هشدار نیویورک تایمز به واشنگتن و تل آویو
حمله نظامی ایرانی ها را متحدتر می کند
پس ضرورتی ندارد که در مورد واکنش ایران به حمله احتمالی اسرائیل یا آمریکا به منظور متوقف ساختن فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی توضیحات تفصیلی ارائه شود. هر اندازه که جامعه ایران دچار اختلاف عقیده به نظر برسد باز هم زمانی که بحث حمله یک دشمن خارجی مطرح شود، مردم ایران متحد خواهند بود.
دیپلماسی ایرانی :صدام حسین در سال 1980به ایران حمله کرد. وی بر این باور بود که ایرانیان به دلیل انقلابی که پشت سر گذاشتهاند آنقدر دچار تفرقه هستند که نمی توانند واکنشی درخور توجه به این حمله نشان دهند. اما این تصور اشتباه بود که و ایرانیان با تفکر که رهبر انقلاب آیتالله خمینی آن را بنیانگذاری کرده بود در مقابل این دشمن ایستادگی کردند. پس ضرورتی ندارد که در مورد واکنش ایران به حمله احتمالی اسرائیل یا آمریکا به منظور متوقف ساختن فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی توضیحات تفصیلی ارائه شود. هر اندازه که جامعه ایران دچار اختلاف عقیده به نظر برسد باز هم زمانی که بحث حمله یک دشمن خارجی مطرح شود، مردم ایران متحد خواهند بود.
این همان نکتهای است که لئون پانتا،وزیر دفاع آمریکا به نوعی دیگر به آن اشاره کرده است. وی هشدار داده که حمله به ایران میتواند پیامدهای ناخواستهای به همراه داشته باشد که از جمله آنها می توان به تقویب وجهه جمهوری اسلامی، کشته شدن نیروهای آمریکایی در عراق و افغانستان،حملات مستقیم و غیر مستقیم (از طریق حزبالله) علیه اسرائیل، بسط یافتن ایدئولوژی جهادی، گسترش تروریسم و تحت تاثیر قرار گرفتن اقتصاد جهانی به دلیل افزایش بهای نفت اشاره کرد.
این در حالی است که برنامههای هستهای ایران ادامه دارد و ما همچنان به دنبال دنبالهها هستیم. گراهام الیسون، یکی از استادان دانشگاه هاروارد به نوعی فعالیتهای هستهای ایران را با بحران موشکی کوبا البته با روندی کندتر مقایسه میکند.
رهبران اسرائیلی مانند سالهای قبل همچنان تاکید میکنند که زمان برای واکنش نظامی رو به خاتمه است و کاندیداهای جمهوریخواه ریاست جمهوری آمریکا نیز واکنشهایی جدیتر علیه جمهوری اسلامی را توصیه میکنند. این در شرایطی است که تهران به تکمیل کردن پازل خود برای ورود به باشگاه هستهای – نظامی ادامه میدهند و آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز شواهد قابل توجهی را در این زمینه ارائه داده است.
حتی در صورتی که روند این بازی کند باشد، باز هم جای بازی آماتورها نخواهد بود. چشم اندازی که با هدف کاهش تهدید ایران در پیش روی کنگره آمریکا قرار دارد و در آن ارتباط با مقامات ایرانی غیر قانونی توصیف شده تنها حس وطن پرستی را به شکل خطرناکی تشدید میکند.
باید این نکته را مورد توجه قرار داد که تهران تنها به دنبال تولید برق از نیرو گاههای هستهای نیست،بلکه می خواهد مانند دیگر کشور های منطقه شامل اسرائیل، پاکستان،هند و روسیه ، توانمندی نظامی هستهای در اختیار داشته باشد.
علاوه بر این روند کندتر دستیابی ایران به این تکنولوژی در مقایسه با پاکستان از موثر بودن عملیات خرابکارانه مانند ویروس استاکسنت حکایت دارد. با این وجود حتی اگر برنامههای هستهای ایران راه به جایی نبرد نیز در حالی حاضر به عاملی برای اتحاد ایرانیان تبدیل شده است.
این در حالی است که تحریمهای اعمالی علیه فعالیتهای هسته ای ایران پیامدهای اقتصادی جدی به همراه داشته که از جمله آنها میتوان به بازار دلار و نوسانهای قیمت و دو نرخی بودن بهای دلار اشاره کرد. از سوی دیگر ماجرای سوء استقاده مالی در یکی از بانکهای ایران و اختلافاتی که گفته می شود در درون ایران وجود دارد نیز موضوعات قابل توجهی است که ایران را از برخی الگوهای دیگر متمایز میسازد.
برخی بر این باورند که ایران بازنده بهار عرب در منطقه بوده و هیچ یک از کشور های به پاخاسته از انقلابهای عربی به دنبال بنا نهادن الگویی مانند ایران نیستند.
به بیان دیگر، مقامات ایران،دشمن غرب هستند و به دنبال برنامههای هستهای نظامی. اما در کل کشور ایران به دنبال جنگ نیست. این شرایط و فضای موجود به آمریکا و اسرائیل اجازه میدهد که امکان اقدام موثر را در اختیار داشته باشند. البته تا زمانی که تهدید اقدام نظامی جدی نباشد. هدف آمریکا و اسرائیل باید این باشد که به جای کمک به اتحاد بیشتر ایرانیان،شکاف را در درون ایران تقویت کنند.
در سال 1946، جورج کنان کتابی در مورد سیاست اعمال فشار بر جماهیر شوروی سابق به رشته تحریر درآورد. وی این کشور را یک کشور با ایدئولوژی ضد غربی توصیف کرده بود که در عین حال از لحاظ اقتصادی ضعیف بوده و دچار شکاف داخلی است. وی پیش بینی کرده بود که می توان فشار را بر این کشور افزایش داد و در عین حال استراتژی بازدارنده را پیش برد. این اتفاق در مورد جماهیر شوروی سابق روی داد و موفق هم بود و جالب اینکه حتی پس از تولید بمب این استراتژی کارساز بود.
البته ایران در مقایسه با جماهیر شوروی سابق غیر قابل پیش بینی تر است اما باید سیاست فشار و بازدارندگی در مورد آن اجرا شود. ایران را می توان از طریق افزایش قدرت دفاعی اسرائیل و کشور های عرب حوزه خلیج فارس با سیاست بازدارندگی کنترل کرد. البته این روندی است که آغاز شده است. از سوی دیگر میتوان فشار را از طریق عملیات خرابکارانه مانند ویروس استاکس نت بر فعالیت های هسته ای ایران افزایش داد تا تغییر جهت پیدا کند. همچنین سد کردن راه ایران در دسترسی با بازار جهانی مبادلات مالی نیز می تواند کارساز باشد. دست آخر هم قرنطینهای شبیه آنچه جان کندی در مورد بحران موشکی کوبا علیه این کشور اجرا کرد، گزینه موثر دیگر خواهد بود.
منبع: نیویورک تایمز
این همان نکتهای است که لئون پانتا،وزیر دفاع آمریکا به نوعی دیگر به آن اشاره کرده است. وی هشدار داده که حمله به ایران میتواند پیامدهای ناخواستهای به همراه داشته باشد که از جمله آنها می توان به تقویب وجهه جمهوری اسلامی، کشته شدن نیروهای آمریکایی در عراق و افغانستان،حملات مستقیم و غیر مستقیم (از طریق حزبالله) علیه اسرائیل، بسط یافتن ایدئولوژی جهادی، گسترش تروریسم و تحت تاثیر قرار گرفتن اقتصاد جهانی به دلیل افزایش بهای نفت اشاره کرد.
این در حالی است که برنامههای هستهای ایران ادامه دارد و ما همچنان به دنبال دنبالهها هستیم. گراهام الیسون، یکی از استادان دانشگاه هاروارد به نوعی فعالیتهای هستهای ایران را با بحران موشکی کوبا البته با روندی کندتر مقایسه میکند.
رهبران اسرائیلی مانند سالهای قبل همچنان تاکید میکنند که زمان برای واکنش نظامی رو به خاتمه است و کاندیداهای جمهوریخواه ریاست جمهوری آمریکا نیز واکنشهایی جدیتر علیه جمهوری اسلامی را توصیه میکنند. این در شرایطی است که تهران به تکمیل کردن پازل خود برای ورود به باشگاه هستهای – نظامی ادامه میدهند و آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز شواهد قابل توجهی را در این زمینه ارائه داده است.
حتی در صورتی که روند این بازی کند باشد، باز هم جای بازی آماتورها نخواهد بود. چشم اندازی که با هدف کاهش تهدید ایران در پیش روی کنگره آمریکا قرار دارد و در آن ارتباط با مقامات ایرانی غیر قانونی توصیف شده تنها حس وطن پرستی را به شکل خطرناکی تشدید میکند.
باید این نکته را مورد توجه قرار داد که تهران تنها به دنبال تولید برق از نیرو گاههای هستهای نیست،بلکه می خواهد مانند دیگر کشور های منطقه شامل اسرائیل، پاکستان،هند و روسیه ، توانمندی نظامی هستهای در اختیار داشته باشد.
علاوه بر این روند کندتر دستیابی ایران به این تکنولوژی در مقایسه با پاکستان از موثر بودن عملیات خرابکارانه مانند ویروس استاکسنت حکایت دارد. با این وجود حتی اگر برنامههای هستهای ایران راه به جایی نبرد نیز در حالی حاضر به عاملی برای اتحاد ایرانیان تبدیل شده است.
این در حالی است که تحریمهای اعمالی علیه فعالیتهای هسته ای ایران پیامدهای اقتصادی جدی به همراه داشته که از جمله آنها میتوان به بازار دلار و نوسانهای قیمت و دو نرخی بودن بهای دلار اشاره کرد. از سوی دیگر ماجرای سوء استقاده مالی در یکی از بانکهای ایران و اختلافاتی که گفته می شود در درون ایران وجود دارد نیز موضوعات قابل توجهی است که ایران را از برخی الگوهای دیگر متمایز میسازد.
برخی بر این باورند که ایران بازنده بهار عرب در منطقه بوده و هیچ یک از کشور های به پاخاسته از انقلابهای عربی به دنبال بنا نهادن الگویی مانند ایران نیستند.
به بیان دیگر، مقامات ایران،دشمن غرب هستند و به دنبال برنامههای هستهای نظامی. اما در کل کشور ایران به دنبال جنگ نیست. این شرایط و فضای موجود به آمریکا و اسرائیل اجازه میدهد که امکان اقدام موثر را در اختیار داشته باشند. البته تا زمانی که تهدید اقدام نظامی جدی نباشد. هدف آمریکا و اسرائیل باید این باشد که به جای کمک به اتحاد بیشتر ایرانیان،شکاف را در درون ایران تقویت کنند.
در سال 1946، جورج کنان کتابی در مورد سیاست اعمال فشار بر جماهیر شوروی سابق به رشته تحریر درآورد. وی این کشور را یک کشور با ایدئولوژی ضد غربی توصیف کرده بود که در عین حال از لحاظ اقتصادی ضعیف بوده و دچار شکاف داخلی است. وی پیش بینی کرده بود که می توان فشار را بر این کشور افزایش داد و در عین حال استراتژی بازدارنده را پیش برد. این اتفاق در مورد جماهیر شوروی سابق روی داد و موفق هم بود و جالب اینکه حتی پس از تولید بمب این استراتژی کارساز بود.
البته ایران در مقایسه با جماهیر شوروی سابق غیر قابل پیش بینی تر است اما باید سیاست فشار و بازدارندگی در مورد آن اجرا شود. ایران را می توان از طریق افزایش قدرت دفاعی اسرائیل و کشور های عرب حوزه خلیج فارس با سیاست بازدارندگی کنترل کرد. البته این روندی است که آغاز شده است. از سوی دیگر میتوان فشار را از طریق عملیات خرابکارانه مانند ویروس استاکس نت بر فعالیت های هسته ای ایران افزایش داد تا تغییر جهت پیدا کند. همچنین سد کردن راه ایران در دسترسی با بازار جهانی مبادلات مالی نیز می تواند کارساز باشد. دست آخر هم قرنطینهای شبیه آنچه جان کندی در مورد بحران موشکی کوبا علیه این کشور اجرا کرد، گزینه موثر دیگر خواهد بود.
منبع: نیویورک تایمز
نظر شما :