چرا نتیجه بازی برد – باخت نامعلوم شد؟
دولت بریتانیا نزدیک به سه هفته پیش در اقدامی تعجب آور و حتی تندتر از ایالات متحده امریکا و دیگر کشورهای اروپایی به طور یک جانبه اقدام به تحریم بانک مرکزی ایران کرد. اقدامی که در پی آن خشم طبیعی ایران را به دنبال داشت. ایران نزدیک به یک هفته پس از آن در صحن علنی مجلس طرح کاهش روابط با بریتانیا را مطرح کرد. طرحی که به رغم فشارهای لندن و رایزنی هایی که دیپلمات های انگلیسی با مقامات تهران برای ممانعت از تصویب آن انجام می دادند، به تصویب قاطع نمایندگان مجلس رسید. به موجب این تصمیم روابط دو کشور تا سطح کاردار تنزل یافت.
اقدام تهران اگر چه انتظار می رفت زودتر از اینها انجام بگیرد، کاملا به جا و منطقی بود و می توان گفت که حداقل کاری بود که ایران در قبال این رفتار بریتانیا می توانست انجام دهد. لندن ارتباطات مالی خود را با تهران به صورت یک جانبه قطع کرده و طبیعی است که ایران رفتاری متقابل و منطقی داشته باشد. تا این جای کار می توان گفت به رغم فشارهای بریتانیا و سیاست خصمانه ای که در قبال جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کرده است، ایران می توانست برنده این صحنه باشد. این درست است که مراودات اقتصادی ما بیش از آن که از جانب ایران به سوی بریتانیا باشد روند عکس دارد و این مساله می تواند فشارهای اقتصادی بسیاری را متوجه ایران کند اما در عرصه سیاسی ایران برگه های برنده ای در اختیار داشت که می توانست در برابر بریتانیا مانور دهد. اما به هر حال پس از حمله خشن به سفارت بریتانیا و وارد آوردن آن حجم خسارت سنگین به آن سفارت خانه و تصویرهایی که بعدا سفیر بریتانیا در تهران در رسانه ها منتشر کرد و صحبت های ضد ایرانی که با رسانه های مختلف خارجی بدون توجه به عوامل آن کرد، فضا را به گونه ای رقم زد که می توان گفت، حداقل تعدادی از برگه های برنده ایران سوخت. با توجه به وضعیت اخیر می توان گفت ایران در لاک دفاعی فرو رفته و اکنون این تهران است که تلاش می کند بریتانیا بیش از این خشمگین نشود. این در حالی است که اگر آن حادثه اتفاق نمی افتاد این ایران بود که می توانست با دست بالا خشم خود را به بریتانیا نشان دهد و چانه زنی کند.
فرصتی که سوخت
روز پنج شنبه در نشست بروکسل این حقیقت فاش شد که بریتانیا از این که از معادلات سیاسی و اقتصادی اتحادیه اروپا و به دنبال آن جامعه جهانی کنار گذاشته شود، به شدت نگران است. کشوری که یکی از بدهکارترین کشورهای اروپا محسوب می شود و به گفته برخی مقام های عالی رتبه بانک مرکزی اروپا که در مجله نیوزویک منتشر شده در صورتی که کشورهای یونان، اسپانیا، پرتغال و ایتالیا به مرز ورشکستگی برسند این کشور قطعا پنجمین کشوری خواهد بود که با نزدیک به 300 میلیارد دلار بدهی به سرنوشت سه کشور دیگر اروپایی مبتلا خواهد شد. حال پرسش این جا است، کشوری که خود تا این اندازه می ترسد که مورد انزوای جامعه جهانی قرار بگیرد و در معادلات سیاسی اروپا و امریکا به حاشیه برود، چرا نباید دستگاه دیپلماسی ایران از این فرصت استفاده کرده و مانع قوه ایذایی آن شود؟ چرا در حالی که سوریه نیز در وضعیتی مشابه ما اما با تعریفی دیگر تا این اندازه به چالش افتاده، بانک مرکزی اش تحریم نمی شود ولی بانک مرکزی ما تحریم می شود؟
پرونده هسته ای
با توجه به این مساله که بریتانیا نیاز دارد تا پرونده ای وجود داشته باشد تا بتواند خود را در آن مطرح کند و سیاست های خود را پیش ببرد، می توان گفت این کشور به ایران از بعد سیاسی و دیپلماتیک نیاز دارد. انگلیس به هیچ وجه تمایل ندارد در وضعیتی که خاورمیانه دچار آن است و در حالی که موضوع ایران و پرونده هسته ای آن و بهار عربی دو دغدغه اصلی جامعه غربی در خاورمیانه محسوب می شوند، نادیده گرفته شود و خارج از گود تصمیم گیری ها باشد. بر کسی پوشیده نیست که انگلیس شان خود را در جامعه جهانی بالاتر از هر کشور اروپایی می داند. پرسشی که در این جا مطرح می شود این است که وقتی حساسیت های دستگاه دیپلماسی بریتانیا تا این اندازه مشهود است، چرا از این ضعف به نفع منافع ملی مان بهره برداری نمی شود؟
تعلل در برخورد با بریتانیا
یک کارشناس مسائل بین المللی که نخواست نامش فاش شود در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی این پرسش را مطرح کرد که چرا همان روز نخست که دولت بریتانیا اعلام کرد که بانک مرکزی ایران را مورد تحریم قرار داده است، تصمیمی در خور رفتار خصمانه دولت بریتانیا اتخاذ نکردیم و همان روز روابط خود را با بریتانیا کاهش ندادیم؟ همان طور که بریتانیا پس از حمله دانشجویان خشمگین بسیجی به سفارت انگلیس در تهران ظرف 48 ساعت به دیپلمات های ما فرصت داد که خاک انگلیس را ترک کنند. چرا تهران در برخورد با لندن تا این اندازه محتاطانه عمل کرد در حالی که دولت بریتانیا در رفتاری کاملا خصمانه تندتر از واشنگتن پیش قراول جنگ دیپلماتیک با ایران شد؟ لندن و نیویورک دو مرکز مالی بزرگ دنیا محسوب می شوند، وقتی لندن تصمیم می گیرد که مراودات مالی خود را با ما قطع کند، بدین معنا است که دشمنی خود را علنی کرده و به نوعی، حداقل در بعد اقتصادی، به ما اعلان جنگ داده و دیگر معنا ندارد که ما روابط خود را با این کشور در سطح بالا نگه داریم. اگر همان روز نخست برخورد ایران با بریتانیا قاطعانه بود اولا، آیا از میزان خشم دانشجویان بسیجی در برابر اقدامات خصمانه دولت انگلیس کاسته نمی شد؟ ثانیا، آیا دولت بریتانیا که به گواه مصاحبه های نمایندگان مجلس فشار می آورد تا سطح روابط با تهران کاسته نشود، اکنون خود به دنبال بهبود روابط با تهران نبود؟ ثالثا، در حالی که حزب محافظه کار انگلیس با انتقادهای حزب کارگر بر سر این موضوع روبه رو است و حتی بر سر اخراج دیپلمات های ما از بریتانیا تحت انتقادهای شدید قرار گرفته است، اکنون با فشارهای بیشتر داخلی و خارجی بر سر بهبود رابطه با ایران مواجه نمی شد؟
حمله به سفارت خانه های خارجی در دیگر کشورهای منطقه نیز رخ داده است. چگونه است که دولت سوریه به رغم فشارهای بی امانی که جامعه غربی و عربی بر آن وارد آورده، سفرا همچنان در سفارت خانه هایشان مشغول به کار هستند و حتی سفرای فرانسه و امریکا نیز برای این که از تحولات جاری در سوریه عقب نمانند عاقبت مجبور می شوند به محل کارشان باز گردند ولی در ایران که قطعا در وضعیت فعلی ثباتش از همه کشورهای خاورمیانه بیشتر است و ضریب امنیتی آن نیز قابل مقایسه با بسیاری از پایتخت های خاورمیانه نیست، درگیر بازی های مرموزانه دیپلمات های غربی قرار می گیرد؟
نظر شما :