه فقط آینده مقاومت. حتی معادلات بین المللی آینده در سایه تحولات سوریه مشخص می شود که در این باره باید به دسته بندی های موجود در منطقه اشاره کرد. یک دسته کشورهای مقاومت هستند که با سلطه جویی امریکا و اسراییل مخالف اند و دسته دیگر، کشورهایی که به امنیت و منافع امریکا و اسراییل توجه دارند. بنابراین سقوط یا ادامه حیات رژیم بشار اسد تاثیری قطعی در معادلات منطقه ای و بین الملل خواهد داشت.
این کارشناس خاورمیانه با گریزی به گذشته یادآور شد: نظام بین الملل تا قبل از سال 2003 کاملا تحت تاثیر امریکا قرار داشت. از 2003 بود که امریکا ترجیح داد بطور مستقیم وارد عمل شود و در همین راستا ارتش خود را به بهانه لشکرکشی به عراق وارد منطقه کرد و ابتکار عمل را در دست گرفت. درواقع تنها مسئله اشغال عراق مطرح نبود و امریکا می خواست ابتکار عمل را در منطقه به دست بگیرد. ولی به دلیل وجود محور مقاومت در ایران، سوریه و لبنان به اهدافش نرسید و چون به اهدافش نرسید، امروز در حال خروج از افغانستان و عراق است. اکنون این سوال وجود دارد که وقتی امریکا درحال عقب نشینی از منطقه است، پس از این به بعد چه خواهد کرد و سرنوشت منطقه چه خواهد شد؟
وی ادامه داد: امروز از یسکو محور مقاومت را داریم که عراق هم به آن افزوده شده و در مقابل، محور امریکا که مهره های اصلی آن به دنبال انقلاب های خاورمیانه و شمال آفریقا از هم فروپاشیده است. امریکا که می بیند کل منطقه درحال تبدیل شدن به محور مقاومت است و آن را تهدیدی برای خود و اسراییل می بیند، پس هم تلاش می کند که در کشورهای انقلابی - چون مصر - رژیم هایی روی کار بیاید که طرفدار پیمان صلح با اسراییل باشند و هم از سوی دیگر، فعالیتش را در مورد سوریه تقویت می کند تا بشار اسد ساقط شود. چنانچه اسد سقوط کند، سوریه یا تجزیه می شود و یا رژیمی روی کار می آید که در مسیر عربستان حرکت خواهد کرد و در آن صورت است که امریکا این امکان را خواهد داشت که منافع منطقه ای خود را تحت پوشش قرار دهد.
محمدعلی مهتدی به حیات رژیم صهیونیستی طی دهه های گذشته اشاره کرد و افزود: اسراییل سال ها در دو جبهه می جنگید. یکی جبهه غربی که مصر در آن حضور داشت و دیگری جبهه شرقی که متشکل از سوریه و اردن و لبنان بود. اسراییلی ها بعد از دهه 70 میلادی موفق شدند با پیمان کمپ دیوید جبهه غربی را خاموش کنند و از آن پس تمام توجه خود را روی جبهه شرقی متمرکز کنند. در آن زمان سازمان های مقاومت و جهاد اسلامی فلسطین بزرگ ترین تهدید برای اسراییل محسوب می شدند. سپس جنگ 1982 پیش آمد که آغاز عملیات اسراییل برای از بین بردن جبهه شرقی بود اما در این زمان جمهوری اسلامی ایران پدید آمده بود.
مهتدی این سوال را پیش کشید که چرا سوریه در آن زمان به سمت ایران آمد و به حمایت از جمهوری اسلامی ایران پرداخت؟ و پاسخ داد: رژیم حافظ اسد در آن موقع درگیر گروه های اسلامی و اخوانی در شهرهای حمص و درعا و حما و... بود. ریژ حافظ اسد رژیمی لائیک و غیردینی بود و جنبش های اسلامی لبنان هم مخالف او بودند. آنها حتی دنبال آن بودند که سوریه نتواند با ایران هماهنگ شود. تصور خیلی ها بر این بود که نزدیکی حافظ اسد به ایران ناشی از علقه های شیعی و مذهبی بوده است اما واقعا چنین نبود. آنچه اسد را به سمت ایران ترغیب می کرد این بود که جبهه شرقی در معرض خطر شدید بود و چون سوریه اتحاد با مصر را از دست داده بود، سعی داشت به نحوی دیگر توازن قدرت را برگرداند. این مسئله پس از فروپاشی شوروی بسیار حیاتی بود و بنابراین رو به ایران و لبنان کرد و منافع و حتی موجودیت خود را وابسته به این پیوند می دانست.
این کارشناس امور خاورمیانه در پایان سخنانش گفت: در شرایط امروز که امریکا درحال عقب نشینی از منطقه است، اگر رژیم دمشق پابرجا بماند و محور مقاومت هم با قدرت پیش برود، ممکن است در کشورهای انقلابی و تحول یافته اخیر نیز دولت هایی بر سر کار بیایند که به مسئله فلسطین بیندیشند. در آن صورت است که عربستان و کشورهای حامی امریکا منزوی خواهند شد. ولی چنانچه بشار اسد سقوط کند، یا هرج و مرج پا می گیرد، یا سوریه تجزیه می شود و یا حکومتی در آن مستقر می شود که نسبتی با مقاومت نخواهد داشت. در آن صورت، حمله اسراییل به لبنان برای نابودی حزب الله نیز قطعی خواهد بود و سپس حمله به ایران هم ساده تر خواهد شد. از این رو بحران سوریه برای ایران و آینده منطقه اهمیت بسزایی دارد و همین موضوع است که باعث شده روسیه و چین با قدرت بایستند و مانع فروپاشی رژیم سوریه شوند.
نظر شما :