بیست و سومین یادداشت از سلسله نوشتههای سرکیس نعوم
نتانیاهو همیشه طلبکار بوده است
سرکیس نعوم، روزنامهنگار و متفکر مشهور لبنانی سلسله مقالاتی را در روزنامه لبنانی النهار منتشر کرد که با توجه به تحولات فعلی منطقه به ویژه انقلابهای عربی افقی تازه پیشروی بسیاری از تحلیلگران بهخصوص ناظران مسائل خاورمیانه قرار میدهد.
این یادداشتها در حقیقت ماحصل سفر نعوم به ایالات متحده و دیدارش با مقامهای مختلف امریکایی و متفکران و استراتژیستهای آن کشور است.
نعوم عمده این یادداشتها را به صورت گفتوگو و موجز بدون ذکر نام مصاحبهشدگان و فقط با اشاره به پست و جایگاه آنها در ۶۳ قسمت تهیه و منتشر کرد. تعدادی از این یادداشتها که عمدتا از شماره ۵۰ به بعد بود در نوبتهای مختلف در دیپلماسی ایرانی منتشر شد.
دیپلماسی ایرانی در مکاتبهای با سرکیس نعوم متن اصلی یادداشتها را تهیه کرد. "دیپلماسی ایرانی" با توجه به اهمیت و جذابیت این مطالب هر پنجشنبه یک مورد را در اختیار مخاطبان قرار خواهد داد.
نعوم خود در مقدمهای که برای دیپلماسی ایرانی نوشته، درباره این یادداشتها مینویسد: «من ستوننویس ثابت النهار هستم. النهار را میشناسید، یکی از قدیمیترین روزنامههای لبنانی و عربی است. این روزنامه را میتوان به جرات یکی از پرتیراژترین و پرمخاطبترین رسانههای کاغذی لبنان دانست. اگر چه با برخی افکار دوستانم در روزنامه النهار موافق نیستم ولی همگی تلاش میکنیم که دموکراسی را رعایت کرده و بدون تحمیل اندیشههایمان به یکدیگر در کنار هم برای النهار یادداشت بنویسیم و تلاش کنیم روزنامه وزینی را تحویل خوانندگان دهیم.
بیشک در ایجاد چنین فضایی غسان التوینی، رئیس و مدیرمسئول روزنامه النهار که لطف و محبت بسیاری به تکتک روزنامهنگاران و خبرنگاران النهار دارد، نقشی مهم ایفا کرده است. من هر سال یک یا دو بار چند هفتهای را در لبنان نیستم. چندین سال است که به ایالات متحده میروم و در این کشور و سازمانها و ارگانهای مختلف آن میگردم.
به واشنگتن میروم و در ادارههای دولتی آن سرک میکشم و به نیویورک که مرکز بسیاری از اندیشکدهها و پژوهشکدههای امریکایی است میروم و ضمن این که سری هم به سازمان ملل میزنم و با نمایندگان کشورهای جهان در این سازمان به گپ و گفت مینشینم، با بسیاری از مقامات سابق، مشاوران فعلی، بسیاری از استراتژیستها، متفکران و صاحبنظران بحث و تبادل نظر میکنم. دیگر رویهام شده، وقتی به لبنان باز میگردم نتیجه این گپ و گفتها را در قالب یادداشت در روزنامه النهار منتشر میکنم. اهمیت این یادداشتها در این است که تلاش کردهام تمامی مناقشهها و بحثهایی که با مقامات مختلف امریکایی و غیرامریکایی درباره تحولات مختلف دنیا داشتهام را به رشته تحریر در آورم.
بهخصوص و بهطور خالص مسائل مرتبط با خاورمیانه، جهان اسلام، جهان عرب و لبنان. البته امسال من سفر ۱۰ روزهای هم به سیدنی استرالیا داشتم که طی آن جایزه جهانی "جبران خلیل جبران" که یکی از مهمترین جوایز حائز اهمیت برای لبنانیها است و نزدیک ۳۰ ساله است به روزنامهنگاران و پژوهشگران برتر لبنانی استرالیایی، لبنانی امریکایی و عرب داده میشود، دریافت کردم. امید است این یادداشتها مورد توجه خوانندگان محترم قرار بگیرد.»
بخشهای اول تا بیست و دوم این یادداشتها هفتههای گذشته منتشر شد که در آرشیو دیپلماسی ایرانی همگی آنها قابل دسترسی هستند و اکنون بیست و سومین بخش از این سلسله مقالات تقدیمتان میشود:
مسئول بسیار عالیرتبه امریکایی در یکی از بزرگترین جمعیتهای یهودی امریکایی که از مدافعان قدیمی تشکیل دو کشور مستقل فلسطینی و اسرائیلی است و اعتقاد دارد که اسرائیل و کشورش (یعنی امریکا) باید با حماس گفتوگو کنند، پرسیدم: «انتخابات قانونگذاری اسرائیل که قرار است سال آینده برگزار شود چگونه برگزار خواهد شد، به نظرت حکومتی بر سر کار خواهد آمد که به رغم میل اکثریت ]جامعه اسرائیل[ به راستگرایی برای صلح کاری انجام دهد؟» جواب داد: «این درست است که جوانان یهودی در اسرائیل راستگرا هستند و بسیاری نیز امور را با این دو مقوله تعریف میکنند که یکی باید اسرائیل یهود باشد و دیگری این که سرنوشت اقلیت عربی مشخص شود و همزمان این ترس هم وجود دارد که آنها به اکثریت تبدیل شوند اما با این حال اکثریت ملت اسرائیل راه حل دو کشور را در صورتی که واقعا مطرح باشد، میپذیرند. به هر حال تا قبل از انتخابات 2012 راه حلی وجود نخواهد داشت. راه حل باید بر سر زمینها متمرکز باشد. ضرورتی ندارد که مذاکرات برای رسیدن به حل نهایی قضایا آغاز شود. مهم در ابتدای امر این است که اسرائیل و امریکا سرزمین فلسطینی را به رسمیت بشناسند. اگر چه امریکا مدتها است که به آن اعتراف کرده است. طبیعتا با آغاز مذاکرات تغییراتی در حد و مرزهای تفاهم دو طرف درگیر به وجود خواهد آمد. اما چارچوب کلی این حد و مرزها مشخص است و این نتانیاهو است که باید به آن اعتراف کند. اما او در زمینهای فلسطینی هر گونه دخل و تصرفی که بخواهد انجام میدهد، هیچ کس هم جلویش را نمیگیرد. او میگوید که به دنبال راه حلی است ولی خود زمینه هر گونه افراط در هر چیزی را به وجود میآورد. امریکا اکنون عناصری که میتواند درگیریهای فلسطین – اسرائیل را حل کند، دریافته است، باید اراده خود را تحمیل کند و باید به اسرائیلیها و فلسطینیها بگوید که سرزمین کشور فلسطینی همان سرزمینی است که در سال 1967 اشغال شد.»
پرسیدم: تا کی قرار است ]یک نفر[ مثل جورج میچل موظف باشد که کاری برای حل درگیری فلسطینی - اسرائیلی انجام دهد؟ او هیچ کار نکرده است! جواب داد: «من نمیدانم میچل چه میکرد. نمیدانم که آیا رئیس جمهوری امریکا واقعا به کار او اهمیت میداد یا خیر. تیم او همچنان فعال است ولی تا به الآن به هیچ جا نرسیده است. در دفعه آخر میچل با دنیس راس برای رای در شورای امنیت علیه اسرائیل به اختلاف خورد. دنیس میگفت باید از حق وتو ]به نفع اسرائیل[ استفاده شود. میچل با او مخالف بود. اوباما با بهانههای راس قانع شد و امریکا از حق وتو استفاده کرد.»
پرسیدم: «به هر حال فلسطینیها به سازمان ملل رفتهاند و در آنجا همه مشکلات مرتبط با درگیریها مطرح میشود. آیا امریکا باز هم میخواهد بر استفاده از وتو پافشاری کند؟» سپس پرسیدم: مساله سوریه – اسرائیل چه میشود؟ پاسخ داد: «نتانیاهو هیچ چیز در این رابطه نداده است بلکه حتی بر عکس چیزهایی هم طلب کرده تا با بشار اسد مذاکره کند. برگردیم سر مساله فلسطین. سلام فیاض، نخستوزیر خیلی خوب کار میکند. فتح از او خوشش نمیآید. حماس هم همین طور. برای همین احتمال تشکیل دولت وحدت ملی بسیار است. اما چگونه؟ نمیدانم شاید پس از برگزاری انتخابات ریاست خودگردان فلسطینی و نمایندگان قانونگذاری این هدف تحقق یابد.»
پس از آن با پژوهشگر یهودی امریکایی که اوضاع مصر را نیز پیگیری میکند، صحبت شد. از من درباره وزارت خارجه جدید مصر و مواضعش نسبت به پروسه صلح پرسید و گفت که به زودی با وزیر امور خارجه مصر دیدار میکند. سپس حرف به عمرو موسی، دبیر کل ]سابق[ اتحادیه عرب رسید، گفت: «او به جا مانده از نظام سابق است اما جایگاه مردمی بسیار گستردهای دارد. البته این را هم باید بدانیم که او چندان آدم با کفایتی نیست.»
سپس از او درباره اوضاع لبنان و سپس سوریه پرسیدم. گفت اوضاع آنجا را به دقت پیگیری نکرده است و چیزی نمیداند و برای همین نمیتواند نسبت به آینده آنها نظری دهد. ولی گفت آنچه از امریکاییها شنیده این است که بعید است سوریه شاهد آنچه در دیگر کشورهای عربی دیگر رخ داد، شود. او از دولت خواست از مشت آهنین استفاده نکند و خاطره حماه را تکرار نکند. ولی هیچ کس نمیداند که امور به کدام جهت تغییر خواهد کرد. سپس از من درباره منطقه خلیج فارس و آنچه در بحرین رخ میدهد، پرسید. جواب دادم: «میترسم که اوضاع در آنجا سلبی باشد. در منطقه خلیج ]فارس[ اوضاع دگرگون میشود اگر بنا باشد درگیریهای مذهبی رخ دهد. در لبنان ثبات متزلزلش فرو خواهد پاشید اگر بنا باشد ثبات سوریه ضربه ببیند.»
نظر شما :