ارزیابی عزل و نصبهای جدید در وزارت خارجه
اینکه رئیس مرکز دیپلماسی عمومی ونیز مدیرکل دیپلماسی عمومی تعیین شده است این را باید به فال نیک گرفت چرا که این به معنای توجه بیشتر به افکار عمومی جهانی و نیز به تصویری است که از ایران در جهان ترسیم میشود. دیپلماسی عمومی را میتوان به منزلة نرمافزاری برای بهرهوری از فرهنگ و هنر و تمدن و دانش و بینش هر کشور در نظرگرفت که به تناسب در جهت پیشبرد اهداف کلان سیاست خارجی به کار می آید. در این پیشفرض هم ویژگیها و برجستگی های فرهنگی هر کشور و هم افکار عمومی جهانی و هم چهرهای که ازآن کشور ترسیم می شود مهم است.
البته دیپلماسی عمومی در وزارت خارجه در صورتی موفق خواهد بود که در بیرون وزارت خارجه هم باوری به دیپلماسی عمومی وجود داشته باشد. به عبارت دیگر چنانچه دولتها با سخنان و یا مواضعی جامعة جهانی را به سخره بگیرند و یا اگر تمسخر افاقه نکرد در صدد تسخیر و مدیریت جهان برآیند، بدیهی است که در آن صورت دیپلماسی عمومی در وزارت امورخارجه بناچار کنج عزلت پیشه میکند و زانوی غم به بغل میگیرد.
یکی از نمونههای موفق دیپلماسی عمومی در ایران که در سطح جهان انعکاس یافت و علیرغم فروکشتن آن در داخل هنوز در خارج پرفروغ است طرح گفتگوی تمدنها بود. 31 شهریور سال روز گفتگوی تمدنهاست و برای دیپلماسی عمومی ابزاری قویتر از گفتگوی فرهنگی و تمدنی برای کشوری که دورانساز و تمدنساز بوده است وجود ندارد.
اینکه گفته شده است به منظور تمرکز بیشتر امور سیاسی و اقتصادی و افزایش کارآمدی اموراقتصادی خارجی، درسال جهاد اقتصادی، معاونتهای سیاسی و اقتصادی ادغام شده، نظر شما چیست؟
دراین مورد باید یادآور شوم که امور اقتصادی و سیاسی پیش از دورة آقای خاتمی درهم ادغام بود. در دولت آقای خاتمی لزوم هماهنگی دستگاههای اقتصادی با سیاست خارجی سبب شد معاونت اقتصادی تشکیل گردد تا با توان بیشتر بتواند بهرهوری از امکانات و نیز تأمین نیازهای اقتصادی را با اهرم روابط خارجی به پیش برد. بنابراین وزارت خارجه در واقع به جهادی اقتصادی دست زد تا با ظرفیت افزایی اقتصادی در وزارت امورخارجه فعالیتهای دستگاههای اقتصادی را تسهیل کند. پس تصور نمیکنم ادغام معاونت سیاسی و اقتصادی در این دوره، در واقع کمکی به اهداف سال جهاد اقتصادی باشد.
اینکه معاونتهای خاورمیانه و آفریقا منحل شده است و به جای آن معاونت عربی و آفریقا تشکیل شده باز هم با دو اولویت محوری کشور ساز گاری ندارد.
اول آنکه مسائل خاورمیانه از لحاظ حساسیت موضوعات، حجم کاری و نیز ارتباط نزدیک آن با منافع و امنیت ملی برای وزارت امورخارجه و بلکه کل کشور قابل مقایسه با هیچ حوزهای نیست. ضروری است این مسایل را با حساسیت ویژه و با تیم کاری مجرب و آگاه اداره کرد.
بنابراین ادغام خاورمیانه با آفریقا که کاملاً مسائلش از جنس دیگر است و بیشتر به کمکهای فنی و اقتصادی و همکاریهای ما نیاز دارند، به نفع هیچکدام از این دو حوزه نیست.
نظر شما در مورد بقیه تغییرات چیست؟
اینکه برای آمریکای شمالی دستیار معاون تعیین شده است شاید علامت خوبی باشد تا اهمیت این منطقه از جهان را برای سیاست خارجی خود بهتر درک کنیم و درصدد برداشت علمی و دقیق از تواناییها و ضعفها و نیز از حوزههای قابل تعامل با آنها باشیم. ولی توجه ساختاری بیشتر به امریکای شمالی اگر با کم رنگ ترشدن نگاه ما به آفریقا همراه باشد اصولا نمیدانم چقدر با شعارهای دولت دهم سازگار باشد!
انتصابات در بخش مالی و اداری البته سنجیده است وامیدوارم با توجه به تجربه مدیران این بخش به تسهیل کارها و نیز حفظ بیتالمال بیشتر کمک کند.
نظر شما :