حمله به ایران دستاویز مخالفان نتانیاهو برای حذف سیاسی او
جنجال حمله به ایران بلوف از آب در آمد
به گزاش روزنامه الحیات، چاپ لندن، روابط دیسکین با نتانیاهو و داگان زمانی به هم خورد که وی از نتانیاهو و باراک خواست که با جانشینیاش به جای داگان در موساد موافقت کنند ولی هر دوی آنها رد کردند. او همچنین از آنها خواسته بود که در پستش در شاباک دو سال دیگر بماند که با این درخواستش نیز مخالفت شد.
ایجاد این جبهه فقط محدود به روزنامهنگاران و رسانهها نبوده است بلکه آنها سیاستمداران را نیز به این کار وا داشتهاند. مهمترین چهره سیاسی که وارد این میدان شده است، زیپی لیونی، رئیس حزب کادیما و رهبر مخالفان نتانیاهو در مجلس اسرائیل موسوم به کنست است که نتانیاهو و ایهود باراک را متهم کرد که آنها "در حال توطئه و خیانت به مصالح امت" هستند. وی در یکی از سخنرانیهایش در پارلمان اسرائیل خطاب به این دو نفر گفت: «پندهای فرماندهان نظامی و امنیتی را بشنوید.» اما این که چرا لیونی به این جبهه پیوسته است، باید گفت که وی به آینده سیاسی نتانیاهو و تغیر نخستوزیری او و تفویض آن به شخصی دیگر دلخوش کرده است با این تصور که در سال 1999 توانسته بود حمله مشابهی را علیه ایهود باراک انجام دهد و او را شکست دهد.
از این رو بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران بر این اعتقادند که افشای وجود سیاستی هماهنگ و محرمانه در اسرائیل برای حمله به ایران بیش از این که جنبه واقعی داشته باشد ماحصل کشمکشهای داخلی اسرائیل است به گونهای که نتانیاهو از یرام کوهین، رئیس فعلی شاباک خواسته است که تحقیقات گستردهای با حفظ گزارشهای سری اسرائیل انجام دهد تا مشخص شود چه کسی عامل اصلی افشای این اطلاعات بوده است. گزارش سری اسرائیل حاکی از آن است "ترتیب، ردهبندی و آموزش نیروهای نظامی لازم برای حمله به تاسیسات هستهای ایران تنها بر روی کاغذ است و تازه قصد آن بوده که وارد مرحله اجرا شود که با این فضای اخیری که پیش آمده برگهها همگی به هم خوردهاند و باید از اول ترتیبات آن چیده شود."
در همین راستا یوسی یاشوا، روزنامهنگار روزنامه یدیعوت احرونوت، در این باره نوشت: در صورتی که اسرائیل حمله نظامی به ایران را آغاز کند باید خود را برای اسارت حداقل 10 خلبان اسیر شده در ایران آماده کنیم، این بار دیگر حرف اسارت یک سرباز اسرائیلی در نوار غزه نیست. قصه ایران کاملا فرق میکند. به رغم این که اسرائیل توانست از خبرگی و تواناییهایش برای حمله به عراق و سوریه استفاده کند اما در مورد ایران وضعیت کاملا متفاوت است. اسرائیل برای حمله به ایران مجبور است که شمار بیشتری جنگنده که احتمالا اکثر جنگندههایی که اسرائیل دارد را شامل میشود، استفاده کند. علاوه بر آن بیشتر تاسیسات هستهای ایران در مواضعی کاملا امن محصور شدهاند و با رادارها و سامانههای تدافعی پیشرفتهای محافظت میشوند که این مساله باعث میشود نه تنها نتوانیم تاسیسات هستهای ایران را کاملا ویران کنیم بلکه درگیر جنگی طولانی مدت و چند ساله خواهیم شد.
آری شافیت نیز در روزنامه هاآرتص، مینویسد: اسرائیل به هیچ وجه آمادگی ندارد که خود را برای یک حمله نظامی به ایران آماده کند. وی از مقامهای اسرائیلی میپرسد: آیا دولت اسرائیل توانسته از پس مشکلات داخلی خود بر آید، بحث اشغال و اشغالگری را پایان دهد و از امنیت مرزهایش مطمئن شود که حالا به فکر جنگی تازه افتاده است؟ آیا جبهه داخلی خود را برای انجام چنین کاری آماده کرده است؟ آیا اسرائیل آمادگی دارد با حوادثی به مراتب شدیدتر و سختتر که احتمالا از زمان تاسیس آن در سال 1948 تا کنون سابقه نداشته است، مقابله کند؟
وی در پایان مطلب خود را این گونه به پایان میرساند: نتانیاهو و باراک هیچ کدام مطالعات جدی برای انجام چنین حملهای انجام ندادهاند. همه اطلاعات آنها مبنی بر این تصور است که: اگر به ایران حمله کنیم بازتاب آن تنها دراماتیک خواهد بود و وارد یک جنگ رو در رو با ایران نخواهیم شد یعنی تنها باید شاهد حمله نظامی حماس و حزب الله باشیم اما اگر حمله را به تعویق بیندازیم، مجبوریم در کنار کشوری زندگی کنیم که از امکانات هستهای بالایی برخوردار است و میتواند زندگی ما را تا ابد تغییر دهد و حتی زمان بقای ما را کوتاه کند.
نظر شما :